آتشی است.... مشتاق خاموشی در آغوشت roshanaa@yandex.com
خداحافظ فرمانده
اینترنت رو قطع کردی، کاغذ ها رو چه میکنی؟
دست ها را، صداها را ، قلب ها را...
بر دیوار خانه زدی " تحت نظر "، با بی شماره خانه " خودخواسته تحت نظر " چه میکنی؟
از پیکر خدایَکَت برای قدرت طلبیت "بچه سربازی" ساختی!
با لشگر فرمانده عالم چه میکنی؟
به خیالت همه جا بستان کردی؛
با جهنمِ ملموس اعمالت چه میکنی؟
به سفره نان خورانت دعوت از تاریکی کردی
با نوری که بر مویرگ مویرگِ دلشان نشسته و خواهد نشست چه میکنی؟
پ.ن: برادرم، خواهرم، پدرم، مادرم، که خرقه و لباس از دست لرزان بنده ای قدرت طلب گرفته ای، اگر هنوز نوری در دلت هست، که هست؛
بنشینیم به عشق، به تفکر و آگاهی.
والله که دردلم دوستار همه ی مردمم.
والله که دفاع از خود امری طبیعی است، ولی طاقت دیدن کشت و کشتار هیچ کس از هیچ طرفی را ندارم.
والله که همه بنده یک خداییم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حافظ عزیز!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه به فرزندی که زاده شد!!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
سالهای سکوت