(INTP)جهان هر فرد، به اندازه وسعت فکر اوست." خونم جوهر خودکارمه" دانشجو معلمِ فرهنگیان| امورتربیتی
جوجه سازی دیگر بس است:|
آدمی اگر اشرف مخلوقات است، پس اختیار تام دارد. میتواند طبق هوای نفس و رفع حوائج پیش برود یا راه پر شقاوت اما کم رذیلت را برگزیند!
برخی مسائل فطری است و در ابتدای خلقت در وجود انسان نهادینه شده. انسان هم امیال مختلفی دارد. اما اینکه به کدام میل و ندای درونی اش، چگونه و چه مقدار پاسخ بدهد، بر میگردد به خویشتن داری، کنترل هوای نفس، منهدم کردن یاغی درون و طاغوت سرکش و شهوتی که دست از سرش برنمی دارد.
میل شهوانی اگر کنترل نشود حیوانی است؛ همانقدر پست و ناچیز ...
اما کنترل شده اش طبیعت انسانی است.
آدمیزاد طرفه معجونی است...کز فرشته سرشته ز انسان... گر کند میل این، بود کم از این...ور کند میل آن، شود به از آن. مولانا
که آدمی از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است. شهریار
اشتباه اگر تکرار شود یعنی تصمیم؛ یعنی پشتش یک فکری بوده ...
به مختصر ترین حالت ممکن اگر بخواهیم بگوییم؛ چشم به دنیا می گشاییم، خوشبخت باشیم تحصیل میکینم(نه لزوما آکادمیک و مدرسه و دانشگاه)، نیاز های اولیه برای بقا را برطرف می کنیم(مِن جمله خواب و خوراک)، در بهترین حالت هم رفع نیاز های عاطفی. این چرخه ادامه دارد تا ابد!
در این میان عربده کشی نفس اماره، میل به گناه، عصیان، معصیت و از بین رفتن معصومیت کودکی، بالغ شدن، مزدوج شدن،
فرزند آوری. فرزند آوری. فرزند آوری
و مرگ. خدا نگهدار ...
در این میان، یا برای حق طلبی و دانستن حقایق جهان می جنگد یا تا منتهای عمر مثل گوسفند(البته حیف است شان و منزلت گوسفند را با چنین موجوداتی قیاس کنیم) سرشان را پایین می اندازند و به اینکه از کجا آمده اند؟ به کجا می روند فکر نمی کنند و فقط در کارخانه جوجه سازی، فرزند می سازند.
اصطلاح زیبایی در زبان انگلیسی هست: یعنی همان کورکورانه تقلید کردن، حالا فکر کنید این تقلید در امر فرزند آوری رخ بدهد به تقلید از گذشتگان بیاورند با افکار قدیمی، پوسیده و خرافاتی، فرزند بیچاره را بدبخت کنند! act like a sheep
تولید مثل کننده های بی مصرف!
فرزند آوری نباید صورت بگیرد به شرط ها و شروط ها:
به شرط آنکه خوشبختی، رفاه، آسایش، آرامش، رفع نیازها، ناز پروری و بال و پرِ پرواز دادن به آن بچه، حتمی و تضمینی باشد!
شما ای آدم! ببخشید(غلط می کنی)وقتی به شکم خود گرسنه ای فرزند می آوری!
وقتی 8 ات گرو9 نه، بلکه گرو 1 است!
وقتی هنوز سقفی بالای سر نداری و آواره ی این کوچه و آن خیابان هستی!
غلط می کنی وقتی خساست نمی گزارد حتی برای خودت هم پول خرج کنی، فرزند می آوری!
غلط می کنی وقتی فکر می کنی بچه آوردن یعنی فقط و فقط شکمِ سیر و جایی برای خواب؛ این ها برای بچه ی حیوان هم کافی است. انسان مهر میخواهد، توجه میخواهد، عاطفه می خواهد، گوش شنوا می خواهد، مخاطبی برای درک شدن میخواهد، آغوش گرم و بوسه های پیاپی از خانواده می خواهد.
خانواده ای که فقط به امر و نهی، بکن نکن، دستور دادن و دیکتاتوری خلاصه نشود!
انسان، به مشابه انسان با او رفتار شدن نیاز دارد ...
می دانی آدم زیاد است، اگر می توانی انسان بساز!
غلط می کنی وقتی از زندگی ات راضی نیستی یک انسان دیگر را آلوده به بدختی می کنی، یک موجود بی گناه را که خودش نخواسته، وارد این دنیای شوم، پلید و نژند میکنی!
فکر می کنی چرا جوانان انقدر آرزوی مرگ می کنند؟ روزی هزاران بار به نبودن و "کاش کاش کردن" برای به دنیا نیامده بودن، می کنند؟!
رفع نیاز های مالی، روانی، جنسی به کنار...غلط می کنی وقتی "نتوانستی" در فضای خانه عشق و مهربانی نثارش کنی، برایش خواهر برادر میسازی!
بعدها معترض به افسردگی فرزندت شوی! بعد که برای رفع خواسته های کاملا طبیعی و ذاتی، وارد اجتماع شد و از راه خلاف عرف و شرع اقدام کرد، غلط می کنی شاکی شوی.
فرزند تو آیینه ی رفتار و کردار توست، نه نتیجه ی فرمان هایی که خودت هم حتی به آن عمل نمی کنی!
ای لعنت بر تو که توانایی تولید مثلت را می ستایی و به تقدس آن واقفی!
زندگی ات در استعمال از توانایی آدم ساختنت خلاصه شده ... ای مردم آزار! غلط می کنی وقتی هنوز بویی از فرهنگ نبردی، با حیوان ها در می افتی، همچنان زباله ات را از پنجره ماشین به بیرون ول می دهی، تمسخرِ دیگران بخشی از وجودت است، وسط کلام میپری و از حرمت و حیا و احترام فقط نوشتنش را بلدی(البته اگر بلد باشند)، غلط می کنی یکی مثل خودت بسازی! یک نخاله بیشتر برای جامعه؟! باور کن در این مورد تفریط جایز است؛ جهان بدون تو و امثال تو جای بهتری است ...
یعنی آنقدر از دنیا راضی و خشنود هستی که گمان میکنی حیف است یکنفر دنیا را کمتر ببیند؟ از خودت آنقدر رضایت داری که گفتی حیف است نسخه دیگری از من به جهان خدمت نکند؟( بخوانید به لجن کشیدن)
غلط می کنی فکر میکنی برتری، غلط می کنی نژاد پرست و جنسیت زده و جسم پرست هستی. ای فلک زده تو هنوز بین سیاه و سفیدی پوستی تمایز قائلی. تو هنوز صفات حیوانی داری و هنوز در عصر جاهلیت و تابو گرایی به سر می بری.
غلط می کنی عادت به نزاع و خشونت داری و زندگی زناشویی ات داغون است(در حد طلاق)، به امید بهتر شدن شرایط فرزند می آوری! نمونه ها بوده که به توصیه این و آن اینکار را کرده اند بدتر شده که بهتر نشده ...
غلط می کنی در طول مدت بارداری، شیردهی و تربیت فرزندت پا پس کشیده ای و به همسرت کمک نمی کنی. در ضمن به گریه های شبانه ی بچه، بد و بیراه می گویی!
معلوم است که خود کرده را تدبیر نیست.
بیا جان من، بخاطر من ایندفعه از این عمل صرف نظر کن. اول خودت را بساز بعد دیگری.
بدون محکم سازی پایه و ستون طبقات را گسترش نده!
می دانم میتوانی،اصلا خوش به حالت. ولی نساز؛ آفرین. دقت کرده اید؟!
تعداد فرزندان مستمندان بیشتر از ثروتمندان است؟ یکهو شش نفر روی موتور نشسته اند! مجبورید آیا؟ قبول دارم اینکه چرخ روزگار چرخیده یا به هر دلیلی آنها توانایی خرید ماشین را ندارند بحثش جداست. اما تعداد بچه هایشان چطور... ؟
آن وقت توقع داری فرزندت در پیری عصای دستت شود؟ مگر تو در جوانی برایش چه کردی؟ چرا باید رابطه ی والد فرزندی به مثابه ارباب و رائیت باشد؟
فرزند بخشی از خانواده است نه کنیز و سرویس دِه. خدمتگذار است نه خدمتکار. وظیفه اش است باید هم اینگونه باشد اما نه زیر بار حرف ناحق و زور.
اگر فرزندت را طرد کردی ... اگر هیچوقت مثل دوست و رفیق صمیمی با او رفتار نکردی، در روز های سخت تنهایش گذاشتی، او را از نحوه رشد بدن و ساختار بلوغش یا خطرات جامعه آگاه نکردی، یکبار پای حرف هایش ننشستی، غرورش را شکستی، کارهایت را به سرش زدی و منت گذاشتی، ارزش او را در نمرات کارنامه و امتحاناتش دیدی، اگر به اجبار او را وارد راه یا رشته ای کردی، اگر او را به گناه و اعتیاد دعوت کردی، اگر از او و احساساتش سو استفاده کردی، از فرزندت به عنوان کودک کار( فرقی نمی کند این روز ها به سبک مدرن در پیج های تبلییغاتی از کودکان استفاده میشود) استفاده کردی، در جمع دوست و فامیل و آشنا خردش کردی، تبریک می گویم؛ تو یک بی لیاقت هستی که متاسفانه از نعمت فرزند برخوردار شده ای...
بگذار امثال سمیعی، میرزاخانی، امیرکبیر، شریعتی، طباطبایی و چمران و انسان های برگزیده خدا، بسازند. اما تو تا آماده نبودی نساز.
کما اینکه آن بزرگواران والا مقام به سطحی از شعور و آگاهی رسیده بودند که فهمیدند یکی دو نسخه از آنها کافی است(اگرچه به تعداد انبوه هم از آنها کم است)
زیادِ هرچیزِ خوب، کم است؛ ببین کمش چیست ...
به شکمِ باد کرده ی خانمت نگاه نکن و افتخار نکن؛ به یادگاری و اثر و تغییری که در جهان ایجاد کردی افتخار کن.
فرزند آوری درد شیرینی است.
خرج دارد. می گویی خدا روزی رسان است؟ بله بله معلوم است که می رساند. اما این جمله دقیقا مصداق بارز از تو حرکت و از خدا برکت است. نمی شود دست روی دست بگذاری و بگویی از آسمان روزی میرسد! تو در قبال فرزندت مسئول هستی . او امانتی است دست تو . که در روز موعود باید در عوضش به خدمت یا ظلمی که در حق او کردی پاسخگو باشی. اگر پس از فرزند اول و دوم، به فکر فرزند سوم و چهارم افتادی فرزندان قبلی را مورد بی مهری و کم توجهی قرار نده. اگر هنوز خواسته های آنها را برآورده نکرده ای این کار را نکن؛ مسئله جان آدمی است ... تولد فرزند یعنی همزمان امضا کردن مرگ او. هر فرزند بیشتر یعنی به همان اندازه فکر و خیال بیشتر و خدایی ناکرده در بدترین حالت غم از دست دادن، بیماری ها، رنج و همدردی و همیاری بیشتر ...
اگر در جست و جوی حق و حقانیت هستی، اگر هر روز بهتر از دیروزت بودی، اگر برای تربیت و رشد خود و بچه ات مطالعه می کنی و کتاب مربوطه را می خوانی، اگر هنگام به مشکلی برخوردن از مراجعه به مشاور و روانشناس هراس نداری، اگر متعصب نبودی، اهل توهین و قضاوت و بد دهنی و بی ادبی نبودی، ازدواج موفقی داشتی،آنقدر عملکردت عالی بود که دنیا به کپی از تو نیاز داشت، عاقل شدی، بالغ شدی، مدبر و توانمند شدی، کنترلِ بجای خانواده و اعصاب بچه را داشتی، در وقت اضافه به جای رفتن در شبکه های اجتماعی، وقت گذراندن با طفلت را ترجیح دادی، آماده بودی پا به پایش بچگی کنی، بسم الله ...
در غیر اینصورت از افزودن یک فرد بیگناه به دنیا تو را به خداوند بالاسری بپرهیز!
می گویند قبل از حرف زدن فکرکن؛ آنکه حرف زدن است، ببین فرزآوری دیگر چیست ... التماس تجدید نظر و تفکر!
فرزند یعنی تجلی مهر و نظر و نعمت خداوند. یعنی لبخند فرشته ها و پاکی قلب و دست و پای کوچولو.
لطفا خرابش نکیند ؛
از طرفِ یک شاکی دغدغه مند کسی که به حال مردم دنیا گریه می کند.
کمک! اینجا صدا به صدا نمی رسد...
خدایا در این روز های عزیز به هرکس که صلاح می دانی و صلاحیت دارد و لایق است فرزندی صالح عطا کن.
خدایا بچه های تو راهی را حفظ کن.
و کودکانی که هستند را در جای جای جهان از عشق خودت به آنها بنوشان.
بچه های مریض را در بیمارستان شفا بده.
و آرزوی زوج هایی که سالها در انتظار داشتن فرزند
می سوزند را برآورده کن.
آمین یا رب العالمین
که تو شنوای دانا هستی.
پ.ن1 : با گفتن یا نگفتن من چیزی تغییر نمی کند؛ کسی که تصمیم به انجام کاری گرفته باشد هیچ چیز و هیچکس جلو دارش نیست. نمی دانم شاید تند می روم شاید اشتباه می گویم ... نمی دانم. دست کم از فشار روانی من کم شد. راست است که می گویند نوشتن یعنی سبک شدن. انگار وقتی می نویسی از شدت حرارت فکر در مغز کاسته می شود. برای همین بعضی ها معتقدند آرزوها را نباید نوشت. بیچاره ویرگول چه دل بزرگی دارد؟ می ترسم! می گویم نکند یک موقع ویرگول بترکد از غصه دق کند؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کرمخوردگی، کرمزدگی و یا آفَتزدگی فرهنگی! (۸۱+)
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت آن بانوی نجیبی که در یک اقدام عجیب، خودش را برهنه کرد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چاقال!(۱۸+)