نامعادله برنده در کسب‌وکارهای اینترنتی

سالهاست با حضور اینترنت، میلیون‌‌ها کسب‌و‌کار در سراسر جهان در حال فروش کالا و خدمت خود به مخاطبان خود از طریق این کانال هستند.

اما کدامیک از آنها پیروز ‌می‌شوند؟ در این مجال از زاویه ارتباط میان بخشی در سازمان‌ به این مساله می‌پردازم.

نامعادله‌ای وجود دارد که اگر سازمان‌ها خود را مقید به پیروی از آن کنند و مدیران بخش‌های فروش، بازاریابی و تِک(IT) آن را فارق از دغدغه‌های شخصی اجرا کنند، پیشرفت و موفقیت سازمان از این منظر تضمین می‌شود.

اما این نامعادله به چه معنی است؟

باید قبول کنیم با اینکه سیطره کاری تیم بازاریابی بسیار گسترده‌تر از بخش فروش است که در جای دیگر به آن می‌پردازم، اما تیم بازاریابی موظف است که ابزارهای لازم را برای تحقق اهداف تیم فروش فراهم کند. عمده این ابزارها، ابزارهای ترویج کالاست.

تیم بازاریابی باید از ابزارهای ترویجی مثل تبلیغات، پیشبرد فروش، روابط عمومی و نظایر آن استفاده کند تا تارگت‌های فروش و البته سایر هدف‌های دیگر مثل اهداف برندسازی و ... محقق شوند.

چرا جایگاه بخش تِک در این مقوله مهم می‌شود؟

به دو دلیل که دلیل دوم خود زاییده مساله اول است: پیشرفت تکنولوژی و خرید در بستر اینترنت.

خرید در بستر اینترنت نیازمند رعایت استانداردها و ملزوماتی است که بخش بازاریابی از بخش IT سازمان طلب می‌کند. برای مثال ساخت لندینگ پیج برای فروش یا کدنویسی فروشگاه اینترنتی براساس استانداردهای SEO یا فراهم کردن بستر مناسب برای بازاریابی محتوایی که توسط تیم بازاریابی انجام می‌شود یا ارائه دسترسی‌های لازم به ابزارهای آنالیتیکس وب سایت یا سایر پلتفرم‌های تحت اختیار شرکت و مثال‌های متعدد دیگر.

حتما از خیلی افراد باتجربه شنیده‌اید که قتلگاه بسیاری از پروژه‌های سئو، عدم همراهی تیم Tech با این پروژه‌هاست.

در این شرایط یا شرایط مشابهی که تیم برنامه نویسی به خواسته‌های تیم مارکتینگ توجه نمی‌کند، نامعاله تغییرکوچک اما مهمی می‌کند. شرایط برای سازمان بسیار بغرنج می‌شود و برای تیم بازاریابی شدیدا طاقت‌فرسا.

در این حالت تیم بازاریابی هم از سوی تیم فروش بابت طراحی و اجرای کمپین‌های بازاریابی تحت فشار قرار می‌گیرد و هم این تیم باید زمان زیادی را صرف چانه‌زنی با تیم کدنویسی کند و چه بسیار موقعیت‌هائی که از دست می رود.

البته با کمال تاسف من در برخی از سازمان، شرایط اسفناک‌تری را مشاهده کرده‌ام و آن تغییر نامعادله به این شکل است:

در مجموعه‌هائی که چنین شرایطی حاکم است، تیم تِک معمولا به خواسته‌های بخش بازاریابی و فروش توجهی نمی‌کند و می‌خواهد زمانش را براساس اهداف کُد-محوری که خودش تعیین کرده صرف کند.

در این مجموعه‌ها معمولا به طور نامحسوس تیم IT خود را یک سطح بالاتر از تیم بازاریابی و فروش می‌داند و معدود اهدافی را در غالب وظیفه از آنها می‌پذیرد.

بخش IT تبدیل به یک موجودیت دست‌نیافتنی می‌شود و خود را مهم‌تر از سایرین خواهد دید. از نگاه روانشناسانه شاید محتوای فعالیت آن‌ها که سروکله زدن با صفر و یکی است که دیگران خیلی از آن سردرنمی‌آورند آنها را به این نوع نگاه می‌رساند.

اما واقعا کدام بخش مهم‌تر است؟ بخش فروش، بازاریابی یا IT؟

در حقیقت هیچکدام. همه بخش‌هایی که اشاره شد و سایر بخش‌های سازمان باید مانند نوازندگان یک گروه موسیقی با هدایت رهبر ارکستر یک هم‌نوازی خوشایند داشته باشند و با درک و همراهی با یکدیگر اهداف سازمان را محقق کنند.

هیچ نوازنده‌ای جایگاه برتر ندارد و همه باید برای موفقیت سازمان تلاش کنند. مگر اینکه برای فرد یا بخشی، موفقیت‌های شخصی و گروهی مهم‌تر از موفقیت‌های سازمان باشد.