نویسنده کتاب سیگنال مرگ و رمان های آنلاین بندباز، عاشقی به وقت تو، قتل در شصت ثانیه رمان منجلاب خون، جهنم سبز، دلنوشته های کودک عاشق، رمان در حال تایپ ( حکومت زنان) دنیای رمان کتاب سیگنال مرگ.
عشق چیست؟
به راستی عشق چیست؟ و یا حتی کیست؟
کودکی سرکش که به دنبال رام کننده تنشش می گردد؟ یا میان سالی که همراهی برای خواندن روزنامه در گوشه آسایشگاه می خواد؟
خودخواهانه است اگر بگویم به عشق اعتقادی ندارم !یا حتی می توان گفت دروغ است!
شاید هم ،عشق های کنونی دروغ باشند!
نمی شود اسم رابطه های چند روزه را عشق گذاشت! اما از طرفی دیگر عاشق هایی را می بینم که فقط چند روز کنارهم بوده اند!
عجیب است! اما دنیا همین است هیچ قانون خاصی برای نقض کردن اتفاقات وجود ندارد. هر فردی با درون خود، اتفاقات را به آغوش خود می کشد. دنیا پر از تضادهای عجیبی ست که در حال رخ دادن است.
عشق بر خلاف مزدوج شدن است، عشق معیارهای شما را بهم می ریزد و دنیایی رنگارنگ و سبز برای شما خلق می کند احساسی به شما می دهد که گویا در آسمان هفتم همراه ابرها با ملودی پرتو خورشید به رقص در می آیید، حتی ممکن است سقوط کنید، به وحشتناک ترین شکل ممکن در تاریک ترین شب!
اما سقوط های عاشقانه نیز ترس های به دل نشستنی دارد، بعد ها از آن عشق به عنوان تجربه ای خوب و شاید کابوسی عجیب یاد کنید! البته ممکن است تجربه ای که از آن دم می زنید پر باشد از غم هجر...
اعتقاد دارم عاشق ها تا ابد کنار هم می مانند اگر چنین نشود به طور حتم دیگری فاتحه عشق را خوانده است...
نمی شود انسان چیزی را بخواهد و تلاش کند و به دست نیاورد، حتما در اعماق قلبش دوری می جسته است...
ازدواج بسیار با عشق تفاوت دارد،همیشه می گوییم " عاقلانه انتخاب کن عاشقانه ادامه بده" برای ازدواج معیار های عجیبی لیست می کنید، از هیکل زیبا و اخلاق خدایی تا خدم و حشم! باز هم ممکن است به در بسته بخورید!
من می شناختم کسی را که به دنبال فردی می گشت تا باقی عمر خود را با او بگذراند و لیستی که تهیه کرده بود می طلبید هفت خوان رستم را...
زمان گذشت اما حال می بینم معیارهایش پوچ شده اند، عاشق نشد! عاشقی هم نکرد، انتخاب عاقلانه؟ آن هم نه؟ نشد...
در دادگاه ها می چرخند چنین افرادی! چیز عجیبی نیست ، من تو را دوست ندارم یا تو مرا شاید هم هر دو از هم بیزاریم و این بیزاری در طی زمان ها به وجود آمده ، در هر صورت آخرش به جدایی ختم می شود ...
چه عشق چه ازدواج... البته اگر درست انتخاب شود در نهایت ، به عشاقی تبدیل می شوند که نوادگان خود گوش می سپارند به خاطرات عاشقانه آن ها...
نه عشق حرام است نه عاشقی اما سوء برداشت و استفاده نادرست منجر به نابودی قلب و دین و عقل می شود...
برای آرام کردن کودک سرکش درون به دنبال وسیله بازی نگردیم که عاقبت، فرزندانمان اسباب کار های احمقانه دیگران می شوند...
نوشته مبینا ترابی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرت و پرت نامه | درس میخوانم و درس... و در آخر تنها افسرده ام:*)
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی دودقیقه دنیای بیرون رو ببینی
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر فرصتی باشد.