امتحانش کن!

درد ما را در جهان، درمان مبادابی شما

مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما

مولانا در غالب غزلیاتش از "تو "حرف می زند اما در این غزل از " شما "سخن می‌گوید.

مخاطب مولانا معشوقی است که

همواره همراه دارد ،چه شمس باشد

چه حق .

درد فراق است و عشق و هجران.

جدا شدن از اصل ،درد ِدشواری است اما مولانا می گوید این درد نمی خواهیم بی شما از بین برودو درمانی اگر دارد شما هستید...

راستش برام متفاوت بود و تعجب کردم و مناسب حال این روزهای من هم هست .دردی در ذهن وجسم و جانم هست که درمان نمی دانم .

نیت کرده بودم که آیا این درد تمام می‌شود ؟

که مولانا می‌گوید: دردودرمانی اگر هست از اوست.

و این دردِ دشوار از آن جهت که درمان اورا به ارمغان دارد خوش است.کاش درمان همه دردهای ما اوباشد.

ممنون از نازنین جانم

ممنون از آقای محسنی عزیز.


کتاب شعاع شمس. کریم فیضی