اندکی چاشنی عشق


-عشق چیه؟

فقط او را نگاهش میکردم

-نمیشنوی چی میگم؟

+میشنوم اما نمی خوام جوابت رو بدم

با بی حوصلگی و عصبانیت به من خیره شده بود

-تا کی میخوای ادامه بدی؟

+به چی؟

-تا اخر عمرت تنها میخوای سر کنی؟

+مگه چشه؟

-چرا نمی ذاری وارد درونت بشم؟ چرا احساساتت رو با من درمیون نمی ذاری؟

+که چی؟ تو هم مثل بقیه طردم کنی؟ سرکوفت بهم بزنی؟ مسخرم کنی؟ نمی تونم اجازه همچین کاری رو بهت بدم

ناشناس کنارم نشست

-فکر کردم با هم میتونیم دوست باشیم ، من اگه میخواستم طردت کنم خیلی وقت پیش این کار رو می کردم

+تو فقط اومدی تا نذاری بقیه از احساساتم چیزی بو ببرند، همین

-باید بدونم چه حسی داری تا بتونم بهت کمک کنم

+میدونی چیه؟ آدما از دور قشنگن

سکوتی فضای ما را در برگرفت

-دوباره سوالم رو میپرسم

من به او خیره شده بودم و به دنبال راه فراری میگشتم

-عشق چیه؟

+چیزیه که من ازش دوری میکنم ، راحت شدی؟

-چرا؟

+ولم کن حوصله ندارم

صورتش را مقابلم نگه داشت

-بهت گفتم چرا؟

+چون ضربه داره، ممکنه از من خوشش نیاد ممکنه احساسم رو بهش بگم و اون با رفتنش نابودم کنه اینبار اشک ها جلوی آتش گرفتنم رو نمی تونن بگیرند، تنهایی خیلی بهتره ضربش کمتره

ناشناس مشتش را پر از شن های گرم بیابان و کرد و گفت:

-میبینی اینو؟ دانه های شن مانند عمر میمونن زود میریزن ، زود تموم میشن. عمر هم مثل همین دونه های شنه...

دستانم را روی گوش هایم گذاشتم

+حوصلت رو ندارم

-مطمئنی؟

صدایش دلگرم کننده بود و آرامش بخش

+احساسی در من وجود نداره ، من یک قاتلم

چشمانش از تعجب گرد شده بود

-چی؟؟چی داری برای خودت میگی؟

+من احساساتم رو میکشم......

به ماری خیره شدم که دور موشی خاکستری رنگ میپیچید و چشمان موش ورم کرده بود

-امکان نداره،حتما داری شوخی میکنی

بلند شدم و یقه اش را محکم گرفتم

+من قاتل احساساتم، ازم فاصله بگیر ، دور شو،فقط کارت رو بکن

ترسیده بود

رهایش کردم

روی زمین افتاد

بلند شد و ردایش را تکاند و عقب عقب رفت

-اشتباه بزرگی رو مرتکب شدی

با خشم نگاهش کردم

+دور شو!

زیر لب چیزی گفت که نتوانستم بشنوم

بازوی تیر خورده ام را گرفتم و به سمت خیمه هایی نیم سوخته به راه افتادم

چرا این جنگ تمام نمی شد؟

چرا شکست نمی خورم؟

چرا به زنجیر نمی بندند من رو تا بکشند؟

افرادم زخمی و خونین بر روی تخت هایی از جنس افرا خوابیده بودند

سد اشک هایم شکستند

روی زانویم افتادم

دستم را روی صورتم گذاشتم و گریستم...........




بدرود?❤?


https://vrgl.ir/PF5Ut