بیا

دیروز از صبح تا شب بارون بارید، از اون بارون‌هایی که می‌شه زیرشون قدم زد و با عطر ترکیب‌شده‌شون با خاک، مست شد.

یادت میاد اون شبی رو که غمگین‌ترین بودم؟ یادت میاد چی گفتی؟

گفتی تو یه شب بارونی، با فولکسی که دوستش داری؛ میای دنبالم و تا صبح برام شعر می‌خونی و یه کاری می‌کنی همه‌ی این غم‌ها بره.

شاید این‌ها رو هیچوقت نخونی ولی می‌خوام بگم امشب هوا بارونیه، کلی ابر هست تو آسمون. گفته بودی به نظرت ابر قشنگ‌ترین چیزیه که خلق شده. از همون موقع، بیشتر عاشق آسمون و ابر‌هام.

امشب هوا بارونیه، لازم نیست با فولکست بیای، فقط بیا. لازم نیست حرف بزنی، فقط بیا. من عاشق سکوتم کنار تو. تو حتی وقتی ساکتی هم برام معناداری، چون تو معنای عشقی و به من معنا می‌دی.

بیا بدوییم و نترسیم از سرما خوردن. نترسیم از متفاوت بودن، نترسیم از آدم‌هایی که نمی‌تونن عشق رو ببینن و با نفرت بهش نگاه می‌کنن. نترسیم از لمس شدن صورت و موهامون توسط قطر‌ه‌های سرکش بارون.

بیا شعر بخونیم و از سعدی شروع کنیم و برات بخونم:

بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

بیا ببین که در این غم‌ چه ناخوشم بی تو

و بخونیم تا برسیم به فروغ و نیما و سهراب.

بیا تا برات آواز پری‌ها بخونم و بگم: آه با تو من چه رعنا می‌شوم، آه از تو من چه زیبا می‌شوم.

بیا تا وسط میدون شهر "دلم می‌خواد" ابی رو فریاد بزنیم بدون اینکه به آدم‌‌ها توجه کنیم، و من آروم زیر لب بخونم: دلم می‌خواد باهات باشم، مثل یه شعر تو سینه‌ت.

بیا تا بهت بگم که یه چیزهایی هست که نمی‌دونی.

بیا تا تو باشم و من باشی و یکی باشیم.

بیا باهم پیتزا بخوریم و من آخرین تیکه‌ش رو بدم بهت تا فقط لبخندت رو ببینم چون وقتی می‌خندی، گلدون‌ها گل می‌کنن و آسمون آبی می‌شه.

بیا تا صبح قدم بزنیم، غرق بشیم تو زیبایی شب و بذاریم قمیشی جزیره رو بخونه و تو سکوت به حرف‌هاش گوش کنیم.

و در آخر بیا باهم روراست باشیم، اگه حالت اونجا خوبه؛ نیا.

همین که حالت خوب باشه، کافیه.

راستی تو برای زنده‌ بودن، دلیل آخرینمی.

می‌دونی؟

ته دلم آرزو می‌کنم، این‌ها رو بخونی. چون این تویی که تو همه‌ی نوشته‌هام ساکنی و این کلمات تنها چیزهایی هستن که از تو دارم.

.

#کاربر_ماه‌زده