کوتاه در مورد Recognition Over Recall

یکی از موارد مبهم آزمون Usability Heuristics برای من Recognition Over Recall بود. شاید به دلیل اینکه خیلی بدیهی و ساده به نظر می رسید و به نظر میومد قطعا نمی‌تونه آنقدر ساده باشه و حتما یه نکته‌ی ظریفی داره که من درک نکردم.
خبر خوش اینکه نداره و دقیقا همون چیزیه که برداشت کردین و در یک جمله


و اما توضیحات بیشتر با توجه به مقاله‌ی NNgroup

برای اینکه این موضوع رو بهتر درک کنیم لازمه قبلش نگاهی به ساختار مغز داشته باشیم.
مغز از قسمت های حافظه‌ای به نام chunk تشکیل شده که به وسیله‌ی association به هم مربوط‌اند و هر زمان که نیاز به یادآوری داریم، chunkهای مربوطه که اطلاعات را در خود نگه می‌دارند فراخوانده می‌شوند.

ساختار دیکشنری رو در نظر بگیرید. حرف اول کلمه که تایپ می‌شه تعداد گزینه‌ها محدود می‌شه اما هنوز کلی کلمه وجود داره.
با تایپ هر کارکتر این تعداد محدود می شه تا در نهایت، گزینه‌ها تا جایی که کلمه ی مورد نظر در دیدرس انتخاب قرار بگیره، محدود بشه.

ساختار حافظه هم تقریبا شبیه همین مثاله.

این رشته سوالات رو در نظر بگیرید و برای هر سوال تمامی جواب‌های مدنظرتون رو بنویسین.


  • اون بازیگر زن خوشگله اسمش چی بود؟
  • اون بازیگر زن خوشگله که تو فیلم برد پیت بازی می‌کرد اسمش چی‌بود؟
  • اون بازیگر زن خوشگله که تو فیلم همسر برد پیت بود اسمش چی‌بود؟
  • اون بازیگر زن خوشگله که تو فیلم همسر برد پیت بود و جاسوس بود اسمش چی‌بود؟

حتی تا اینجا که انقدر سرنخ دادم و ذهنتون در هر مرحله chunkهای مربوطه رو فراخوانی کرد احتمالا به دو جواب رسیدین.

  • آنجلینا جولی در آقا و خانم اسمیت
  • ماریون کوتیار در فیلم متفقین

البته احتمالا شما در خلال سوالات بیشتر یاد آنجلینا جولی افتادین، شاید چون فیلم Allied رو ندیدین یا شاید هم چون با گزینه‌ی اول زمینه‌ی داستانی محکم‌تری دارین و مکرراً هم در موردش شنیدین.

این دقیقا ساختار حافظه رو نشون می ده. برای رسیدن به chunkهایی که جدیدا یا مکرراً ازشون استفاده نکردیم یا زمینه‌ی داستانی محکمی (مثل علاقه، نفرت، ارتباط به یک داستان دیگر و ...) برای یادآوریش نداریم نیاز به سرنخ‌های بیشتری داریم که به خاطرش بیاریم‌.

تفاوت عملکرد مغز با دیکشنری در اینه که، دیکشنری لیست تمامی کلماتی که با این چند حرف زده رو می‌تونه ارائه بده اما مغز ما نمی‌تونه تمامی جواب‌های ممکن رو ببینه.

به علاوه نتایج با ورودی یکسان برای همه‌ی دیکشنری‌ها یکسانه اما برای انسان‌ها ورودی‌های یکسان می‌تونه نتایج مختلفی رو ارائه کنه.

مطابق شکل ذیل تشخیص به جای یادآوری را یک دو قطبی در نظر بگیرید.

در نتیجه هر چقدر بخواهید بیشتر به سمت Recognition حرکت کنیم باید سرنخ‌های بیشتری ارائه کنیم.

مثلا دقت کردین که گاهی افراد برای به خاطرآوری یک شماره موبایل به شماره‌گیر موبایلشون دقت می‌کنن که مسیر حرکت دستشون روی گوشی رو به یاد بیارن.


ارائه‌ی سرنخ برای یادآوری رمز عبور در ویندوز
ارائه‌ی سرنخ برای یادآوری رمز عبور در ویندوز


در صفحه‌ی ورود ویندوز Password hint یک سرنخ برای حرکت به سمت Recognition محسوب می‌شه.

مطابق تصویر بالا، زمانی که به کاربر چند گزینه داده می‌شه که از بین آنها انتخاب کنه احتمال اینکه سریعتر بتونه به جواب برسه بیشتر، تا زمانی که هیچ سرنخی ندادین و کاربر رو مجبور می‌کنین که از حافظش کار بیشتری بکشه.

در نتیجه استفاده از Checkbox، Radio Button و Drop-down List چون گزینه‌ها مشخص است (سرنخ بیشتری ارائه شده) نسبت به Text Box مطلوب‌تر است.

در این مثال هم استفاده از آیکون خانه (تصویر وسط) نسبت به آیکون خانه‌ی اسکیموها (تصویر سمت راست) سرنخ بهتری محسوب می‌شه و استفاده از عنوان هم در کنار عکس سرنخ بیشتری ارائه می‌کنه.

در مقاله‌ی 7 اثر روانشناسی تاثیرگذار بر Iconography در مورد خطاهای شناختی موثر در طراحی آیکن صحبت کردم.


https://twitter.com/macromediax/status/1077290237645254657?s=20






از این دست کوتاه مقاله‌ها: