مخفی کاری در صنعت تبلیغات و بازاریابی

ما عاشقان مخفی کاری! ما زرنگ های عرصه بازاریابی و تبلیغات

عاشق مخفی کاری در صنعت تبلیغات هستیم. فکر می کنیم خیلی زرنگیم. فکر می کنیم اگر دیتا ندهیم، اگر اطلاعات ندهیم یک سروگردن از همه جلوتریم. از پالیسی و نگهداری اطلاعات فقط یک چیزهایی شنیده ایم.
خیلی قشنگ هم توجیهش می کنیم. اگر فلان مبلغ را افشا کنیم اداره دارایی میاد سراغمون! چندبار این جمله را شنیده اید؟ من که بارها. اداره دارایی اگر بخواهد بیاید، می آید خیلی با این حرفها کار ندارد!

به شرکت تبلیغاتی بریف درست و حسابی نمی دهیم.

فکر می کنیم داریم خیلی زیرپوستی ارزیابی اش می کنیم. فکر می کنیم خیلی زرنگیم که بودجه کمپین مان را لو نمی دهیم. باخودمان می گوییم بگذار ببینم شرکت تبلیغاتی طرف حسابمان چقدر زرنگ است؟ بلد هست بفهمد ما چقدر بودجه نیاز داریم؟ می تواند بفهمد درد ما کجاست که با تبلیغات درستش کند؟

اصلا درک نمی کنیم که داریم بزرگترین سرمایه مان- یعنی زمان- را می کُشیم. فکر کردیم شرکت تبلیغاتی جادوگر یا کف بین است. همین می شود که برخی شرکت های تبلیغاتی چرند به خوردمان می دهند. حقمان است. چرا که دیتا نمی دهیم آنها هم که قرار نیست قهرکنند، یک چرندی تحویل می دهند، خوش آب و رنگ. تا چشم باز کنیم که بفهمیم تا کجا رفته در پاچه مان، کمپین تمام شده و رفته پی کارش. ما می مانیم و چند میلیارد هزینه تبلیغات بی اثر.

گَربج این گَربج اوت!

ما زرنگ ها پول تحقیقات بازار نمی دهیم.

چون فکر می کنیم تحقیقات بازار همه اش چرند است. تحقیقاتچی پول ما را می خورد و خروجی مناسبی ندارد. اگر آنچه که خودمان می دانستیم را تایید کند که چه تحقیق کردنی؟! اگر هم برضد دانسته ما حرف بزند، چرند گفته و باز پول ما دور ریخته شده.

ما دیتای کمپین نمی دهیم!

چرا که فکر می کنیم مشتمان پیش رقبا باز می شود! اما خبر نداریم که برخی -بازهم تاکید می کنم- برخی از تبلیغاتچی های وراج، کل داشته های ما را روی میز مشتری پهن می کنند. البته اگر به همین قناعت کنند و راجع به رنگ رژ یا سایزهای مدیر دفترمان صحبت نکنند.

دیتای کمپین های دو قرن پیشمان را هم نمی دهیم برای مصارف آموزشی. برای همین با دانشپذیرانی در حوزه تبلیغات و بازاریابی طرف هستیم که باید مثالهایی بشنوند درباره کمپین آدیداس و کوکاکولا. چرا؟ چون جرات نداریم از شکست هایمان یا نارکارآمدی کمپین هایمان یا حتی موفقیت هایمان بگوییم.

البته گاهی هم چیزی در چنته نداریم که عرضه کنیم جز اینکه بگوییم«کمپین مان برنداورنس داره! » مرگ بر این برنداورنس که اگر از صددرصد شرکت های تبلیغاتی ایرانی بپرسم هرمش چطوریه، هشتاد و پنج درصدشون فکر می کنند راجع به اهرام ثلاثه حرف می زنم! یادمون نرفته بند قبلیو که ما زرنگیم پول نمی دهیم برای تحقیقات بازار پس به همین «عوضش کمپین مان برنداورنس داره! » اکتفا می کنیم.

درنتیجه، دانشپذیران محدوده طراحی کمپین های بازاریابی و ارتباطی را متوجه نمی شوند. خیلی هایشان نمی دانند که باید برای طراحی کمپین چقدر اختصاص دهند چند میلیارد یا چندصد میلیون تومان.

خیلی هم به این گزارش هایی که گهگاه در سطح وب و سوشالها می بینید دلخوش نباشید. بیشتر اینها آخرش می خواهد اثبات کند که ما خوبیم و بقیه بدند. خلاصه اینکه ما دیتای کمپین نمی دهیم چون زرنگیم.

همین می شود که غالب بدنه تبلیغاتی و بازاریابی ما لاغر، رنجور و ناآماده است. همین می شود که خانم لیلا حاتمی هم مساله خیلی شخصی در تبلیغات پیدا می کند. همین، مخفی کاری در صنعت تبلیغات و بازاریابی !

لینک مرجع نوشته