[در دوره ی تلاش برای ترک ویرگول به خاطر کنکور!]
درختِ لیمو؛
در یک اتاق حوصلهسربر نشسته ام.
این هم فقط یک بعد از ظهر یکشنبه ی بارانیِ دیگر است.
وقتم را هدر میدهم، کاری برای انجام ندارم.
این طرف و آن طرف میروم، انتظارت را میکشم.
ولی هیچ اتفاقی نمیافتد؛
و من به فکر فرو میروم.
با ماشینم دور دور میکنم.
خیلی سریع میرانم؛
به مکانی بس دور میرانم.
دوست دارم طرز فکرم را تغییر دهم.
خیلی حس تنهایی میکنم، منتظرتم.
ولی هیچ اتفاقی نمیافتد و
من، به فکر فرو میروم.
به این فکر میکنم که
چطور
و چرا؟
دیروز به من درباره ی آسمانِ آبیِ آبی گفته بودی،
ولی تمام چیزی که میتوانم ببینم،
تنها یک درخت لیموی دیگر است.
سرم را بالا و پایین میکنم.
میچرخم و
میچرخم و
میچرخم و
میچرخم و
میچرخم؛
و تنها چیزی که میبینم،
یک درخت لیموی دیگر است.
اینجا نشسته ام؛
دلم برای آن قدرت تنگ شده است.
میخواهم بیرون بروم، دوش بگیرم؛
ولی ابری سنگین درون سَرَم است.
خیلی خسته ام، روی تخت دراز میکشم.
خوب، هیچ اتفاقی نمیافتد!
و من به فکر فرو میروم.
پ.ن: آهنگش قشنگه، نیست؟ یه دفعه یادش افتادم.
پ.ن پریم: روش های نوین ترویج آهنگ مورد علاقه.
پ.ن زگوند: میخواستم یکشنبه پستش کنم ولی اون موقع حوصلهش نخواهد بود. :)
پ.ن سه پریم: اگه ویرگول این پست رو توی دستهبندیای جز موسیقی(مثلا محیط زیست!) -که اونم بعید نیست- بذاره، سرمو میکوبم به اولین درخت لیمویی که ببینم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگفته هایم؛
مطلبی دیگر از این انتشارات
آغوش خونین و سرد ...)):
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرت و پرت نامه | گمراهی