شرمندهٔ جانان ز گرانجانیِ خویشم
چگونه ریال با ارزش میشود؟
ابتدا مقدمهای از مفهوم ارز مینویسم که برای بخش دوم لازم است بدانیم. اگر میدانید بهراحتی از روی بخش اول بپرید :)
مقدمهای بر مفهوم ارز
فرض کنید کشور «الف» دارای ارز رایجِ ریال است. در این کشور، کالاهای دیگری علاوه بر ریال وجود دارد که نیازهای مردم این کشور را برطرف میکند. مردم کشور «الف»، برای خرید و فروش از ریال به عنوان کالای واسطه در تبادلات خود استفاده میکنند. در این دیدگاه ریال یک کالا محسوب میگردد. اما کالایی که به تنهایی مورد استفاده قرار نمیگیرد و فقط برای معامله کاربرد دارد.
کشور دیگری به نام «ب» وجود دارد که کالای واسطهاش دلار نام دارد.
حالا تصور کنید، شخصی از سرزمین «الف» بخواهد به کالای «جیم» از کشور «ب» دست پیدا کند. در کشور «ب» کالای واسطه دلار است، و صاحب «جیم» فقط با دریافت دلار حاضر به فروش جنس خود است. از طرفی این کالا فقط در کشور «ب» تولید میشود.
کالای ریالی/دلاری:
کالایی که برای خرید آن نیاز به ریال/دلار باشد.
در مثال بالا «جیم» یک کالای دلاری است.
بنابراین شخصِ مقیم «الف» باید دلار به دست بیاورد تا قدرت تصاحب «جیم» را داشته باشد.
اگر «جیم» در کشور «الف» تولید میشد یا با ارز دیگری قابل اکتساب بود، تقاضای دلار هم برای ساکنان «الف» بهوجود نمیآمد.
در اینجا تقاضای دلار بالا میرود، چون کالایی وجود دارد که فقط با ارز دلار عرضه میشود. دلار مانند گلوگاهیست که جز با داشتن آن، امکان خرید «جیم» را نداریم.
این تقاضای زیاد، ارزش دلار را بالا میبرد. مانند زمانی که مرغ به دلیل شیوع بیماری و تلفشدن تعدادِ زیادی از آنها در بازار کمیاب شود؛ در حالیکه نیاز به آن کاهش نیافته است.
این تقاضای بیشتر، ارزش آن را هم بالا میبرد.
وقتی ارزش ریال کمتر از دلار است، میتوان این معنا را برداشت کرد که تقاضای ریال به نسبت دلار کمتر است. یا به عبارتی دیگر، کالاهای دلاری، سهم بیشتری از بازار را دارند. در واقع کشور «الف» ارزشِ افزودهای برای جهان ندارد که دیگران بخواهند به خاطر کسب آن ریال به دست بیاورند.
چرا دلار به یکباره بسیار گران شد؟
حالا چه باید کنیم تا ارزش ریال بیشتر شود؟
ساده است. کافیست تقاضای دلار را کمتر و یا تقاضای ریال را بیشتر کنیم.
بیایید کمی بررسی کنیم و از خودمان بپرسیم، چرا دلار در ایران گرانتر شد؟
اگر دلیل باارزشتر بودن دلار را بررسی کنیم، شاید بتوانیم راهکار کاهشدادنش را کشف و اعمال کنیم.
پایانِ تابآوری دولت
بخشی از دلایل افزایش دلار برمیگردد به برداشتن اهرمهای دولتی برای حفظ ثبات قیمت آن. تا قبل از جهش کمسابقهی دلار، قیمت اصلی دلار نبود که خودش را در بازار نشان میداد. مثل این بود که دلار هم در کنار سایر کالاها، یارانهی دولتی دریافت میکرد. بنابراین، دلار به قیمت واقعیاش بازگشت، چون یارانهی دولتیاش قطع شد.
تقاضای کاذب
یک وقت ما به دلار نیاز داریم، چون میخواهیم کالای دلاری بخریم. اما زمانی دلار میخریم چون میخواهیم از تقاضاهای احتمالی آینده محروم نمانیم و از همین امروز به فکر فردا باشیم. تقاضای دلار برای کالای دلاری منطقیست، اما تقاضای دلار برای تملک خود دلار نمیتواند دقیق و عاقلانه باشد. گفتوگوی خیالی زیر را در نظر بگیرید:
اولی: چرا داری این همه دلار میخری؟
دومی: چون نمیخوام ارزش پولم از دست بره.
اولی: خوب چرا ارزش ریال به نسبت دلار داره کمتر میشه؟
دومی: چون دلار توی بازار داره کم میشه.
اولی: چرا داره کم میشه؟
دومی: چون همه دارند دلار میخرند.
زمانی که ترامپ، وعدهی تحریمهای جدید را میداد، شاید خودش هم میدانست که تأثیر روانی این تهدید، به مراتب خطرناکتر است. در واقع اقدامات ایجادشده در گفتوگوی بالایی با وعدهی ترامپ وارد یک حلقهی مخرب شد. حلقهای که نیاز به دلار را به خاطر ترس از آینده در میان تودههای مردمی افزایش داد. این نیاز موجب تقاضای دیوانهوار دلار شد. تقاضای دلار موجب کاهش دلارِ موجود شد. و کاهش دلار، باعث شد ارزش دلار بالاتر برود. و این حلقه تا مدتی ادامه داشت. البته نباید نقش سوداگران دلار را در این میان نادیده گرفت.
از طرفی اهمیت بیش از حد دادن به دلار و رفع تحریمها توسط موافقان برجام این توهم را بیشتر در میان مردم رواج داد که دلار واقعا کالای گرانسنگیست. این تلقی فراوان شیوع پیدا کرد که همه یا اکثر نیازهای کشور به دلار مربوط است و بدون آن اقتصاد کشور زمینگیر خواهد شد. این تصوری بود که گروهی رواج دادند و نیاز کاذب برای دلار در جامعه بهوجود آوردند.
بسیاری از کالاها با گرانشدن دلار گران میشوند، چون یا دلاریاند یا مواد اولیهاش نیاز به کالای دلاری دارد. اما اگر از تولیدکنندهی ایرانی بپرسیم شما چرا گران میکنید؟ شما که از کالای دلاری در فرایند تولید استفاده نمیکنید؟ در جواب میگوید: چون باید خرج زندگیام را در کشوری بدهم که کالاهای دلاری در آن زیاد است. پس میشود به او حق داد تا کالایش را گرانتر کند.
اما چقدر حق دارد افزایش قیمت بدهد؟ مشکل همینجا به وجود میآید. یعنی چون بسیاری از مردم و کسبه خیال میکنند دلار تاثیر زیادی بر اقتصاد دارد و کالاهای دلاریِ زیادی در بازار موجود است که با ارزانفروشی نمیتوانند خرج زندگیشان را کسب کنند؛ با افزایش ۱۰۰ درصدی دلار قیمت کالای داخلیشان را هم ۱۰۰ درصد و یا حتی بیشتر افزایش میدهند. کالاها بیش از حد گران میشوند، چون از تأثیر واقعی دلار بر تورم خبر نداریم.
اسراف مخازن دلار
باید مخازن دلار کشور را افزایش بدهیم. در حال حاضر مخزن دلار کشور بیشتر از چیزیست که تصور میکنیم. چون بسیاری از مردم، دلارها را از بازار جمع کرده و در خانهها یا در صندوق امانات بانکها انباشته کردهاند. در هر صورت باید مخازن دلار کشور افزایش پیدا کند؛ و یا تقاضای ریال را در میان خارجیها افزایش داد. اما چگونه؟
اگر کالا یا خدماتی داشته باشیم که به خاطر آن، دیگران را وادار به دریافت ریال کنیم، تقاضا برای دریافت ریال افزایش مییابد. حتی اگر در ازای فروش کالای خاص خود، دلار هم دریافت کنیم؛ چون مقادیر دلار در دستمان افزایش مییابد، برای خرید کالاهای دلاری با مشکل زیادی مواجه نمیشویم. اما ما چه کالای خاصی داریم؟
قطعا این کالا «پراید» نمیتواند باشد:) حداقل بازار گستردهای در جهان نخواهد داشت. اما زعفران، فرش، نفت یا صنایع هایتتِک ایرانی را میتوان ازین قبیل کالاهای خاصی به شمار آورد که برای تصاحب آنها نیاز به ریال است. همچنین خدمات گردشگری نیز راه مناسبی برای ورود ارز به کشور است. قطعا یک آلمانی برای بازدید از تخت جمشید یا سیوسهپل نمیتواند به ترکیه برود. و یا نمیتواند در فاصلهی یک روز پیست اسکی توچال و کویرنوردی را جایی دیگر تجربه کند.
علاوه بر راههای ورود ارز به ایران باید از خروج ارز اضافی هم جلوگیری کرد. به نقل قول زیر توجه کنید:
کتابی را اخیراً ما ترجمه کردهایم به اسم «نیکوکاران بدکار»، نوشتهی آقای چانگ، استاد اقتصاد توسعه دانشگاه کمبیرج انگلستان. آقای چانگ خودش کرهای الاصل است، این کتاب بسیار خواندنی است.
میگوید؛ ما در سال ۱۹۶۰ بچه راهنمایی بودیم. کره در ابتدای پیشرفت خود بود؛ زمانی که شرکت سامسونگ تنها یک شرکت کوچک خرید و فروش الیاف بود.
میگوید در مدارس به ما گفتند دولت ارز کم دارد، و ارز باید نگهداری بشود برای انتقال تکنولوژیهای پیشرفته در کشور. به ما در مدارس راهنمایی گفتند؛ هر جا در خانه فامیلتان رفتید و دیدید که حتی یک شکلات خارجی دارند بدانید این خائن به میهن است، بیائید و اسم او را بعنوان خائن در تابلو مدرسه بزنید!
میگفت من البته یادم نمیآید که اسم کسی را به تابلوی مدرسه زده باشم، اما بارها میرفتیم به خانهی فامیل و اگر میدیدم که شکلات خارجی دارند، آرام در دلم میگفتم؛ خائن به میهن! خائن به میهن!
به نقل از دکتر عادل پیغامی
کالاها را میشود به چهار دسته تقسیم کرد:
۱- کالاهایی که فقط با دلار قابل خریدن هستند و به آنها نیاز داریم(مانند داروهای خاص یا لپتاپ).
۲- کالاهایی که فقط با دلار قابل خریدن هستند اما نیاز جدی به آنها نداریم(مانند گوشی اپل).
۳- کالاهایی که با غیر دلار هم میشود تهیه کرد اما کیفیت بالایی ندارند(مانند جاروبرقی).
۴- کالاهایی که با غیر دلار هم میشود تهیه کرد و با کیفیتتر از مشابه دلاریاش است(مانند زعفران).
خرید مورد اول با دلار لازم و واجب است.
دوم کمخردیست :)
سومی بیانصافیست و با نگاهی بلندمدت و جامعتر قابل برطرف شدن است.
و خرید آخرین مورد با دلار قطعا بیخردیست.
اگر دلار را برای خرید کالاهایی مثل مورد دوم یا سوم به کار بگیریم، باید منتظر عواقب آن در کاهش ذخایر دلار و گرانشدن جنس مورد نیاز اولی باشیم. وقتی خودخواهانه و کوتهبینانه اپل میخریم، مقدمات گرانشدنِ داروی یک نیازمند را فراهم کردهایم. چوب بستنی، کفشهای عادی، مربا و ترشی جزو کالاهاییست که در سالهای گذشته از مرزهای قانونی کشور وارد شدهاند. درست است که عامل اصلی این ورودِ بیخردانه برخی از مسئولین و قاچاقچیان هستند، اما اگر با بیاقبالی مردم در بازار مواجه شوند آیا باز هم انگیزهی واردات بیرویه را پیدا میکنند؟
بهتر است به نقش خودمان در بهبود اقتصاد بیشتر فکر کنیم. راهکارهای فراوانی میشود ذکر کرد. اما این راه حلها را مردمیتر دانستم. راههایی که هر کسی میتواند در زندگیاش انجام دهد.
یا حق!
خوشحال میشم اگر از نوشتههای قبلی من هم بازدید کنید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر از اختلاسهای فراوان خستهاید، یک موز بردارید
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربیات یک کماراده برای تقویت اراده
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفاوت سرگرمی با تفریح