مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
خانمها، مراقب این حقههای ظریف آقایان باشید!
◄ نخست این نوشتار را بخوانید.
تاکنون غالباً بزرگترین عمل خلاقانهی یک زن فرزندآوری بوده است، ولی دیگر چنین نخواهد بود...
در گذشته، زمین دچار ازدیاد جمعیت نبود. یک نیاز وجود داشت، نیازی بزرگ و زن آن نیاز را برآورده میساخت ولی اینک زن باید در ابعاد تازهای از خلاقیت رشد کند و فقط آنوقت است که قادر خواهد بود با مرد برابری کند.
در گذشته زن فقط کارخانهی تولیدمثل بوده است و مرد فقط از او برای تولید فرزندان بیشتر استفاده کرده است. داشتن فرزندان بیشتر، بهویژه پسر از نظر اقتصادی سودآور و نوعی تجارت بوده است زیرا که آنان به هر ترتیب ممکن در امور اقتصادی کمک میکردهاند و در گذشته یک بار اضافی نبودند.
امروزه در کشورهای فقیر هنوز این فکر ادامه دارد که هرچه فرزندان بیشتری داشته باشی از نظر اقتصادی در موقعیت بهتری هستی. در گذشته این فکر درست بود امروز مطلقاً اشتباه است.
مسلمانان مجازند چهار بار ازدواج کنند؛ فقط به خاطر اینکه مسلمانانِ بیشتری تولید شوند، زیرا پیوسته جنگهایی بین آنها و غیرمسلمانان درمیگرفت و موضوع قدرت مطرح بود. سیاستِ تعدادِ نفرات.
پس از نظر اقتصادی و سیاسی اهمیت داشت که مردان با زنان بیشتری ازدواج کنند و مردان از قبیلههای دیگر زنان را میدزدیدند. دزدیدن زن از دزدیدن مرد مهمتر بود زیرا زن است که میتواند تولیدمثل کند. یک مرد برای باردار کردن زنان بسیار کفایت میکند.
ولی اینک همهچیز تغییر کرده است: دنیا دچار ازدیاد جمعیت شده است.
نیاز امروز انسان این است که انرژی خلاق زن را به سمت ابعاد دیگری متمایل کند: به شعر، به ادبیات، به نقاشی، به موسیقی، به معماری، به مجسمهسازی، به رقص. اینک زن باید مجاز باشد در تمام ابعاد خلاقیت فعال باشد.
اینک خلق یک کودک کاری خطرناک است! زیاد کردن جمعیت دنیا اینک یک خودکشی است، ما پیشاپیش زیاده از حدِ نیاز هستیم. اینک تولیدمثل کردن دیگر سازنده نیست، بلکه ویرانگر است!
تمامی فضای زندگی تغییر کرده است و ما باید راههای تازهای برای زیستن در این فضای تازه پیدا کنیم.
و در گذشته زن نمیتوانست در هنر و ادبیات غرق شود؛ نمیتوانست یک دانشمند یا یک عارف شود؛ قادر نبود هیچ کاری بکند، زیرا پیوسته باردار بود. او توسط فرزندان بسیار دچار سوءتغذیه بود و شکنجه میشد؛ همواره در حالت آبستنی به سر میبرد و بیمار بود. او قادر نبود بهتمامی زندگی کند؛ زمان کافی برای زندگی کردن در اختیار نداشت.
امروزه توسط قرصهای ضدبارداری و روشهای کنترل زایش و عقیمسازی برای نخستین بار زنان قادرند خود را از آبستنیهای ناخواسته و بارِ گران بارداریهای متعدد و پشتِهم و سپس بزرگ کردن بچهها آزاد کنند.
انرژیهای او میتوانند آزاد شوند.
اینک زن نیز میتواند یک بودا شود، یک زرتشت، یک مسیح، یک کریشنا.
اینک او نیز میتواند مانند موزارت، واگنر، لئوناردو داوینچی، میکل آنژ، شکسپیر، تاگور، تولستوی، چخوف، گورکی و داستایوفسکی خلاق باشد.
و احساس من این است: زمانی که انرژیهای زن تماماً از تولیدمثل رها شود، او قادر است بوداهای بزرگتری خلق کند. چرا؟ زیرا زن بسیار بیشتر از مرد خلاق است زیرا زیباییشناسی اصلاً در ذات زن است.
ولی این خلاقیت در زادن فرزندان محصور شده است؛ و این البته خلاقیت چندان زیادی هم نیست زیرا چیزی است مربوط به زیستشناسی. حیوانات حتی بسیار بهتر عمل میکنند! پس چه چیز بزرگی در آن هست؟
زادن یک فرزند عملی آگاهانه، عمدی و مراقبهگون نیست.
طبیعت فقط از تو استفاده میکند تا آن گونهی زیستی را ادامه دهی.
برای همین است که یک جریان زیرین از گناه، حتی بدون وجود کشیشان، در همه وجود دارد. کشیشان از این استفاده کرده و آن را مورد بهرهکشی قرار دادهاند، ولی استثنائاً این بار آن را تولید نکردهاند!
در مورد رابطه جنسی یک احساس گناه پنهانی وجود دارد که کشیشان آن را بسیار بزرگنمایی کردهاند، زیرا برای آنان یک منبع عظیم برای بهرهکشی است. آنان توانستهاند که با این بزرگنمایی با قدرت بیشتری بر انسان مسلط شوند.
ولی در درون انسان میبایست علتی وجود داشته باشد وگرنه بدون هیچ زمینهای در درون، هیچ احساس گناهی را نمیتوان بر انسان تحمیل کرد. انسان این احساس را در عمق وجودش، به نوعی بسیار ظریف و بهطور ناخودآگاه احساس میکند که رابطه جنسی چیزی آگاهانه نیست، ناخودآگاه است؛ عملی مکانیکی است که تو فقط بهعنوان یک وسیله مورد استفاده قرار گرفتهای؛ که در رابطه جنسی، تو ارباب و مختار نیستی؛ که رابطه جنسی یک نیروی زیستشناختی است؛ که این واقعاً تو نیستی که خواهان آن زن یا آن مرد هستی فقط هورمونها هستند!
و زمانی که این را بدانی که مورد استفاده قرار گرفتهای و قادر نیستی از این اسارت خلاص شوی، یک احساس گناه ایجاد میشود که تو بهقدر کافی انسان نیستی؛ که واقعاً مختار و آزاد نیستی؛ فقط یک برده هستی و رابطه جنسی یک عمل حیوانی است!
وقتی که میگویم رابطه جنسی برای تولیدمثل، گناه است منظورم همین است.
واژهی «گناه» به صورت اخلاقی مورد استفاده قرار نگرفته است. من فقط میگویم که گناه است زیرا ناخودآگاه و غیرمراقبهگون است. این تو نیستی که آن را انجام میدهی بلکه توسط یک نیروی ناخودآگاه وادار شدهای که چنین کنی.
اینک زمین نیاز به مردم بیشتر ندارد.
اگر مصمم باشیم که از این دنیا یک جهنم بسازیم، اشکالی ندارد آنوقت به تولیدمثل ادامه بدهید! آنوقت به مادر ترزا و پاپ گوش بدهید!
آنوقت به این افراد احمق گوش بدهید که به شما میگویند از وسایل ضدبارداری و از روشهای عقیمسازی استفاده نکنید، زیرا که اینها کارهای غیرمذهبی هستند؛ سقطجنین نکنید که عملی بسیار غیراخلاقی است!
ولی اگر از روشهای ضدبارداری استفاده نکنی، اگر از سقطجنین پرهیز کنی و با عقیمسازی هم موافق نباشی، آنوقت مسئول خودکشی همگانی خواهی بود. خشونت واقعی این است و ما هر روز به آن نزدیکتر میشویم. این نخستین دلیلی است که میگویم داشتن رابطه جنسی برای تولیدمثل یک گناه است.
ولی پاپ، ماهاتما گاندی و سایرِ بهاصطلاح مقدسین میگویند که رابطه جنسی اگر فقط برای تولیدمثل باشد، عملی اخلاقی است!!
درواقع آنان میگویند که رابطه جنسی فقط زمانی خوب است که حیوانی باشد زیرا حیوانات فقط به خاطر تولیدمثل وارد عمل رابطه جنسی میشوند.
وارد شدن به رابطه جنسی برای خوشی محض؛ شریک شدن انرژیات با کسی که با او صمیمی هستی؛ این راهی برای ارتباط انرژی با انرژی است؛ ارتباط دل با دل. این ذوب شدن و ممزوج شدن در یکدیگر است؛ نه به خاطر هیچ دلیل دیگر و فقط آنگاه است که هیچ قیدی تولید نمیکند و تو از بیولوژی رها میشوی؛ به ورای بیولوژی میروی و از سطح حیوانی بالاتر میروی.
بنابراین، به نظر من رابطه جنسی فقط وقتی زیباست که هدفمند نباشد، وقتی که فقط یک بازیگوشی باشد، زمانی که برای هیچ هدف خاصی در آن قرار نداری، زمانی که یگانه شدن با یک زن یا یک مرد، فقط برای خوشی محض آن، کفایت میکند. آنگاه از زندگیِ پستِ حیوانی به ورای آن رفتهای و وارد ابعاد والاتر شدهای و به یاد داشته باش: تولیدمثل، دیگر خلاقیت نیست!
زمانی که زن از بارهای بیجهت تولیدمثل رها شد، قادر خواهد بود با قدرت بیشتری نسبت به مرد سازنده باشد زیرا اگر او بتواند به یک فرزند زندگی ببخشد، چرا نتواند یک موسیقی زیبا خلق کند؟ ولی این تا به امروز ممکن نبوده است و مرد سعی کرده است این را توجیه کند.
زمانی که انرژیهای زن آزاد شوند، او قادر به خلاقیت خواهد بود. ولی فکر میکنم که مرد از خلاقیت زن وحشت دارد.
زن بهیقین قادر است خلاقیت مرد را پشت سر بگذارد؛ طبیعی است که او قدرت خلق بیشتری دارد. من کاملاً طرفدار خلاقیت هستم، ولی به یاد داشته باش که تولیدمثل خلاقیت نیست؛ این دو باهم مترادف و هممعنا نیستند. خلاقیت مراقبه گون است؛ تولیدمثل ابداً ربطی با مراقبه ندارد.
ولی مرد تقریباً از زن بهعنوان احشام استفاده کرده است. مرد از زن استفاده کرده که فرزندان او را بزرگ کند؛ مرد درست مانند یک مزرعه از زن استفاده کرده است. این معنیِ واقعیِ شوهر (husband) است: شوهر به معنی کِشتگر (farmer) است.
شوهر بودن یعنی کشاورزی! چه توهینآمیز! زن، زمینِ کشت است و مرد یک کِشتگر است و تنها عملکرد زن این است که هر سال محصول خوبی بدهد!
زنان باید الگوهای گذشته را متوقف کنند.
تا زمانی که این نکته درک نشود زن هرگز نمیتواند به رهایی برسد؛ و مرد همواره به او گفته است: «تو بزرگ هستی زیرا به فرزندان زندگی میبخشی!» این فریب است؛ توجیه است؛ یکجور تسلیبخشی است.
خانمها، مراقب این حقههای ظریف باشید!
مردان به هر روش ممکن از زن بهرهکشی کردهاند و اینک زمان آن رسیده است که به این بهرهکشیها پایان داده شود.
اوشو - Philosophia Ultimate Chapter 16
برگردان: محسن خاتمی
ویرایش: فرهاد
مطلبی دیگر از این انتشارات
کارما: دروغی برای آرامکردن ترسوها
مطلبی دیگر از این انتشارات
این خوشگله چون... اون زشته چون...
مطلبی دیگر از این انتشارات
♦ «ال اس دی» (LSD) به جای مراقبه؟ ♦