دلنوشته

راه که میروی، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو هم قدم باشم

میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم

یخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد

تو فقط برای منی !

.......................................................

ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﻫـــــــــﯽ ..

ﺑﻪ ﻋﻤﺪ

ﯾﺎ ﻏﯿﺮ ﻋﻤﺪ ﺧﺪﺍﻣﯿﺪﺍﻧﺪ

ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ …

ﺣﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻧﺠﯿﺪﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳت
ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ

ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺗﻮ

ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﻫی

ﻧﻔﺮﯾﻨﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍحت

ﺷﮑﺴـــــﺘﻪ ﻫﺎ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻫﻢ ﺑﮑــﻨﻨﺪ، ﮔﯿﺮﺍ ﻧﯿﺴـــﺖ

ﻧـــﻔﺮﯾﻦ،  ﺗﻪ ِ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧـﻮﺍﻫﺪ ..

ﺩﻝِ ﺷﮑﺴـــﺘﻪ ﻫـﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺳــــﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ

...........................................................................

وقتی از دوست داشتن کسی مطمعن نیستی

حق نداری دستاشو بگیری که به دستات عادتش بدی …

وقتی کسی رو سهم خودت نمیدونی

حق نداری پیچ و تاب بدنش رو زیر و رو کنی …

وقتی موندنی نیستی

حق نداری از آینده ای خوش باهاش حرف بزنی و براش رویا بسازی …

وقتی دلت به موندن کنارش شک داره

حق نداری بهش بگی عشقم …

وقتی همیشه دنبال یه حرفی، بحثی، سندی، بهانه ای که ترکش کنی

حق نداری ادعای دوست داشتن کنی

وقتی به اعتماد کسی تکیه گاه شدی

حق نداری زمینش بزنی…

فارغ از جنسیتت بهت میگن مرد



ایدی اینستاگرام

@Diyana_zgh58