کسی باید باشد💔

از دیار غم

چی آوردی واسه من

یه دختر که پر شده دامنش

گل های سرخ و زرد

زیر لب چیزی گفت:

تو رگاتم مثل عشق

لبخند رو صورتش

یه نسیم و آفتاب

بوی نرگس میداد بهار

سرم رو گذاشتم روی پاش

میگفت خستگیتو جا بزار

جا گذاشتم هر چی بود

گم شدم تا الان 💔

از شعر که شعر نمیگن
از شعر که شعر نمیگن


پ.ن1: این تصویر رو مدتی تو خواب میدیدم. من فقط بصورت شعر نوشتمش.شاید حکمتی داره.

پ.ن2: به نظرتون هنوز عشق های فانتزی گذشته بدون توجه به مادیات پیدا میشه؟! که طرف مقابل با این شعر، تورو با کم و کاستی ها قبول کنه؟