اعترافات یک تماشاگر خاموش: قصهای واقعی از پشتپردهٔ گوشت و لبنیات
سالهاست گوشت میخورم. شیر را صبحها در چای میریزم و تخممرغ را با نان تازه صبحانه میکنم. مثل همه.
هیچوقت درباره پشتصحنهاش نپرسیده بودم. نه از خودم، نه از دیگران.
تا آن روز.
شبی از شبهای بهظاهر معمولی، اتفاقی بر لینکی کلیک کردم. تصویری تار. گاوی که با نگاهی بهتزده، در سکوتی فلزی ایستاده بود. زیر آن نوشته بود:
«گاو شیری، روز دهم پس از جدایی از گوسالهاش.»
خواندم. و دیگر مثل قبل نشدم.

چطور از انسان بودنم غافل شدم؟
کشف کردم که گاوهای ماده، بارها و بارها باردار میشوند فقط برای اینکه بدنشان شیر دهد.
گوسالههایشان – نر یا ماده – چند ساعت پس از تولد از آنها جدا میشوند.
نرها: مسیر گوشت نرمتنه. مادهها: تکرار سرنوشت مادر.
و بعد از ۴ یا ۵ سال، وقتی دیگر شیر نمیدهند، کشتار.
چرخهای بیپایان از تولید، جدایی، دوشیدن، مرگ.
فهمیدم مرغهایی هستند که هرگز آسمان را نمیبینند. بال نمیگشایند. نور طبیعی را لمس نمیکنند. فقط میخورند و چاق میشوند تا زودتر "آمادهٔ مصرف" باشند.
خرگوشها، بزها، شترمرغها، گوزنها هم قربانی همین زنجیرهاند. بیآنکه حتی بدانم درون کت، کیف یا رستوران لوکسی که رفتم، اثری از آنها بوده.

حیواناتی که ما را درک میکنند
شاید بگویید: «اما حیوانات که مثل ما نمیفهمند.»
اما حالا میدانم که میفهمند.
مطالعات علمی نشان داده حیوانات – از خوک و گاو گرفته تا مرغ و حتی ماهی – احساس دارند: ترس، دلبستگی، لذت، رنج.
اگر آن گاو در سکوت زل زده بود، دلیلش بیحسی نبود. دلیلش این بود که دیده نمیشد. ما نمیخواستیم ببینیم.
بهای واقعی: فقط حیوانات نمیپردازند
گفته میشود سیستم کارآمدیست. غذا تولید میکند. اما به چه قیمت؟
از آن شب به بعد، صفحه به صفحه، فهمیدم که نه فقط حیوانات، بلکه ما انسانها هم داریم تاوان میدهیم.
مزارع صنعتی با مصرف بیرویه آنتیبیوتیک، باعث شکلگیری باکتریهای مقاوم شدهاند که زندگی بشر را تهدید میکنند.
کارگرانی که روزانه حیوانات را میکشند، دچار اختلالات روانی شدید هستند.
و ما؟
ما هر روز با مصرف این فرآوردهها، بهمرور بذر بیماریهایی در بدن میکاریم که ممکن است سالها بعد در قالب سرطان، دیابت یا سکته سربرآورد.
زمین هم زخمی است
جالب بود: همیشه گمان میکردم ماشینها و کارخانهها عامل اصلی گرمایش زمیناند.
اما فهمیدم که پرورش دام صنعتی سهم بزرگی در انتشار گازهای گلخانهای دارد. حتی بیشتر از کل حملونقل جهان.
فهمیدم که برای تولید خوراک دام، جنگلزدایی وسیع در آمازون انجام میشود.
و اقیانوس؟
ماهیگیری بیرویه و پرورش ماهی در قفسهای انباشته، زیستگاههای دریایی را بهسوی نابودی میکشاند.
فراتر از غذا
داشتم عمیقتر میفهمیدم. این نظام فقط درباره خوراک نیست.
در مد از پوست، خز، پشم استفاده میشود.
در آزمایشهای علمی، حیوانات زنده شکافته میشوند.
در سیرک، باغوحش، و حتی حملونقل، از آنها بهعنوان ابزار استفاده میشود.
و من؟
تماشاگر خاموش این همه خشونت بودم.
اما حالا چه؟
خوشبختانه، هنوز دیر نشده. هنوز راه هست.
آدمهایی هستند که به جای قساوت، مسیر آگاهی را انتخاب کردهاند. ورزشکارانی که بدون گوشت، مدال میگیرند، پزشکانی که سبک زندگی بدون حیوانات را توصیه میکنند، و خانوادههایی که با تغذیه گیاهی بچههای سالمی بزرگ میکنند.
انتخاب من چه بود؟
همه این دانستهها یک سؤال در ذهنم ساخت:
«آیا میخواهم شریک این رنج باشم یا نه؟»
و پاسخ واضح بود.
نه به این خاطر که میخواستم کامل باشم.
نه به خاطر ترس.
بلکه چون دیگر نمیتوانستم وانمود کنم نمیدانم.
اگر هنوز در ابتدای راه پرسشگری هستید، از شما نمیخواهم که فوراً تصمیمی بگیرید.
فقط…
لطفاً نگاه کنید. فقط یکبار.
شاید دیگر هرگز مثل قبل نشوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پیامدهای مصرف گوشت مرغ بر اختلالات هورمونی نوجوانان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه خانواده را با گیاهخواری آشنا کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مصرف لبنیات و سلامت استخوان در سالمندان: آیا لبنیات واقعا محافظتکننده است؟