مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
ترک سیگار را فراموش کنید!
«مراقبه روی سیگارکشیدن»
اوشو: روزی مردی نزد من آمد. او سیسال بود كه از اعتیاد شدید به سیگار رنج میبرد. بیمار شده بود و پزشكان به او گفته بودند اگر سیگارش را كنار نگذارد هرگز سلامتیاش را بهدست نخواهد آورد. ولی او یك سیگاری مزمن بود. نمیتوانست كاری بكند. او تلاش كرده بود، نه اینكه برای ترك سیگار كوشش نكرده باشد. او سخت تلاش كرده بود و در این تلاش، سخت هم عذاب كشیده بود. ولی پس از یكی دو روز بازهم آن نیاز شدید میآمد و بهسادگی او را درمیربود. و او بازهم گرفتار همان الگوی سابق میشد.
به سبب همین اعتیاد شدید، او تمام اعتمادبهنفسش را از دست داده بود.
او میدانست كه قادر به انجام یك كار كوچك نیست و نمیتواند سیگار نكشد.
او نزد خودش بیاعتبار شده بود.
او خودش را بیارزشترین موجود دنیا میدید و حرمتی برای خویش قایل نبود.
سرانجام نزد من آمد و گفت: چكار كنم؟ چگونه سیگار را ترك كنم؟
گفتم: هیچکس نمیتواند سیگار را ترك كند؛ تو باید آنرا درك كنی!... اینك دیگر سیگاركشیدن مسئلهی تصمیم تو نیست. وارد دنیای عادات تو شده و در وجودت ریشه گرفته است. سی سال زمانی طولانی است. این عادت در بدن تو ریشه دوانده، در نظام شیمیایی تو ریشه گرفته و در تمام وجودت منتشر شده است. دیگر مسئله این نیست كه تو با سرت تصمیم بگیری، سرِ تو دیگر قادر نیست هیچ كاری برای آن انجام دهد؛ سر كاملاً ناتوان است: میتواند چیزی را شروع كند، ولی بهسادگی قادر به پایان دادن نیست. وقتی كه شروع كردی و وقتی برای مدتها ادامه دادی (راستش سی سال تمرین سیگاركشیدن مدتی زیاد است، تو یك یوگیِ بزرگ شدهای!) این عادت در تو خودكار شده. تو باید آن را غیرخودكار كنی.
پرسید: منظورتان چیست كه آن را غیرخودكار كنم؟
اصلاً مراقبه چیست؟
چیزی نیست جز روند غیرخودكاركردن (de-automatization).
به او گفتم: حالا فقط یک كار بكن؛ ترك سیگار را فراموش كن!
نیازی به ترك آن نداری. تو سیسال سیگار كشیدهای و هنوزهم زنده هستی! البتّه رنج بردهای، ولی به آن رنج هم عادت كردهای. و چه اهمیت دارد كه اگر چند ساعت زودتر از آنكه سیگار نكشی، بمیری؟ در این دنیا چه خواهی كرد؟ چه كار كردهای؟ فایدهاش چیست كه تو دوشنبه بمیری یا سهشنبه؟ امسال یا سال دیگر؟ چه اهمیت دارد؟
گفت: بله، درست است، مهّم نیست.
سپس به او گفتم: پس ترك سیگار را فراموش كن. ما نمیخواهیم كه تو سیگار را ترك كنی. بجای آن ما میخواهیم آن را درك كنیم. پس اینبار كه سیگار میكشی، از آن یك مراقبه بساز.
مرد گفت: مراقبه روی سیگاركشیدن؟
گفتم: آری، اگر اهل ذن میتوانند از نوشیدنِ چای مراقبه بسازند و میتوانند آن را به یك آیین خودشناسی تبدیل كنند، چرا كه نه؟ سیگاركشیدن هم میتواند یک مراقبهای قشنگ باشد!
او که سرزنده و هیجانزده شده بود گفت: چه میگویی؟ مراقبه با سیگار؟ فقط بگو، نمیتوانم صبر كنم!
و من روش آن را به او دادم و گفتم: یك كار كن. وقتی پاكت را از جیبت در میآوری، از همینجا آهسته برو. وقتی میخواهی پاكت سیگار را از جیبت درآوری، حركاتت را آهسته كن. از هرحركت لذّت ببر. عجلهای دركار نیست. هشیار باش، گوشبه زنگ باش؛ آگاه باش. پاكت را به آرامی و نرمی بیرون بیاور، با دقت و هشیاری تمام. آنوقت سیگار را با هشیاری و بهآهستگی از پاكت بیرون بیاور. آرام: نه به شتاب سابق و با ناهشیاری قدیم.
بیرون آوردن سیگار نباید بطور مكانیكی انجام شود. آنوقت چندبار ته سیگار را روی پاكت یا قوطی سیگار بزن؛ ولی بسیار هشیارانه و با توجه و دقت و آهسته. به صدای آن گوش بده. درست همانطور كه اهل ذن به صدای قُلقُل سماور گوش میدهند و بوی چای را درك میكنند.
سیگار را بوكن. زیبایی آن را احساس كن...
او وسط حرفم پرید و گفت: چه میگویی؟ زیبایی سیگار؟؟
گفتم: آری، سیگار زیبا است. تنباكو هم مانند هرچیز دیگر الهی است. سیگار را بو بكش. رایحهای الهی است.
قدری شگفتزده شد و گفت: چه میگویی؟ شوخی میكنی؟
گفتم: نه شوخی نمیكنم. من حتی وقتی شوخی میكنم هم شوخی نمیكنم، بسیار جدّی هستم!
و ادامه دادم: حالا سیگار را به دهان بگذار، باهشیاری تمام و آگاهی تمام. از هرحركت لذّت ببر، حركات كوچك و هر حركت را تا حد ممكن به حركتهای كوچكتر تقسیم كن. تا بتوانی بیشتر و بیشتر هشیار باشی.
آنوقت سیگار را روشن كن و نخستین پُك را بزن: حالا الوهیت به شكل دود وارد تو شده است.
هندوها میگویند: «آنّام براهم» یعنی «خوراك خدا است». پس چرا دود نباشد؟ همه چیز خدا است. ریههایت را عمیقاً با دود پُر كن. نوعی پرانایاما (تمرین تنفسی)!
من به تو آموزش یوگای جدید برای عصر جدید میدهم! و آنگاه دود را رها كن، آسوده شو... و پُكی دیگر... بسیار آهسته حركت كن.
اگر بتوانی چنین كنی، تعجب خواهی كرد، بهزودی تمام حماقت این عمل را خواهی دید. نه اینكه دیگران گفته باشند كه سیگاركشیدن عملی احمقانه است. نه اینكه دیگران گفته باشند كه بد است. تو خودت خواهی دید. و این دیدن، دیگر دركی روشنفكرانه نیست. از تمام وجودت خواهد بود.
نگرشی از تمامیت تو خواهد بود. و سپس، یك روز، اگر ترك شد كه شد، اگر عادت باقی ماند، ادامه خواهد داشت. نیازی نیست نگرانش باشی.
پس از سه ماه آن مرد بازگشت و گفت: ولی ترك كردم!
گفتم: حالا این روش را با چیزهای دیگر هم انجام بده.
«راز» همین است،
سرّ کار در غیرخودكارشدن است.
راز - فصل چهارم
برگردان: ادریس یکتا
با اندکی ویرایش
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهشت پر از احمقهاست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
واقعاً «مرد بودن» یعنی چه و «زن بودن» چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
تکنیک 5 چرا برای یافتن علت ریشه ای یک مشکل