عصر تلخی های غیرعادی


عصر ما، عصر تلخی های غیر عادی ست. مابین زمین صدمتری تاریخ گیر افتاده ایم و گاهی به ته تاریخ پاسمان می دهند و گاهی به روی تاریخ. گیر افتادگانی هستیم میان دیروز و فردایی که اهمیتی در امروزش نیست. ساکنان امروزیم و جستجو گران دیروز و فردا! پس خودمان چه، تاریخ امروزهایمان. عصر ما عصر نفرت زدگانی ست که در دهلیز تودر توی سیاست دنبال راه درو می گردیم و کجاست

جهانی که سیاست زده نیست. بیا و تقویم التهاب های مرا ورق بزن، بیا و از روی چهره چروکیده اشعارم اشکهایم را تفسیر کن، قلبم را حفاری کن و دردهایم را فریاد بزن و نگذار این جماعت غفلت زده جای نوشته هایم را به شعله ها لو بدهند.

آری بگذار نهال نوشته هایم در پناه امن باورهای تو قد بکشد

و این مسیح سرمست آزادی و عشق، رسالتش را در ناقوس ها فریاد بزند. نترس هیچ گرگی در کمین تو نیست، این هیاهوی چوپان های دروغگوست که هرزگاهی نگاههایمان را می ترسانند. قطارت را بران و از ریزش این کوههای بی جرأت نترس، هنوز آتش ریزعلی روشن است.