نگفته هایم؛


نمی خواهم گزافه گویی کنم میدانم حوصله خزعبلات مرا نداری خودت همیشه اینگونه میگفتی و مرا با چشمانی پر از اشک راهی خانه میکردی.

این را بدان عزیزِدلت در سلامت کامل نیست؛

روزهاست که دیگر مثل سابق زیاد حرف نمی زند و نمی خندد.

تو دیگر در کنارش نیستی ،تو نیستی که او را بخندانی ، تو نیستی و این بدترین نوعِ نیستن بدجور این عزیزِدلِ تو را رنجانده...

دانسته که زندگی بدون تو هیچگونه شادی ندارد؛

تو که رفتی انگار لبخند را از لبهایش برچیدی .

دیگر برای غذاخوردن هم اشتهایی ندارد؛

کاش بودی در کنار هم غذا می خوردید این بار حتی اگر پر سروصدا هم غذا بخوری به تو گیر نمی دهد اتفاقا برایت جامی شراب هم میریزد تا مزه غذا را بهتر حس کنی ، برایت ظرفی ترشی هم می آورد می داند که دوست خواهی داشت...

فقط برای باری دیگر به دیدن این عزیزِدلِ دلتنگت بیا.




از وقتی رفتی خونه خیلی ساکت شده همینطور غیرقابل تحمل یاورِ همیشه مومن

نمیتونم تو خونه بمونم دلم می خواد بزنم بیرون فقط بچرخم تا زمان بگذره ای طلوعِ اولین دوست

برای شام حواسم نبود و یک بشقاب اضافه تر گذاشتم همینطور قاشق، چنگال و لیوان. ای رفیقِ آخرِ من

حواسم نبود و برای تو هم رخت خواب پهن کردم

حواسم نبود و وقتی تو اتاق بودم اسم تو رو صدا زدم که بیای پیشم

حواسم نیست و وقتی از بیرون میام انتظار دارم خونه باشی و با صدای بلند اهنگ گذاشته باشی...



مرا ببوس برای اخرین بار

تو را خدانگهدار

واقعا برای چه این اهنگ را برایم پخش کردی؟

میخواستی حرفهایی که خودت نمی توانستی بگویی را در قالب اهنگ بگویی؟

و گمان کردی من آنقدر باهوش هستم که این را بفهمم؟

نه من آنقدر باهوش نیستم که حرفهای ناگفته ات را در اهنگهایی که پخش میکنی پیدا کنم

من گمان کردم تو فقط از متن ترانه یا شاید صدای خواننده خوشت آمده

چه می دانستم قرار است بروی ؟



بهم زنگ میزنی

اروم حرف میزنم نمیخوام کسی بیدار شه

ازم میپرسی خوبی ؟

با اینکه حالم خوب نیست و از همه شاکی ام

جواب میدم اره کجاشو دیدی دارم کیف میکنم با نبودنت

میخندی میگی خوش به حالت

میگی من نیازم تو رو هر روز دیدنه

میگم اهنگشو نشنیدم

میگی دیگه چه خبر ؟

جواب میدم هیچی چرا زنگ زدی داشتم فیلم میدیدم ؟

میگی انقدر مزاحمم؟

میخوام زودتر قطع کنم نمیخوام متوجه بغض توی صدام بشی

میگی چیزی شده ؟

تو دلم میگم ببخشید که برات عزیزدلِ خوبی نبودم

میگی گریه نکن که سرنوشت گر مرا از تو جدا کرد

عاقبت دل های ما با غم هم آشنا کرد



هنوزم چشمای تو؛ مثل شبای پرستارس
هنوزم دیدن تو؛ برام مثل عمر دوباره اس
هنوزم وقتی میخندی؛ دلم از شادی میلرزه
هنوزم با تو نشستن؛ به همه دنیا می ارزه!




فقط خواستم اینا رو بگم که نگفته ای باقی نمونه...