این یه تَوَهُمه؟

باید بنویسم دوباره
زندگی چیه؟
کلی ادم با دین و عقاید و شخصیت متفاوت
همه تو خانواده های متفاوت مکان متفاوت و شرایط مالی متفاوت بزرگ میشیم
باید بریم مدرسه بعد مدرسه کنکور بعدش دانشگاه بعد کار پیدا کنیم خونه بخریم و به زندگیمون برسیم
باید خوشحال باشیم؟
حس میکنم زندگی باید پر از سختی باشه
خوشحالی و حس خوب خیلی دست نیافتنی و غیر ممکن بنظر میاد و اینکه وقتی کلی ادم سرتاسر دنیا دارن سختی و گشنگی و.. میکشن تو چرا باید خوش باشی و بخندی؟
انگار تو یه خوابم
تو یه کابوس تار و نامعلوم گیر افتادم
دروغ نمیگم اغراق نمیکنم
آدمای اطرافم مثل یه رباتن..
انگار فقط وجود دارن تا باور کنم این زندگی واقعیه درحالی که نیست
من حتی نمیدونم واقعا این ۱۶ سالو زنده بودم یا نه؟
چیزایی که یادم میاد کدوما واقعا اتفاق افتاده و کدومارو خودم ساختم؟
هیچ جارو واضح نمیبینم
دیروز خیلی سعی کردم ولی نتونستم سرم‌ گیج رفت
بوی پاییز و اون هوای خنک خیلی آشنا بود
ولی اینبار هیچی حس نکردم
عکس و فیلمایی که توی گالریمه از زندگی قبلیم؟ خودم گرفتمشون؟ یا کسی زده تو گوشیم؟
من نمیدونم واقعا روی کره ی زمین زندم یا ...
وقتی بیرون میرم کلی آدم اونجاست خرید میکنن با خانواده هاشون ، بعضیا تنها ، بعضیا با دوستاشون دارن میگردن..
من فقط توی خونه ام
توی این محله ی لعنتی
با این مرده که انگار بابامه
من زندم؟
همه چی غیر واقعیه
من تا جایی که یادمه کلی برنامه داشتم
ولی از تخت نمیتونم پاشم پاهام سسته و دستام یخ بسته تعادل ندارم
دروغ گفتم
امروز نرفتم مدرسه ، الکی گفتم سرماخوردم
ولی بدنم درد میکرد ، سردرد و حالت تهوع شدید داشتم حس میکردم چشامو دارن از کاسه درمیارن
من زندم؟
دیروز رفتم خونه ی اون خانمه (عمه ) مامان و باباش ( مامانبزرگ و بابابزرگ) و دخترش اونجا بودن .
تست mmpi دادم ، حالا با بقیه شون کاری ندارم ولی مقدار اسکیزوفرنیم خیلی بیشتر از متوسط اومد
بوی غذا ، صدای تلویزیون ، یه خانواده کنار هم
ولی من عضوشون نبودم
من هیچی نخوردم باهاشون هیچ حرفی نزدم هیچکاری ام نکردم فقط نشستم
رفتن بیرون پارچه بخرن منم باهاشون رفتم ادما اون بیرون بودن ، داشتن حرکت میکردن ، زنده بودن... ( فکر کنم )
دوباره با اون مرده (بابا) برگشتم خونه و نصف شب با صدای بالا آوردنش از خواب پریدم
کلی ویدیو و تصویر تو این مکعب مستطیل وجود دارن از کسایی که دست و پا دارن و فکر کنم نفس میکشن ، میخندن ، اندامشون خوبه ، غذا میخورن ، لباساشون خوبه ، میگن مام مشکلات داریم ، ولی ظاهرشون خوبه

شما چی؟ شما واقعی هستین..؟ الان واقعا دارین این متنو میخونین؟!



من
نمیخوام فردا دوباره این خوابو شروع کنم
بیدار شم آبو بزارم بجوشه برم دسشویی صورتمو بشورم قهوه بخورم لباس بپوشم برم مدرسه و..
چطور میتونم این بازی رو متوقف کنم؟
چجوری دکمه برگشت و بزنم؟
اونموقع بیدار میشم؟ یا واقعا شانسم تموم میشه و میمیرم؟
من فقط میخوام تموم شه
همه جارو تار میبینم
صدای سوت... تو گوشامه
داره به مغزم فشار میاد
سرم سنگینی میکنه



الان به جواب پیام این دختره (دوست) که پرسیده چرا نیومدی بودی رو چی بدم؟

...

من زندم؟!