حال این روزهایم)؛




خیلی وقت است که دروغگو شده ام.

به خودم دروغ می گویم که زندگی هر چقدر هم بد باشد بالاخره درست می شود؛

به خودم دروغ می گویم که حالم هر چقدر بد باشد بلاخره درست می شود؛

به خودم دروغ می گویم که سردرد هایم که حتی دلیلشان را هم نمی دانم بالاخره تمام می شود؛

به خودم دروغ می گویم که درد بالاخره تمام می شود؛

به خودم دروغ می گویم که افسردگی بالاخره تمام می شود؛

به خودم دروغ می گویم که روز های سخت بالاخره تمام می شود؛

این روزها دلم می خواهد گریه کنم اما نمی دانم چرا؛

می خواهم توی اتاقم بروم و روی تخت دراز بکشم و پتو را بکشم رویم اما نمی دانم چرا؛

این روزها زیاد به خودم دروغ می گویم.....

هرچند اگر راست می گفتم تا الان زنده نمی ماندم

پس

بازهم دروغ می گویم.....

دروغ هایی که در ظاهر شیرین هستند اما باطنشان تلخ است.