تا بهار راهی نیست!!!35.699738,51.338060
اینگونه دوستم بدار!!!
میگفت:
هر سال پاییز که می رسد غم دنیا آوار می شود روی دلم.
باران که میگیرد سرم سنگین میشود و بوی خاک در دلم آشوب به پا میکند!
میگفت:
باور کن دیوانه نیستم اما!!!
برف که میبارد تن لرزه میگیرم و زیر چشمهایم کبود میشود.
به شومینه که زل میزنم گر میگیرم و دلم به رعشه می افتد!
از قامت خمیده ی چنارهای خیابان منتهی به بوستان که نگو!میشکند کمرم و قلم میشود پاهایم وقتی میبینمشان!!!
اگر بگویم از بوی هلو و شلیل و پوشال نوی کولر تهوع میگیرم باور میکنی؟
خنکی جاده ی چالوس و بوی کباب ترکی های دربند جانم را ذره ذره آب میکند جانم!!!
آخ که بمیرد بهار با شکوفه های بادام و زردآلوی حیاط خانه!
تمام شود دنیا ...به گل بنشیند آسمان و دهان باز کند زمین وقتی ندارمش دیگر!!!
اینگونه دوستم داشته باش!!!
زمین و آسمان را به هم بدوز،روز و شبت را یکی کن!!!
بهار و پاییزت را گم کن.از آلبالو و گوجه سبز نوبرانه و انار دانه سیاه متنفر باش بعد از من!!!
میگفت:
به خاک سیاه بنشیند دنیا که به زمین گرم زد مرا!
میگفت:
تن دلبرم حناق شود و بچسبد به گلوی زمین!
اینگونه دوستم داشته باش لطفا!!!
آسیه محمودی
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کنجکاو چشمان من باش
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوبها_بدها!