مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
هنوز زن عاقل ندیدهام!
پرسش: استاد، شما گفتيد که هرگز با زنی که واقعاً عاقل باشد برخورد نکردهاید پس چطور در این آشرام*، همهی مدیران زن هستند؟!
اوشو: زیرا من نمیخواهم این آشرام توسط عقل اداره شود؛ میخواهم توسط قلب اداره شود!
من عاقل نمیخواهم؛ عاشق میخواهم!
نمیخواهم اینجا توسط ذهن مردانه اداره شود؛ میخواهم توسط قلب زنانه اداره شود...
زیرا به نظر من، زنانه بودن یعنی آسیبپذیر شدن و پذیرا بودن.
زنانه بودن یعنی منفعل و منعطف بودن و اجازه دادن و صبر داشتن.
زنانه بودن عجله داشتن و تنش داشتن نيست؛
زنانه بودن یعنی در عشق بودن.
آری، این معبد توسط زنان اداره میشود، زیرا مایلم که توسط قلب اداره شود!
میگویم هرگز با زنی که واقعاً عاقل باشد برخورد نکردهام و منظورم عقلانیت (intellectual) است نه هوشمندی (intelligence).
هوشمندیای که نه زنانه است و نه مردانه.
هوشمندیای متعلق به بی ذهنی.
ذهن مردانه وجود دارد،
ذهن زنانه وجود دارد؛
بی ذهنی (No-mind) هیچکدام از این دو نيست.
بی ذهنی جنسيت ندارد.
بی ذهنی فقط یک باز بودن است؛
یک فضا است.
در آنجا تمام دوگانگیها از میان میرود:
نر/ماده، یین/یانگ، مثبت/منفی، هستی/نیستی.
در بی ذهنی تمام دوگانگیها ناپدید میشود ولی پیش از آنکه این بی ذهنی فرابرسد، اگر میباید یکی از ذهنها را انتخاب کنی، آنوقت ذهن زنانه را بهجای ذهن مردانه انتخاب کن!
ذهن مردانه یک نوع خشونت در خودش دارد.
برای دنيا خوب است...
اگر میخواهی در دنيا موفق شوی به ذهن مردانه نياز داری؛ باید تهاجمی باشی، ستیزهجو باشی، باید هميشه آمادهی جنگيدن باشی، باید هميشه آمادهی رقابت کردن باشی؛ باید هميشه آماده باشی تا بکشی و به قتل برسانی؛ خشن، حسود و هميشه گوشبهزنگ باشی و باید در دنيایی زندگی کنی که همه در آن دشمن تو هستند و باید هميشه در حالت دفاعی باشی، زیرا دیگران نيز سعی دارند به همان چيزی برسند که تو میخواهی به آن برسی... و یک نزاع عظيم وجود دارد اگر میخواهی در دنيا موفق باشی، آنوقت ذهن مردانه!
اما اگر میخواهی در دنيای درون موفق باشی، آنوقت ذهن زنانه!
ولی این تنها یک آغاز است، ذهن زنانه فقط یک شروع است. قدمی است بهسوی بی ذهنی.
نکته این است: ذهن مردانه قدری از بی ذهنی دورتر است تا ذهن زنانه.
برای همين است که ذهن زنانه به نظر اسرارآميز میآید.
درواقع میتوانی زنی را برای تمام عمر دوست داشته باشی ولی هرگز قادر به درک او نيستی.
او یک راز باقی میماند؛ غیرقابلپیشبینی.
او بيشتر با احساساتش زندگی میکند تا با افکارش؛
بيشتر شبيه آبوهوا است تا یک مکانيسم.
صبح هوا ابری بود و بعدازظهر ابرها ناپدید شدهاند و هوا آفتابی است!
عاشق زنی بشو و درخواهی یافت صبح هوا ابری است و او غمگين است و بیدرنگ، بی آنکه اتفاق خاصی افتاده باشد، ابرها از بین رفتهاند و بارِ دیگر هوا آفتابی است و او آواز میخواند!
برای مرد باورنکردنی است!
این چه رفتار بیمعنی است که در زن رخ میدهد؟
آری، بیمعنی است زیرا برای یک مرد، چيزها باید توجيه عقلانی داشته باشند.
- «چرا غمگين هستی؟»
زن فقط میگوید: «احساس غم دارم.»
مرد نمیتواند این را درک کند.
باید دليلی برای غمگين بودن داشته باشی. فقط غمگين بودن؟!
- «چرا خوشحال هستی؟»
زن میگوید که احساس خوشی دارد.
او توسط حالات عاطفی خودش زندگی میکند و البته، برای مرد زندگی کردن با زن دشوار است زیرا اگر چيزها منطقی و عقلانی باشند، اداره کردن آنها ممکن است.
اگر چيزها غيرعقلانی باشند، چيزها بهخودیخود بيایند و بروند، آنوقت اداره کردن آنها بسيار سخت است.
هيچ مردی تاکنون قادر نبوده است که زنی را اداره کند!
عاقبت او تسليم میشود و درنهایت از تلاش برای اداره کردن زن دست میکشد.
ذهن مردانه از بی ذهنی دورتر است؛ مکانیکیتر است، عقلانیتر است و روشنفکرانهتر و بيشتر در سر است.
ذهن زنانه نزدیکتر است: طبیعیتر است و غیرمنطقیتر؛ ولی به دل نزدیکتر است و از قلب، افتادن در ناحيه شکم (جایگاه بی ذهنی) آسانتر است.
سر جایگاه عقل است و دل جایگاه عشق و شهود و درست در زیر ناف؛ دو اینچ زیر ناف، مرکزی است که ژاپنیها به آن «هارا» (hara) میگویند. اینجا مرکز بی ذهنی است؛ جایی که مرگ و زندگی با هم ملاقات میکنند؛ جایی که تمام دوگانگیها از بین میروند.
مردها باید از سر به عمقِ هارا فروبیفتند و این دشوارتر است...
نوزاد در رحم مادر از هارا عمل میکند: او ذهنی ندارد، افکاری ندارد. او زنده است، کاملاً زنده است، درواقع او هرگز به این مقدار که در رحم، زنده است بار دیگر چنين زنده نخواهد بود!
سپس نوزاد متولد میشود. برای چند ماه به عمل کردن از طریق هارا ادامه میدهد.
کودکی را در حال خوابيدن ببينيد: از شکم تنفس میکند؛ از طریق سينه نفس نمیکشد و سینهاش کاملاً آسوده است. تنفس از راه شکم ادامه دارد و به هارا برخورد میکند. برای همين است که کودکان بسيار معصوم به نظر میآیند.
هرگاه که بار دیگر بتوانی به هارا وارد بشوی بار دیگر معصوم خواهی شد: آینهای بدون غبار.
ذهن زنانه هدف نيست اما به بی ذهنی نزدیکتر است.
برای همين است که لائوتزواصرار دارد که: «منفعل باش. صبر کن، شکيبا باش. عجله نکن؛ و تهاجمی نباش»
زیرا حقيقت را نمیتوان فتح کرد.
فقط میتوانی تسليم آن باشی.
بنابراین، این آشرام توسط زنان اداره خواهد شد تا زمانی که من مردمی را بيابم که بی ذهنی داشته باشند.
وقتیکه بی ذهنها در دسترس باشند دیگر مسئلهی زنانه و مردانه وجود نخواهد داشت؛ آنوقت این آشرام توسط بیذهنها اداره خواهد شد.
آنگاه نوعی دیگر از هوشمندی عمل خواهد کرد.
درواقع، تنها در آنوقت است که هوشمندی عمل خواهد کرد:
هوشمندیای که روشنفکرانه نيست و تمام و کمال است.
* آشرام: مکانهایی نظیر معابد که یک گورو (استاد مذهبی) به همراه پیروانش در آن به نیایش، مراقبه، دعا، تمرینات روحی و... میپردازند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
يوگا درمان نيست
مطلبی دیگر از این انتشارات
♦ این طفل معصـــــــوم! ♦
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا «زندگی» چیزی جز «رنـــج» است؟