عشق

آمدی

تا قصه ی مرا در سرزمین دوست داشتنت آغاز کنی

تو پادشاهی کنی و من ملکه ی تو باشم.

آمدی

تا شب شعر عاشقانه داشته باشم که برایم غزل بی انتهای عشق باشی

آمدی

تا در خیسی باران برایم چترشوی .

آمدی

تا یادگاری های جوانیم عکس های دونفره مان باشد از لحظات خوش زندگی

آمدی

تا در سوختن آفتاب و سردی مهتاب سایه ام باشی

تو آمدی که من آغاز شوم در دنیایی که هر لحظه باتو معنای دیگری از زندگی را میبینم