"اسبی همیشه خسته که همیشه درحال درجا زدنه"۱۰۱
خُلِ خسته
"خسته تر از هر خسته ای ولی بدون افسردگی"
خسته تر از آنم که بگویم
خسته تر از آنکه تو بنمایی درکم
خسته تر از آنکه او به فهمش برسد
خسته تر از آنکه آن تواند تصور کند
خسته تر از آنکه شما او را بینید
خسته تر از آنکه آنها چشمهایشان را بگشایند
خسته تر از آنکهحتی لحظه ای به چرت و پرتی که مینویسم فکر کنم?:/
درواقع نمیخوام فاز غم به پام بگیرم به سروده های گرانبهای بالا توجه نکنین*(
ولی این یادت باشه حتی یه اسب خسته را یک روزی مجبورش میکنن که بتازه و پشت سرشو نگاه نکنه
پس قبل از اینکه مجبورت کنن خودت،خودت رو مجبور کن،تا بعد از رسیدن به موفقیت منت نصیحتهاشونو، رو کمرت نذارن
درسته تو زحمت کشیدی و به اون مقام رسیدی ولی بخوای نخوای اونا خودشونو دلیل این موفقیت میدونن حالا درسته که شاید اوناام تو این موفقیت یه درصدی دخیل باشن ولی چرا به جای اینکه صد درصد باشی، نود و پنج درصد بشی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مغزنوشته: overthinking
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگار؛صفحه سوم:تو اگه نَوَزی مردی
مطلبی دیگر از این انتشارات
منِ کال.