چیزهایی برای نوشتن هست که هیچگاه نمی شود نوشتشان(علی اکبرامیدی)
بخوری شده ایم

«بخوری شده ایم»
نویسنده: علی اکبرامیدی.
بخوری شده ایم، کنار جماعتی که با واژه ها نشئه کرده اند نشستیم و بخوری شده ایم. عقایدی که زندگی ما را می چرخوانند حاصل همین نشئگی ست. این مخدرهای فکری ست که
جهان را روی سینی نشانده و به جماعت ساکن در خویش تعارف می کند. فنجانی حاوی یک جهان پر از تکرار، پر از تداول و یکپارچگی، پر از تکرر. ما را با واقعیت های غصه دار جهان چکار، بخوری شدیم و فهمیدیم ریشه تمام غم و غصه های جهان همین فهمیدن است. از این تریاک های فکری و اعتقادی یک کام گرفتیم و کمی فهمیدیم و عالمی اندوه را به دوش خسته ی خویش می بریم.
حالا که معتاد فهمیدن شده ایم، ما را به کمپ نفهم ها می برند تا هرچه فهمیده ایم را از یادمان ببرند. با همین مورفین ها که گولمان زدند و گفتند خوب شده ای و گذاشتند زخم ها در سایه نحسشان حیات کنند تا وقتی که نیازشان شد پا روی زخممان بگذارند.
اینقدر به شاخه های خسته ی این درخت رو به مرگ آویزان نشوید، کمی صبر کنید ما خودمان خواهیم افتاد، عمریست که افتاده ایم و با تن درختی مان چه شومینه ها که روشن نشد.
بگذریم ای کاش اینقدر برای کام گرفتن از مخدر دانایی خودمان را به آب و آتش نمی زدیم که امروز تصویر شفاف و نگران کننده ای از خودمان ببینیم و به حال خودمان بگرییم.
سخن آخر: مثل ما، مثل آن قایق سردرگم و بلاتکلیفی ست که هر لحظه خوراک یک موج از راه رسیده می شود و در آخر لاشه هایش را ساحل نشینان به آتش چاله ای حرام می کنند.
«از نسل دلنوشته قرنطینه به قلم علی اکبرامیدی»
مطلبی دیگر از این انتشارات
میخوای اذیت کنی؟؟؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
با تماشای این فیلمها به دوران کودکی و نوجوانیتان بازگردید! + معرفی و بررسی ۵+۲۰ فیلم
مطلبی دیگر از این انتشارات
چیزی در سینه ام سنگینی می کند