می نویسم تا شاید از میان نوشته هایم خودم را پیدا کنم...
لذت بردن از زندگی به شیوه ی تیموتی فریس
هر انسانی دوس داره که از زندگیش لذت ببره و تقریبا میشه گفت غیر ممکنه که از کسی بشنویم که هیچ علاقه ای به لذت بردن از زندگیش نداره. بله، این درسته که شرایطی برای برخی آدمها پیش میاد که راهی برای لذت بردن از زندگیشون پیدا نمی کنند و نا امید و بی انگیزه فقط گذر عمر می کنند، وگرنه حتی آدمهایی که به افسردگی دچار میشن و یا بیماران و افرادی که سلامتیشون شدیدا به خطر افتاده هم دوس دارن که از زندگی لذت ببرند.
لذت از زندگی ذات و سرشت طبیعی در وجود آدمی است و نمیشه اون رو انکار کرد. ولی همیشه این سوال مطرح هستش که چطوری از زندگیمون لذت ببریم؟ اصلن با این شرایطی و سختی هایی که وجود داره میشه لذتی هم از زندگی و دنیا برد؟؟
تو این نوشتار میخوام از دیدگاه تیموتی فریس به این مبحث بپردازم. تیموتی فریس نویسنده ی کتاب "هفته کاری 4 ساعته" و یه کارآرفرین خلاق هستش و در مورد این سوال که "چطور میتونم از زندگیم لذت ببریم؟" این گونه پاسخ میده:
من معتقدم باید از زندگی لذت برد و مهم ترین مساله این است که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید.
هر فرد برای رسیدن به هردوی این ها ابزارهای خودش را خواهد داشت که این ابزارها طی زمان تغییر می کنند. برای بعضی افراد پاسخ در خدمت به یتیمان و برای برخی دیگر در ساختن موسیقی است. من یه پاسخ شخصی به هر دو مورد دارم. دوست داشتن، دوست داشته شدن و دست از یادگیری نکشیدن.
من برای این سوال که با زمانم چه کاری می توانم انجام بدهم تا از زندگی لذت ببرم و نسبت به خود احساس خوبی داشته باشم، دو عنصر بنیادی رو مطرح میکنم: آموختن و خدمت مداوم.
- آموختن بی انتها
زندگی یعنی آموختن. من گزینه ی دیگری نمی شناسم. این همان دلیلی است که باعث می شد من از مشاغلی که داشتم بعد از حدود شش ماه استعفا دهم یا اخراج شوم. یادگیری کم میشد و حوصله ام سر می رفت.
- انجام خدمت به دلایل درست
مفهوم خدمت برای من ساده و به معنای انجام کاری است که علاوه بر خودتان زندگی را بهبود می بخشد. این با بشر دوستی فرق دارد. بشر دوستی نگرانی نوع دوستانه برای بهزیستی بشر و زندگی اوست.
بهترین کاری را که از دستتان برمی آید انجام دهید و منتظر بهترین نتایج باشید. اگر به هر صورتی که خودتان تعریف می کنید در حال توسعه ی جهان هستید بدانید که کارتان صحیح است.
خدمت به نجات جان ها یا حتی نجات محیط زیست محدود نیست. خدمت حتی می تواند ارتقای زندگی باشد. از نظر من اگر شما یک نوازنده هستید و لبخند را به صورت هزاران یا میلیون ها نفر می نشانید خدمتی انجام می دهید.
اگر مربی هستید و باعث تفییر مثبتی در زندگی یک کودک می شوید دنیا را ارتقا بخشیده اید. ارزش بهبود کیفیت زندگی در جهان کمتر از افزودن بر تعداد زندگی ها نیست.
خدمت یک نگرش است.
دلیل یا وسیله ای را که موجب اشتیاق شما است پیدا کنید و بابت آن هیچ عذرخواهی ای نکنید.
من هم با نظر تیموتی فریس در مورد لذت بردن از زندگی موافقم.
آموختن و کمک به دیگران.
اینکه بتونی هروز چیز جدید یاد بگیری و باعث بشی زندگی خودت و دیگران رو بهتر و قشنگتر کنی یکی از لذت بخش ترین کارهاست.
شاید اگر دقت کنیم دور و اطراف خودمون هم این گونه افراد رو میبینیم؛ افرادی که همیشه در حال آموختن هستن و خودشون رو همیشه دانش آموز خطاب میکنند و از آموخته هاشون جهت بهبود وضع زندگی دیگران استفاده میکنند و باعث میشن باری از دوش دیگران بردارن. نوازنده ای که با تمام وجودش سازی رو مینوازه و دلی رو شاد میکنه و یا فردی که با آموزش های مالی و سرمایه گذاری باعث میشه که هموطناش تو زمنیه های مالی و درآمدی تصمیم های شخصی بهتری رو تو زندگیشون بگیرن و یا نویسنده ای که با نوشته های امید بخشش باعث روشن شدن نور امیدی در دل میشه، همه و همه از همین فرمول استفاده میکنند:
همیشه در حال آموختن باش و به دیگران خدمت کن؛ لذت زندگی شاید همین باشد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسی اینجا زیر آوار است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
بچه که بودم عاشق جاهای شلوغ بودم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
مادر..:)