نازبانو.

@roots.ofme
@roots.ofme

دوستت دارم مثل هر عشق کهنه ای که روی طاقچه ؛درون قاب، خاک نوشِ جان می‌کند.

.

.

صحنه ی تئاتر را از یاوه گویانه بی استعداد پر کرده بودند.

باید دست به کار می شدم.

وقتی که همه ی لامپ های سالن را خاموش کردند؛ به سرعت خود را به روی صحنه بردم.

چراغ ها روشن شد و من با فریاد اعلام حضور کردم:

دوستت دارم مثل انجیر های خشکِ خانه ی انگوری!

..

..

سکوت میان چشم هایشان دلبری می کرد.

اساتید و بازیگران گیج شده بودند ولی برای انکه مرا بیرون بی اندازند منتظر بودند.

از قیافه هایشان پیدا بود که می‌گفتند شاید این یک بداهه گویه حرفه ای است و میخواهد صحنه را دراماتیک کند.

اما من یک گَندِ عاشقانه برایشان آورده بودم.

حرف هایم را با فشار آب دهانم که نمیتوانستم قورت بدهم به تماشاچی ها توف میکردم:

آه بگذارید قلبم را کمی باز کنم.

حیف نیست که از عشقمان نگویم؟

بو کنید! بو بکشید!

این عطرِ نازبانوی من است.

به او می‌گفتم که ؛

آخر ای زیبا، ای جان، ای روح، ای نبض،

بگذار بگویم که دوستت دارم.

بگذار بگویم که دوستت دارم مثل آلبوم های انتشار نیافته ی دنیا.

اخر این عشق را نمی توانم افشاگر باشم!

می‌خندید.

با چال هایش برایم در آهنگ چشم هایش شعر می‌شد.

دوستت دارم مثل یک گربه ی تشنه به نوازش هایت نازبانو!

باز هم میخندید.

بو کردید؟

خوب دیگر بسه تمامش کنید.

این رایحه برای شب بیداری های من است.

..

..

پچ پچ کنان چشم هایشان را درشت و ریز میکردند.

به دیدگاهشان یک دیوانه بودم.

..

..

فریاد زدم:

من دیوانه ام!

نازبانو بگو که چقدر دوستت دارم!

بگو که تمام نیمکت های دنیا را برای ما جفت چیده اند!

بگذار بدانند دوستت دارم.

..

..

تمام لحظاتی که با فریاد از تو میگفتم مرا با عنوان یک موجود خر فهم تماشا می‌کردند.

خر که بزرگی اش را ثابت کرده بود.

من بودم که برای خودم حتی یک خر نبودم.

نتوانستم برایت تمام گل های بنفشه را پر پر کنم.

نشد که عشقم را ثابت کنم.

نازبانو؛

ببین؛

دست هایم را محکم تر از تو گرفته اند.

از تو به من نزدیک تر شده اند.

بیدار شو باز هم عشق باش.

تو که میدانی دوستت دارم مثل جوانه ها.

مثل تمام بوسه های جانانه.

مثل تمام صدف های به ساحل رسیده عشق را به من بده.



_بیایید این دیوانه را ببرید دیگر!

.

.

...


شش نفر مرد درشت هیکل مرا هل میدادند تا از صحنه بیرون بی اندازند.

آخ نکنید! من خسته ام ولی نه آنقدر که دوستت دارم هایم خسته کننده باشد!

_مردک نفهم با توام، گمشو



صحنه ی پایانم را کمی شلوغ تر دوست داشتم نازبانو.

دلم میخواست برایم بگویی که من هم دوستت دارم مثل تمام دوستت دارم هایت.

اما دیر شد.

شاید هم من صدایت را نمی‌شنیده ام.



_همه بخوابید روی زمین! زود! این ابلح اسلحه دارد!

....

راستش را بخواهی؛

دوستت دارم مثل تمام گلوله های عاشقانه ی خاطراتت.





نفیسه خطیب پور_ اینستاگرامroots.ofme@

دوستان ویرگولی این یک پست برای شرکت تو مسابقه ی آقای دست انداز بود. هر کسی تمایل داره میتونه شرکت کنه و یک فضای تازه ای به ویرگول بده^^.


برای شرکت تو مسابقه یکی از دوستان داخل پستشون لینک گاه نامه ی شرایط شرکت در مسابقه گذاشته ان. من لینک پستشون رو میزارم که بخونید.

https://vrgl.ir/peUU2