ترس‌را کنارگذاشته و دست‌به‌کیبرد شوید – ۱۰دلیل برای اینکه همین امروز وبلاگ‌نویسی‌را شروع‌کنید

من وبلاگ‌نویس‌ام. اصلاً رابطه‌ی من با کامپیوتر با وبلاگ‌نویسی شروع شد. رابطه‌ای که باعث شد امروز یک برنامه‌نویس باشم (لازم نیست دنبال وبلاگ‌های قدیمی‌ام بگردید، خیلی وقت پیش همه‌ی آن‌ها‌را پاک‌کردم).

من وبلاگ‌نویس هستم امّا تقریباً هیچ‌کدام از دوستان و آشنایانم وبلاگ‌نویس نیستند. تقریباً هیچ‌کدام از آدم‌هایی که روزانه می‌بینم هم وبلاگ‌نویس نیستند. دلیلش این است که اکثر افراد از این کار می‌ترسند یا آن‌را بی‌اهمّیّت می‌دانند.

اگر وبلاگ‌نویس نیستید یا خیلی کم پیش می‌آید که وبلاگ‌نویسی کنید، در این مطلب می‌خواهم با هم ببینیم که چرا امروزه وبلاگ‌نویس بودن ضروری است و همه‌ی شمایی که دارید این نوشته‌را می‌بینید باید وبلاگ‌نویس باشید.

قبل از اینکه به سراغ دلایل وبلاگ‌نویسی برویم، بیایید باهم مهم‌ترین دلایل افراد را برای وبلاگ‌نویس نبودن مرور کنیم و ببینیم چرا این بهانه‌ها الکی هستند. با خواندن این بخش مطمئناً دیگر ترسی از وبلاگ‌نویسی نخواهید داشت.

چرا اکثر افراد از وبلاگ‌نویسی می‌ترسند؟

حقیقت این است که اکثر افراد از وبلاگ‌نویسی می‌ترسند. اکثر افراد از صحبت‌کردن در جمع، حرف‌زدن با رئیسشان و هرچیز دیگری که به تعامل با انسان‌های ناشناس یا پرقدرت مربوط می‌شود می‌ترسند.

ما انسان‌ها ترس‌را برابر با ضعف می‌دانیم. به همین خاطر وقت‌هایی که از چیزی می‌ترسیم سعی می‌کنیم که با آوردن بهانه‌های مختلف این ترس‌را کتمان کنیم. همان جمله‌ی معروف «من از سوسک نمی‌ترسم، فقط چندشم می‌شود».

اینجا می‌خواهیم با هم با ترس‌هایمان از نوشتن روبه‌رو بشویم و بفهمیم که چرا این‌ها اشتباه هستند. در بخش دوم این نوشته وقتی که ترسمان ریخت، سراغ اینکه چرا باید وبلاگ‌نویس شویم می‌رویم.

بیایید یکی‌یکی شروع کنیم.

من که حرف به‌دردبخوری برای زدن ندارم

ما همه این ترس‌را از دوران بچگی در مدرسه داریم. ترس اینکه حرفی که می‌خواهیم به آقا یا خانم معلّم بزنیم مهم نباشد و او جلوی بچه‌ها مسخره‌مان کند. ترس اینکه بچه‌ها به حرف به‌دردنخور و مسخره‌مان بخندند و ما در جمع ضایع بشویم.

آن دانش‌آموز پررویی را که همیشه آن چیزی که شما جرأت گفتنش‌را نداشتید می‌گفت و توسّط معلّم تشویق می‌شد به‌خاطر می‌آورید؟ شما هردو به یک نتیجه رسیده بودید، ولی او تنها کسی بود که جرأت گفتنش را داشت.

این که آدم حرف به‌دردبخوری برای زدن نداشته باشد واقعاً کار سختی است. برای این کار نباید هیچ مهارتی داشته باشید، هیچ تجربه‌ای کرده باشید و هیچ فکری داشته باشید. تقریباً باید ۲۰-۳۰ سال گذشته مرده بوده باشید تا بتوانید بگویید من چیزی برای گفتن ندارم.

همه‌ی ما در زمینه‌ای حدّی از تخصّص‌را داریم. یکی دکترای کامپیوتر دارد، یکی می‌تواند خوب و مفید مطالعه‌کند، یکی می‌تواند خوب با دیگران ارتباط برقرار کند و... .

شما برای اینکه چیزی برای گفتن داشته باشید لازم نیست فیل هوا کنید، کافی است بتوانید چیزهایی که بلدید را به آدم‌هایی که شبیه به خودتان هستند توضیح بدهید.

همه‌ی نوشته‌های خوب قبلاً نوشته‌شده‌اند


-ببخشید خانم یعنی همیشه باید آخر جمله نقطه بذاریم؟

-حواست کجاست احمدی؟ همین الان علیزاده این سؤال رو پرسیده بود. فردا بگو اولیات بیان مدرسه تا ببینم چرا اینقدر سربه‌هوایی.

خب پس فکر می‌کنید که همه‌چیز قبل از این گفته شده است و شما نمی‌توانید حرف جدیدی بزنید؟ ترس از اینکه حرف قدیمی بزنید و همه فکرکنند که یک متقلّب کپی‌کارید یا یک احمق که حرف دیگران‌را تکرار می‌کند رهایتان نمی‌کند؟

اگر همه‌ی حرف‌ها زده شده بود، الان دیگر دانش و تمدّن بشری نباید هیچ پیشرفتی می‌کرد. تا وقتی که انسانی هست، حرفی تازه‌ای هم برای زدن وجود دارد.

شما باید بتوانید بر این کمبود اعتمادبه‌نفس غلبه‌کنید و ارزشمندبودن خودتان را بپذیرید. همانطوری که در بخش قبل گفتم امکان‌ندارد که حرف به‌دردبخوری برای گفتن نداشته باشید. حرف به‌دردبخور هم حرفی است که قبلاً زده نشده است.

تجربیات ما و نوع نگاه ما به قضایا منحصربه‌فرد است. برای اینکه بتوانید یک نوشته‌ی خوب جدید تولیدکنید، کافی است نوع نگاه خودتان را با قضایا مخلوط کنید.

ساده‌تر توضیح‌دادن یک مسئله خودش یک امتیاز خیلی بزرگ است. اینجا خانم معلّمی در کار نیست که شمارا به‌خاطر دوباره مطرح کردن یک سؤال تنبیه‌کند. امّا اگر آن سؤال‌را بهتر از پیشینیان مطرح‌کنید، احتمالاً مخاطب‌های زیادی از شما سپاس‌گزار خواهند بود.

من نمی‌توانم درمورد بیش از یک موضوع حرف بزنم

اکثر ما خودمان‌را با عنوان شغلی رسمی ای که دیگران مارا به آن می‌شناسند تعریف می‌کنیم. به همین خاطر مثلاً من برنامه‌نویس فکر می‌کنم که چیزی برای گفتن درمورد نوشتن ندارم. فکری که از اساس غلط است.

شما می‌توانید با انتشار تجربیات و آموخته‌هایتان به انسان‌های خیلی زیادی کمک‌کنید. کمتر کاری در دنیا وجود دارد که بتواند با این حجم هزینه و زمان به این همه آدم سود برساند.

برای اینکه نتوانید درمورد بیش از یک موضوع حرف‌بزنید، باید تمامی عمرتان‌را در یک اتاق ایزوله گذرانده باشید که درآن هیچ‌چیزی به جز آن موضوع تخصّصی وجود نداشته است.

ما انسان‌ها برای گذران زندگی مجبور هستیم که در مباحث گوناگونی کسب تجربه کنیم. داشتن تجربه هم یعنی داشتن حرفی برای زدن.

من نمی‌توانم خوب بنویسم

از آنجایی که من از آن دسته آدم‌هایی نیستم که به دیگران امید الکی می‌دهند، باید بگویم که اگر اینطوری فکر می‌کنید، به احتمال زیاد فکرتان درست است.

نوشتن مثل ورزش‌کردن، مسئله حل‌کردن، کاردستی ساختن یا هرچیز دیگری نیاز به تمرین دارد. و اگر از من می‌پرسید، مفیدترین شکل تمرین، تمرینی است که قرار باشد نتیجه‌اش به مشتری فروخته شود.

من تقریباً اکثر توانایی‌هایم در برنامه‌نویسی‌را همین‌طوری به‌دست آورده‌ام. تقریباً هیچ‌کس بدون وجود یک قاضی نامهربان و بدون‌گذشت برای درست انجام دادن یک کار تلاش نمی‌کند.

خوب نمی‌نویسید؟ پس باید مهارتتان در نوشتن را افزایش بدهید. می‌خواهید واقعاً این مهارت بهتر شود؟ پس این کار را مقابل چشمان مخاطب انجام دهید. بگذارید بی‌رحمانه قضاوت‌شوید تا از ابتدا تک‌تک نقاط ضعفتان‌را بشناسید.

الان که دیگر کسی وبلاگ نمی‌خواند

ترس از نداشتن مخاطب مسئله‌ی بزرگی است که خیلی‌هارا از وبلاگ‌نویسی دور می‌کند. خیلی‌ها فکر می‌کنند در دوران اینستاگرام و تلگرام و ویدیو دیگر کسی وقتش‌را برای خواندن وبلاگ نمی‌گذارد.

راستش شما در هفته خیلی بیشتر از آن‌چیزی که فکرش‌را می‌کنید وبلاگ می‌خوانید. تقریباً هربار که در گوگل جست و جو می‌کنید به یک وبلاگ متّصل می‌شوید. اصلاً همین الان هم دارید وبلاگ می‌خوانید.

طبق آمار ۷۷٪ کاربران اینترنت به صورت منظّم وبلاگ می‌خوانند. پس اگر فکر می‌کنید وبلاگ‌ها دیگر خواننده ندارند، کاملاً در اشتباه هستید.

وقتش‌را ندارم

وقتش‌را ندارم عموماً بهانه‌ای است که یکی از ترس‌های قبلی‌را پشت آن پنهان می‌کنیم. ما هیچ‌کدام «واقعاً» سرمان شلوغ نیست. راستش اگر شما Elon Musk هم باشید باز هم من این حرف‌را می‌زنم. با توجّه به سبک‌زندگی Elon Musk احتمالاً خودش هم این حرف‌را تأیید می‌کند.

چرا بیل‌گیتس، Gary Vee، Elon Musk و... وقت مطالعه، ساخت محصولات جدید، سخنرانی و تولید محتوا را دارند، امّا من و شما که حداقل خروجی یک انسان‌را تولید می‌کنیم وقت‌نداریم؟ چون ما سرمان شلوغ است تا سرمان شلوغ باشد.

برای یک هفته زل‌زدن به در و دیوار، گشتن در اینستاگرام برای دیدن عکس خارپشت جوراب‌به‌پا و باقی کارهای مطلقاً بی‌خود را کنار بگذارید تا بفهمید چقدر زمان خالی دارید.

شما برای وبلاگ‌نویس شدن واقعاً لازم نیست زمان خیلی زیادی‌را درهفته به آن اختصاص بدهید. چند ساعت در هفته هم هزینه‌ای است که همه‌ی ما توانایی پرداخت آن‌را داریم.

چرا باید همین امروز وبلاگ‌نویسی‌را شروع کنید؟

حالا می‌رسیم به پرسش اصلی این نوشته. چرا باید همین امروز وبلاگ‌نویسی‌را شروع کنید؟ من سعی کرده‌ام در اینجا ۱۰ دلیل اصلی را برای شروع وبلاگ‌نویسی که به مسائل مالی مربوط نمی‌شوند بنویسم.

بیایید با هم تک‌تک آن‌ها را بررسی کنیم.

۱-اینطوری انسان مفیدی خواهید بود

این اصلی‌ترین دلیل من برای وبلاگ‌نویسی است. من می‌خواهم انسان مفیدی باشم، چون هدف زندگی ما مفیدبودن است.

شما وقتی که یک نوشته‌ی خوب‌را در وبلاگتان منتشر می‌کنید انسان مفیدی هستید. این کار باعث می‌شود تا هزاران نفر در طول زمان از تجربه‌ی شما استفاده کنند، مطلبی که بلد هستید و دارید آموزش می‌دهید را فرابگیرند و زندگی بهتری داشته باشند.

شما می‌توانید با انتشار تجربیات و آموخته‌هایتان به انسان‌های خیلی زیادی کمک‌کنید. کمتر کاری در دنیا وجود دارد که بتواند با این حجم هزینه و زمان به این همه آدم سود برساند.

وبلاگ‌نویسی به شما کمک‌می‌کند که با کمتری هزینه به بیشترین آدم ممکن سود برسانید و شما با به تعویق انداختن شروع آن، دارید امکان کمک به آدم‌های بیشتری را از خودتان می‌گیرید.

۲-وبلاگ‌نویسی از شما انسان بهتری می‌سازد

وبلاگ‌نویسی شمارا مجبور می‌کند که افکارتان‌را منظّم‌کنید. برای اینکه بتوانید یک نوشته‌ی خوب تولیدکنید باید افکارتان‌را منظّم‌کنید و این واقعاً کار مهمی است.

اکثر مشکلات ما حاصل نامنظّم بودن افکارمان است. ما نمی‌توانیم همه‌ی داده‌هارا کنار هم قرار بدهیم و نسبت به یک موضوع مشخّص دیدی کلّی داشته‌باشیم، پس مشکلات یکی‌یکی مارا در آغوش می‌کشند.

وبلاگ‌نویسی منظّم باعث می‌شود که همیشه افکارتان‌را منظّم و دسته‌بندی شده در مغزتان نگه‌دارید. این یعنی دفعه‌ی بعدی که با حجم عظیمی از داده‌های حاصل از یک مشکل روبه‌رو شدید، خیلی راحت می‌توانید اطّلاعات‌را دسته‌بندی کنید و برخلاف دیگران که دست و پای خودشان‌را گم‌کرده‌اند، راه حل مناسب را پیداکنید.

به‌علاوه، وبلاگ‌نویسی باعث می‌شود که به بسط‌دادن افکارتان عادت کنید. این یعنی کم‌کم تبدیل می‌شوید به آدمی که برای خودش فکر و نظر مستقل دارد و مثل طوطی افکار و کلمات دیگران را تکرارنمی‌کند.

۳-وبلاگ‌نویسی شمارا شادتر می‌کند

من در ماه چندهزار مخاطب در وبلاگ‌های مختلفم دارم. این یعنی دارم به چندهزار نفر در ماه کمک می‌کنم. هیجان‌انگیز نیست؟

وبلاگ‌نویسی به من ثابت می‌کند که آدم به‌دردبخوری هستم. آدمی که می‌تواند به دیگران کمک کند و اگر نبود انسان‌های زیادی چیزی در زندگیشان کم‌داشتند.

شادی واقعی نتیجه‌ی نهایی مفیدبودن است. وقتی که می‌دانی آدم مفیدی نیستی تظاهر به شاد بودن، رقصیدن، مشروب‌نوشیدن، موادمصرف‌کردن و هیچ کار دیگری نمی‌تواند واقعاً خوشحالت کند. شادی فرزند رضایت درونی است، چیزی که آدمی که می‌داند مفید نیست هرگز به آن دست‌پیدانمی‌کند.

۴-نوشتن وبلاگ باعث می‌شود بهتر بنویسید، بخوانید و بحث‌کنید

همانطوری که در بخش قبلی دیدیم وبلاگ‌نویسی باعث می‌شود که شما بهتر بنویسید. این بهتر نوشتن یعنی رزومه، مقاله، درخواست‌هایی که باید به استاد یا کارفرما بدهید و هرچیز دیگری که به نوشتن مربوط می‌شود را بهتر انجام می‌دهید.

به‌علاوه شما برای اینکه وبلاگ‌نویس خوبی باشید مجبور هستید که بیشتر و بهتر بخوانید. باید وبلاگ‌های دیگران‌را ببینید و کتاب‌ها و مجلات بیشتری را بخوانید تا بتوانید محتوای خوبی برای تولیدکردن داشته‌باشید.

این تمام ماجرا نیست. هر نوشته‌ای که در وبلاگتان منتشر می‌کنید تلاشی است برای قانع‌کردن مخاطب. همین نوشته سرتاسر تلاش من است برای اینکه بتوانم شمایی که الان دارید این نوشته‌را می‌خوانید متقاعدکنم که وبلاگ‌نویس شوید.

یک وبلاگ‌نویس موفّق یک قانع‌کننده‌ی موفّق است. وبلاگ‌نویس باعث می‌شود که بهتر و راحت‌تر بتوانید دیگران‌را قانع‌کنید و این یعنی در بحث‌های مختلف این شما هستید که پیروز خواهید بود.

۵-با وبلاگ‌نوشتن کم‌کم تبدیل به آدمی متخصّص می‌شوید

وبلاگ‌نویسی شمارا در زمینه‌هایی که در آن‌ها می‌نویسید متخصّص می‌کند. بخش مهمّی از یادگیری هنگام یاددادن حاصل می‌شود. باورکنید یا نه، من خودم موقع نوشتن این متن خیلی بیشتر از قبل به وبلاگ‌نویسی علاقه‌مند شدم. چون مجبور شدم به جنبه‌هایی از آن فکرکنم که تا قبل از این هرگز به ذهنم نرسیده بودند.

شما با نوشتن وبلاگ می‌توانید کم‌کم حلقه‌ای از آدم‌های مشابه به خودتان داشته باشید.

به‌علاوه از جایی به بعد این نیاز مخاطب به مطلب جدید است که باعث می‌شود شما به سراغ یادگیری بیشتر در زمینه‌ای که در آن می‌نویسید بروید تا بتوانید هنوز محتوایی در آن زمینه تولیدکنید.

وبلاگ‌نویسی باعث می‌شود که بیشتر یادبگیرید و بیشتر یادبدهید. این همان چیزی است که یک آدم‌را تبدیل به یک فرد متخصّص می‌کند.

۶-بیایید به دنیا از دریچه‌ای دیگر نگاه‌کنیم

وقتی که وبلاگ‌نویس هستید باید محتوای تازه و جذّاب تولیدکنید. زدن حرفی که دیگران قبل از این صدبار آن‌را گفته‌اند برای هیچ‌کس جذّابیّتی ندارد. پس شما مجبورید که به مسائل طوری نگاه‌کنید که تا به حال کسی به آن نگاه نکرده است.

این نگاه از زاویه‌ای دیگر کم‌کم در شما به شکل یک عادت درمی‌آید و باعث می‌شود که آدم موفّقی باشید. این نگاه شمارا در تجارت از رقبا جلو می‌اندازد، در روابط اجتماعی از دیگران متمایزتان می‌کند و در زندگی شخصی باعث می‌شود کمتر اشتباه کنید، چون هر موضوع‌را از جنبه‌های مختلف بررسی‌کرده‌اید.

۷-وبلاگ: دفترچه‌ی دغدغه‌های گذشته و تفکّراتی که امروزمان‌را می‌سازند

وبلاگ هر کس مثل یک دفترچه است که مهم‌ترین تفکّرات و دغدغه‌های او در آن ثبت‌شده‌است. وقتی به نوشته‌های سال گذشته‌ی خودتان نگاه می‌کنید می‌بینید که چقدر نسبت به آن زمان در آن موضوع پیشرفته شده‌اید، چقدر علایقتان تغییرکرده‌است یا چقدر در همین یک سال پیش در اشتباه بوده‌اید.

این دفترچه باعث می‌شود که بهتر خودتان‌را بشناسید. کلیشه‌های زیادی وجود دارند که می‌گویند خودشناسی لازمه‌ی پیشرفت و زندگی خوب است. کلیشه‌هایی که مثل خیلی از کلیشه‌ها واقعاً درست اند و افرادی که به آن‌ها عمل می‌کنند از دیگران موفّق‌تر اند (اگر دارید به میلیون‌ها کلیشه‌ی غلط فکر می‌کنید باید بگویم که من هم با اشتباه بودن اکثر آن‌ها موافق هستم. پس دوباره حواستان‌را به ادامه‌ی نوشته جمع‌کنید).

۸-آدم‌های جدید وارد زندگیتان می‌شوند

بعد از مدّتی که به وبلاگ‌نویسی بپردازید کم‌کم برای خودتان یک جامعه پیدامی‌کنید. جامعه‌ای از افرادی که مثل شما فکر می‌کنند و نوشته‌های شمارا دوست‌دارند.

بعضی از این افراد روابطشان‌را با شما از کامنت و لایک فراتر می‌برند. این روابط یعنی موقعیّت‌های شغلی و دوستی بیشتر. آن هم با آدم‌هایی مثل خودتان.

یعنی شما با نوشتن وبلاگ می‌توانید کم‌کم حلقه‌ای از آدم‌های مشابه به خودتان داشته باشید. کاری که سایت‌های دوست‌یابی و شبکه‌های اجتماعی تبلیغش‌را می‌کنند و خیلی وقت‌ها در انجام آن ناموفّق‌اند.

۹-وبلاگ‌نویسی شمارا وادار می‌کند تا مهارت‌های مهم دنیای امروز را فرابگیرید

شما برای اینکه بتوانید یک نوشته‌ی خوب تولیدکنید باید مهارت‌های زیادی‌را به‌کار ببرید. این مهارت‌ها از تفکّر انتقادی، نوشتن و تحلیل‌رفتار مخاطب شروع می‌شوند و به تولید محتوای گرافیکی، استفاده از html و css و js می‌رسند.

یادگیری این مهارت‌ها در دنیای دیجیتال امروز ما خیلی مهم است. مهارت‌هایی که شما با وبلاگ‌نویسی در طول زمان کم‌کم در آن‌ها به سطوحی از چیرگی دست‌پیدامی‌کنید.

شما باید مخاطبتان‌را بشناسید و آمارهایی که از او جمع می‌کنید را بهتر تفسیرکنید تا به خواننده‌های بیشتری دست‌پیداکنید. باید بتوانید برای نوشته‌ها تصاویر جذّاب آماده‌کنید و هر از چندگاهی باید بتوانید با کدها ور بروید تا تغییراتی در ظاهر وبلاگتان ایجاد کنید. هرچند که این آخری‌را اگر دوست‌نداشته باشید می‌توانید بی‌خیال بشوید و از چیزهای آماده استفاده کنید.

۱۰-وبلاگ‌نویس شمارا درمقابل رفتار و گفتارتان مسئولیّت‌پذیر می‌کند

وقتی چیزی می‌نویسید و آن‌را منتشر می‌کنید، دارید خودتان‌را درمقابل قضاوت دیگران قرار می‌دهید. دیگرانی که شمارا نمی‌شناسند و با شما هیچ رودربایستی‌ای ندارند.

در نگاه اوّل شاید این موضوعی بی‌رحمانه به‌نظر برسد، امّا این یکی از مهم‌ترین مزایای وبلاگ‌نویسی است. شما دارید تفکّراتتان‌را می‌نویسید و تفکّرات برای اینکه سالم بمانند نیازدارند که مورد انتقاد بی‌رحمانه قراربگیرند.

ما همه دلبسته‌ی افکارمان هستیم، پس دست‌کشیدن از آن‌ها برایمان سخت است. وقتی که کسی بدون هیچ ملاحظه‌ای شمارا نقد می‌کند، به شما این امکان‌را می‌دهد تا متوجّه اشتباه در تفکّراتتان بشوید و خودتان‌را اصلاح‌کنید.

پس تعلّل‌را کناربگذار و همین حالا شروع‌کن

در این نوشته هم دلایل ترس از وبلاگ‌نویسی را بررسی کردیم و هم دلایل اینکه چرا باید وبلاگ‌نویس باشیم. حالا دیگر نوبت شماست. باید تصمیم‌بگیرید و همین الان شروع به عملی‌کردنش بکنید.

برای شروع می‌توانید از همین ویرگول برای انتشار نوشته‌هایتان استفاده‌کنید. اگر هم فکرمی‌کنید مشکل دیگری برای وبلاگ‌نویسی وجود دارد یا وبلاگ‌نویسی مزیّت دیگری هم دارد که در این نوشته جا افتاده است، لطفاً همین الان در بخش نظرات پایین صفحه آن‌را با من و باقی خوانندگان این نوشته درمیان بگذارید.

این هم خودش یک جور مفید بودن است. انتشار نظراتتان درمورد یک نوشته.

اگر برای این راه احتیاج به راهنمایی‌ها و آموزش‌های بیشتری دارید، یکم پایین‌تر می‌توانید انتشارات «نوشتن» را دنبال کنید. در این انتشارات بهترین آموزش‌ها و مطالب مربوط به وبلاگ‌نویسی در ویرگول قرارمی‌گیرند.

اگر دوست‌دارید نوشته‌های من در دیگر زمینه‌ها را هم از دست ندهید می‌توانید همانجا من‌را هم دنبال کنید.