با بال‌های خودت پرواز کن!

می‌دونی چیه؟

به نظرم این جوریه که دنیا کار می‌کنه،

مردم توی ذهنشون ازت اسطوره ای رو میسازن که نیستی و به طبعش بالا و بالاترت می‌برن، اونقدر بالا تا به آسمون برسی.

حس میکنی که زیر پات می‌لرزه!

می‌دونی که تکیه‌گاهت قابل اتکا نیست!

اما خب...

اونجا آسمونه،

هوای خنکی که سرتاسر بدنت رو لمس میکنه

ستاره های حک شده توی قاب آسمون، که زیباترین نقاشی تاریخ رو پدید آوردن،

احساس شناور بودن... حس پرواز!

حس اینکه بالا و بالاتر میری و میتونی هم‌سطح آسمون بشی،،، هم سطح فرشته ها؟ و یا حتی خدا؟!

لذت توی خودش غرقت می‌کنه، یه خلسه عمیق....

چشم هات و گوش هات توانایی درک کامل اطراف رو از دست میدن و اینجاست که فاجعه شروع میشه!

یه رفتار

یه کلمه

یه نگاه

و یا حتی یه فکر....

چیزی که در گستره اسطوره ای که ازت ساختن نمیگنجه،

اون موقع چیکار میکنن؟

رهات میکنن...

رهات میکنن و تو سقوط می‌کنی،

از آسمونت دور میشی و تنت محکم به زمین برخورد می‌کنه.

خب، تو الان همون شرایط سابق رو داری.

با این تفاوت که استخوان های خرد شده و تن له شدت درد غیرقابل وصفی رو بهت تحمیل میکنن

حس تلخ رها شدن این درد رو چند برابر می‌کنه...

و از همه مهم تر اینکه تو ستاره هارو دیدی، آسمون رو لمس کردی و حس پرواز رو چشیدی،

میتونی دلت رو به زندگی زمینی راضی کنی؟

من اینطور فکر نمی‌کنم.

برای همینه که بهت میگم، اگه میخوای پرواز رو تجربه کنی، از بال‌های خودت استفاده کن!

پی نوشت: زندگیت رو، احساس خوشی و ارزشمندیت رو، مقید به دیگران نکن!
پی نوشت: زندگیت رو، احساس خوشی و ارزشمندیت رو، مقید به دیگران نکن!