در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
از افغانستانی که خونش رنگینتر از فلسطین شد تا هیئت و دخترهای خوشگلش
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
آی افغانستان، دردت روی سر یمن
قبل از هرچیزی، یکم راجب افغانستان حرف بزنیم. وای افغانستان، وای همسایه خوبم، وای دردت روی سرم که اینجور دارن بهت ظلم میکنن، الهی بمیرم برات که با اینکه خون تو خیلی رنگینتر و باارزشتر از فلسطینیها و سوریه و لبنان و یمنیهاست، ولی بازم اونقدر که شایسته اونی، توی فضای مجازی قربان صدقهت نمیرن.
خداوکیلی از «انسان» عجیبتر هیچ موجودی وجود نداره. فقط کافیه یه سلبریتیِ احمقِ بیهنرِ ضعیفالنفس یه حرفی بزنه و شبکه های خبری هم یه چند تا فیلم و داستانِ احساسی منتشر بکنن که بعدش گله گوسفندهای مجازی هم بیفتن دنبالشان و ابراز همدردیها و دلسوزیهای فیک و تقلبی و منافقانه و دروغینشان رو به نمایش بزارن و فکر بکنن خیلی هنر کردن. البته اگه همه اینها فقط به خاطر جذب فالوورِ بیشتر و پول درآوردنِ بیشتر از طریق تبلیغات، نباشه.
قطعاً ظلم در هیچجایی پسندیده نیست و کشتن و آوارگی هیچ مردم مظلوم هم خوشایندِ هیچ انسان باوجدانی نیست، ولی اینکه چرا افغانستان شد گوگولی ولی فلسطین و یمن و سوریه و لبنان شدن «اَخ»، جای تعجب و سوال و البته خندیدن و گریه کردنِ همزمان، از ته دل، داره.
خدا همگی ما رو شفا بده.
و اما بحث شیرین هیئت امام حسین (علیه السلام)
دیشب با یکی از رفیقا گفتیم بریم اون هیئتی که از دوران نوجوانی همیشه میرفتیم و ببینیم اوضاع چطوره. آدم وقتی توی نوجوانی و جوانی و همون حدود ۲۰ سالگی هست، معمولاً توجهی به دین و مذهب و اینجور چیزا نداره. منم وقتی توی اون سنین بودم، هیچ اعتقادی به هیچ خدا و پیامبر و امامی نداشتم و مثل خیلی از دوستان فقط هیئت میرفتم که توی جمع پسر دخترا باشم و از دیدن این زیبایی هایی که خدا خلق کرده، لذتِ ریز و پنهانی ببریم، هرچند که در ظاهر، هدف عزاداری بود و سیاه هم پوشیده بودیم.
ولی به قول خارجکیها fast forward to سال ۲۰۲۱ و الان دیگه ۳۰ سال رو هم داریم تمام میکنیم و نگاهمان به خیلی چیزا عوض شده. دیشب که رفتیم اونجا، با دقت فقط حواسم به دختر و پسرهایی بود که دقیقاً مثل نوجوانیِ خودم بودن و عملاً فقط برای همدیگه آمده بودن بیرون و این هیئت و عزاداری هم بهانه خوبی بود که ساعت ۱۰ شب توی خیابانها باشن با دوستانشان و خانوادههاشان هم گیر بهشان ندن. اولش که اونها رو نگاه میکردم، یه حالتی به خودم گرفتم که انگار خودم وقتی همسن اینها بودم سجدههای نمازم نیم ساعت طول میکشیدن. یکم که از اون حالتِ غرور و تاسف خوردن بیرون آمدم، به خودم گفتم گه اضافی نخور، خودت همسن اینها بودی از اینها بدتر بودی و الانش هم همچین چیز درست و حسابی و باارزشی نیستی. درسته که خدا خواست و ما از یه جایی به بعد از اون حال و هوای سمی درامدیم و با مطالعه به خیلی چیزا رسیدیم و «حق» بودنِ امامها علیهمالسلام و ناحق بودنِ ۳ خلیفهء اول رو هم کشف کردیم، ولی هنوز به خیلی چیزا مانده برسیم و خیلی مانده که بشه اسم «آدم» روی ما گذاشت.
خلاصه این فکرها باعث شدن یکم توی اون حال و هوا به ریشهء همه این چیزا فکر کنم:
- چطور میشه یه نفر سیاه بپوشه و توی دسته عزاداری هم باشه ولی دائم چشماش دنبال مچ پاهای دخترای زیبارو بچرخه؟
- چطور میشه یه نفر سیاه بپوشه و توی دسته عزاداری هم باشه ولی دائم چشماش دنبال پسرهای خوشتیپی که بر و بازوها رو بیرون انداختن، بچرخه؟
- چرا ما اعتقاد واقعی و عمیق نداریم؟
- چرا فیلم بازی میکنیم و ریاکاریم؟
- چرا واقعاً فکر نمیکنیم که این شخصی که بهش میگیم «امام حسین (علیهالسلام)» اصلاً کی بوده و چکار کرده؟
- چرا دنبالش نمیریم که واقعاً بفهمیم و «معرفت» بدست بیاریم؟
خلاصه این افکار که تمام شد، به ذهنم رسید یه سوالهایی از پسر دخترهایی که اونجا هستن بپرسم.
میگم، اسم مادرِ امام حسین (علیهالسلام) چه بود؟
شاید بخندید ولی خیلی ها جواب این رو نمیدانستن. عجیباً غریباً.
ببخشید، امام حسین از کدام شهر رو به سمت کدام شهر حرکت کرد؟
از کرمانشاه به سمت تهران.
چرا اصلاً جنگ شد کربلا؟ واقعاً چرا؟ هدف امام حسین (علیهالسلام) چه بود؟
سکوت عمیق.
امام حسین (علیهالسلام) میدانست خطر جنگ و اینجور چیزا هست؟ چرا زن و بچه با خودش برد پس؟
الان یارو دختره که یه ساعته تحت نظر دارمش رو گم میکنم.
چه کسی دستور کشته شدن ایشان رو داد؟
دیدی گم شد؟
و خیلی سوالهای دیگه که دیگه خیلی سخت میشدن برای «مردم».
آخرش...
شکی نیست که شهری که من زندگی میکنم، یعنی کرمانشاه، هیچوقت جزو شهرهای مذهبی نبوده و نیست و مردمش هم همچین اعتقادات قوی ندارن، ولی اینجور مسائل رو من توی شهرهای دیگه و حتی شهرهای مذهبی هم دیدم.
همه چیز شده ظاهر و ریا و دروغ و فیلم. حداقل آدم اون چیزی که هست رو مرد باشه و نشان بده. خیلی بهتره از ریاکاری و فیلم بازی کردن و جانماز آب کشیدن.
صد درصد عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) باید انجام بشه، در هر شرایطی. من شخصاً حرف آقای وحید خراسانی مرجع بزرگ رو هم قبول دارم که گفتن حتی اگه بمیرید هم این عزاداری ها باید برگذار بشه.
ولی ای کاش همه این کارها و حتی اون «مُردن» هم با معرفت همراه باشه و شناخت، وگرنه یه گونی پیاز هم نمیارزه از دید من.
ای کاش حداقل بدانیم اسم مادر امام حسین (علیهالسلام) چه بود!
مخلصات،
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا Brad Pitt پیام کوبنده و زیبایی به سلبریتیهای ایرانی داد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
لذت وصفناپذیر خزعبلگویی: این داستان، اسب تکشاخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناوتو ماتسومورا: قهرمانی که نمیشناسیم + ناخونکی به کنکور