دیجیتال مارکتر بودن سخت تر است یا کارگر معدن بودن؟

دیجیتال مارکتر شب و روز ندارد!

این نوشته را تقدیم می کنم به تمام دیجیتال مارکتر هایی که برای انجام وظایفشان روز شب نداشته و ندارند و بخشی از زندگی شان وقف تاثیرگذاری بیشتر می شود.

ساعت 8 شب است و مشغول تدریس به دانشپذیران هستم و با تمام انرژی سعی می کنم اندیشه های راسر ریوز و مفهوم USP را به آنها منتقل کنم که ناگهان صدای یادآوری کننده تلفن یکی از شاگردانم تمرکزم را بهم می ریزد. با دلخوری به او که به موبایلش چشم دوخته، خیره می شوم.

با ناراحتی می گوید:" استاد ببخشید، این مربوط به کار است و باید انجامش بدهم."
هنوز دلخورم و پاسخش قانعم نکرده است. می پرسم:" کار؟ این وقت شب کار؟ آن هم سر کلاس؟
می داند که تاخیر بیش از حد، صدای تلفن همراه و بی نظمی سرکلاس من خط قرمز است. می گوید:" بله باید استوری بگذارم."...

بیان این خاطره کوتاه بهانه ای است تا در این نوشته، به برخی از آسیب های زندگی شخصی دیجیتال مارکترها بپردازم. آسیب هایی جدی اما خاموش که بعضا باعث بوجود آمدن عوارضی می شود که شاید جبران آن ممکن نباشد.

برخی دیجیتال مارکترها جهت انتشار محتوایی که بیشتر در معرض دید مخاطب قرار بگیرد و یا پاسخ گویی به مشتریان بالقوه در پلتفرم های مختلف، شب و روز ندارند و به همین دلیل تمرکز و بخشی از توانایی شان را از دست می دهد.

این عارضه بویژه در کسب و کارهای کوچک و استارت آپ های تازه شکل گرفته بیشتر است. چرا که  به خطر عدم استطاعت مالی، امکان خرید نرم افزارهای اتوماتیک سازی، انتشار محتوا و پاسخگویی توسط انسان انجام می شود و همچنین به همان دلیل مالی، این کار در همه ساعات شبانه روز، به عهده یک یا نهایتا دو نفر است.

شرح مساله

بیاید یک بار دیگر مساله را با هم مرور کنیم. در کسب و کارهای اینترنتی، ارسال پست در روزها و ساعتهایی که مخاطب بیشترین واکنش (Engagement) را به آن نشان می دهد از درجه اهمیت بالایی برخوردار است.

مطالعات فراوانی در این زمینه انجام شده است. - یک نمونه از آن را می توانید در این پست ببنید.- اما هرکسب و کاری پس از مدتی به این مساله پی می برد که زمان بهینه انتشار پست برای خودش چه زمانی است. این زمان گاهی با ساعت کاری رسمی شرکت مطابقت ندارد. برای مثال ممکن است، این زمان برای یک کسب و کار، 9 شب روزهای غیر تعطیل باشد و برای کسب و کاری دیگر ساعت 18 در تمام روزهای هفته.

بنابراین دیجیتال مارکترِ مسوول این بخش، باید صرفنظر از اینکه در آن زمان به لحاظ شخصی در چه وضعیتی است، پست مربوطه را در شبکه های اجتماعی یا وبسایت شرکت منتشر کند.

همچنین پاسخ گویی سریع به مشتریانی که با انتشار محتوای جدید به آن واکنش می دهند هم به همین مرتبه و شاید بیشتر مهم است. فرض کنید یک شرکت، اطلاعات کالا یا خدمت جدیدی را منتشر می کند. مخاطبان هم به این اطلاعات جدید واکنش نشان می دهند. برای مثال ممکن است نسبت به خرید این محصول علاقمند باشند.

خیلی طبیعی است که قبل از خرید، پرس و جویی درباره آن بکنند. به این مکالمه فرضی دقت کنید:

مشتری: " سلام مزاحمتون شدم میشه یه توضیحی درباره این محصول بدهید."
دیجیتال مارکتر متعجب می شود که کلی توضیحات در پست راجع به این محصول هست، اما به هرحال باید مشتری بالقوه را قانع کند تا شرکت ضرر نکند و توضیحات را برای مشتری می نویسد.

مشتری:" آیا تخفیف هم دارد؟"
مسوول شبکه اجتماعی ( دیجیتال مارکتر) شاید براساس توافقات با مدیرش بتواند درصد تخفیف را اعلام کند. اما اگر چنین توافقی نشده باشد یا اینکه مشتری تخفیفی خارج از چارچوب توافق درخواست کند، او باید با مدیرش تماس حاصل کند که این خود می تواند به یک فرآیند سخت و خسته کننده تبدیل شود.

مشتری ممکن است راجع به نحوه ارسال، نحوه پرداخت، نوع کالا، سایز، زمان دریافت و ده ها مورد دیگر سوال کند و همانطور که اشاره شد غم افزاتر اینکه اکثر این موارد در توضیح خدمت یا محصول نوشته شده اما شاید مخاطب دقت کافی را ندارد یا شاید حوصله ندارد. بنابراین ترجیح می دهد راحت ترین راه را انتخاب کند و از مسوول آن پلتفرم سوالاتش را بپرسد.

شما به همه این مشکلات این را هم اضافه کنید که ممکن است ده ها مشتری در زمان واحدی سوالاتشان را مطرح کنند.

اینستاگرام، درد مضاعف!

همانطور که می دانید کار با اینستاگرام در میهن عزیزمان به خاطر محدودسازی هوشمند!؟ نیاز به مهارت های ویژه دارد و برای خیلی از کاربران پیام های خصوصی ( پیام های مشتری) فقط با "اسمشو نبر اما تو بازار راحت بفروشش" ( نام سرخپوستی قندشکن) قابل رویت است و نیاز نیست من از مشکلات اتصال به قندشکن برای شما چیزی بگویم.

نکته بعدی که اینستاگرام را از این نظر تبدیل به یک پلتفرم فاجعه می کند، نبود نسخه دسکتاپ برای پاسخگویی به پیام های خصوصی است. هرچند خبرهایی از ایجاد این ویژگی بگوش می رسد اما تا این لحظه این امکان فراهم نشده است. به همین خاطر دیجیتال مارکتر مجبور است در صفحه کوچک گوشی فعالیت کند که مشکلات او را دوچندان می کند.

دوباره تاکید می کنم اکثر این مشکلات مربوط به کسب و کارهای کوچک یا شرکت هایی با مالکان ناخن خشک است چرا که شرکت های بالغ می توانند با شیفتی کردن ساعت کار یا استفاده از پلتفرم هایی مثل Buffer، Hootsuite و نظایر آن تا حدی شرایط متعادل را برقرار کنند.

عوارض و آسیب ها

به طور خلاصه اشاره می کنم این روش کارکردن در طولانی مدت تمرکز را از بین می برد. چند وقت است که احساس می کنید کتابی می خوانید اما بلافاصله آن را از یاد می برید. یا اینکه حین خواندن کتاب یا مقاله ای بلند، تمرکز ندارید؟ شاید فکر کنید این عدم یادگیری و تمرکز به خاطر افزایش سن یا آلودگی هوا یا مسائل دیگر است. شاید حق داشته باشید اما بخش عمده ای از آن می تواند به کار با شبکه های اجتماعی به خاطر کار یا مسائل شخصی مرتبط باشد.

خیلی ساده بگویم طبق آنچه در کتاب "اینترنت با مغز ما چه می کند" اثر نیکلاس کار آمده است، وقتی مغز متوجه می شود شما نیاز به تمرکز طولانی مدت ندارید مهارت تمرکز را از کمرنگ کرده و سعی می کند با شرایط جدید هماهنگ شود. مثل مهارت انداختن نیزه که مدتهای مدیدی است که انسان ها دیگر نیاز به آن ندارند و البته هم مغز دیگر آن توانایی را نگهداری نمی کند. در حقیقت مغز ما در واکنش به تجربه‌هایمان تغییر می‌کند.


بد نیست کتاب کار عمیق را هم که نشر نوین منتشر کرده در این زمینه بخوانید.


چه راه حل هایی وجود دارد؟

  • اولین و ساده ترین راه این است که این موضوع را با مدیرتان یا مدیر منابع انسانی شرکت درمیان بگذارید و به او گوشزد کنید که این روند در طولانی مدت شما را به یک آدم معمولی تبدیل می کند که تمرکز و خلاقیت از او گرفته شده و شرکت هم از این مساله در میان مدت متضرر خواهد شد.
ضمنا می توانید همین نوشته را بدون اضافه کردن طعنه و کنایه برای ایشان ارسال کنید. ( خطر اخراج، لطفا محتاط باشید.)
  • شاید به عنوان راه حل دوم بهتر باشد شما مثل کارکنان چاپخانه های قدیمی که برای مبارزه با اثرات مخرب سرب، شیر می نوشیدند، راه کارهایی را برای خودتان انتخاب کنید. مثلا ورزش های آرامش بخش مثل یوگا یا پیاده روی را در برنامه هفتگی تان قرار دهید. ( البته یادتان باشد تلفن همراهتان را همراهتان نبرید!) یا به مراقبه بپردازید و ساعاتی را به مطالعه کتاب بپردازید تا توانایی شما حفظ شود. البته می توانید به یک منطقه بدآنتن هم کوچ کنید که نه اینترنت همراه داشته باشد نه اینترنت خانگی آنجا سرویس بدهد. ( شوخی)
  • شما فکر می کنید چه مشکلات دیگری با این شیوه کار کردن به سراغ افراد می آید؟ یا شما چه راه حل هایی برای کاهش آسیب های آن پیشنهاد می کنید؟ ( نرم افزاری و غیر از آن) لطفا در بخش نظرات آن را با من و سایر همکارانتان همرسان کنید شاید مشکل دوستی حل شد.

علیجاه شهربانویی مشاور بازاریابی و تبلیغات