نشانی
به انتظار اسب های چوبی
در کشاکش باتلاق زمین
گودال چپیده شده
اتفاق ناگوار هس در نگاه آدمی
پر از هیجان جا گذاشت
کجا می شود سم خسته پاهایشان
را در تندیسگاه استبلی
با همه احساس خسته
چشمان پاک شان را به حسرت
خواسته گاه شان در آورد
جایگاه معرفت جا و مکان نداشت
در حرکت نشان از خود گذاشتند
که فردا را به رخ اندیشه ها برسانند
خسته از خسته خبر داشت
. زخم از تاول های مانده
دچار وهم نبودن ها شده بود
عقل در حصار نمی ماند
تا رویشی از ریشه ها پدیدار نگردد
زیستن هر جا که باشد
به راهش خواهد رسید
در این راه پر هیاهو گزیده ای
جز رسیدن هدفی نخواهد ماند
راه اسبان پا به پا گذشته
نشانی دارد
آن هم به خط پایان نمیرسد
تا خود شان نخواهند
مسیر زندگی را به خطا نشان نکن
راه همان راه باشد
برای هر نشانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه کسی میداند؟؟؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
مغزنوشته: overthinking