فضاست :)



https://vrgl.ir/iEURV


راهیت کردن تا سر حد مرگت برایم ارزشمند است.

چند روز می گذر و آمدی، همانند سال ها گذشته برایم.

افسوس که، اشک هایم در سر تا سر وجود ام شعله می زند!.

تو خواهی رفت؛ همان سخن در سرم می جنبد. "هر آمدنی رفتنی دارد" گرچه که معنایش برایم می چرخد. سخنی گاهان بهتر نداری تا شعله های اشک و افسردگی را با آبی زلال پاک کنی!؟.

دو سال در سر حد مرگم، تو را راهی می کنم قول می دهم.

بی هودگی در چشمانت پنهان است؛ چون تو همچون رستم نمی دانی از درونم.

می خواهم لبخند بزنی، اشک هایت برای خنده باشد؛ بخندی، بخندی برای همیشه. دو سال را پشت سر بگذاری.

می خندی، خوشحالم همچون خوشحال چو سهراب بعد نبرد رستم دیده!.

بر خواهی گشت ز آن کوچه خرابه،

راهی کوهستان شدیم، بر خواهی گشت.

هر چه که برویم، راه ها ما را به جاده های راهی عروسی می رسانند!.

یادمان می آید، تیپ را بهر خودمان کردیم تا شیک به نظر آییم.

یادمان به نوشابه ای می افتد که بعد از عرق و گرما در دستانمان پیدا شد

که شک من را یاد تو رساند.

بخند که کوهستان هم زیباست.

تو بودی ! Y^Y
تو بودی ! Y^Y
فضاست :)
فضاست :)

۶ فروردین ساعت ۱۱:۴.

۸:۰۰ و خوردی

صبح شنبه.

《جمعه ۶ فروردین 1401》