در ستایش لمس کردن: مرا ببوس برای آخرین بار

دوستِ جانی سلام،

امیدوارم که حالت خوب باشد.

امروز می‌خواهم کمی در مورد لمس کردن حرف بزنیم. لمس کردن مثل بوسیدن، نوازش، بغل کردن. لمس کردن اتفاقی و ناآگاهانه نیست. مثلا کارگری که باری جابجا می‌کند، بار را فیزیکی حس می‌کند اما آن را آگاهانه لمس نمی‌کند، نیازی هم نیست. من می‌خواهم یک پرده جلوتر بروم. عمیق‌تر شویم در مفهوم.

از لمسی حرف می‌زنم که با تامل و درنگ همراه است مثل گرفتن دست بابا که چروک‌هایش حس شود. این جور لمس کردن شفای روح ماست. اگر نباشد می‌میریم. داستان نوزادان آمریکایی را بشنوید موضوع شفاف‌تر می‌شود.

معجزه لمس
معجزه لمس

Jacoblund/Getty Images

معمای نوزادانی که تلف می‌شدند

در اوایل قرن بیستم اتفاق جالبی افتاد. در پرورشگاه‌های آمریکا، تقریبا ۱۰۰٪ بچه‌های زیر یکسال تلف می‌شدند. آن زمان معلوم نبود چرا این طور می‌شود تا این که قبل از جنگ جهانی اول یکی از پزشکان برجسته آمریکا به بازدید بیمارستان آلمان می‌رود. در یکی از بازدیدها پیرزن تپلی را می‌بیند که اطراف بچه‌ها پرسه می‌زند. پرسید: «این پیرزن اینجا چه می‌کند؟»

رئیس بیمارستان با خنده می‌گوید: «هان! اون آنای پیره (Old Anna). وقتی ما هر کاری برای نوزاد انجام می‌دیم و حالش خوب نمی‌شه، بچه را به آنا می‌سپریم. اون در زنده کردن بچه‌ها هیچ وقت شکست نمی‌خوره.» پزشک آمریکایی با مکث می‌پرسد: «مگه آنا چیکار می‌کنه؟» رئیس جواب می‌دهد: «بچه‌ها را بغل می‌کنه، براشون لالایی می‌گه، باهاشون حرف می‌زنه. همین. کار خاصی نمی‌کنه.»

یتیم‌خانه نوزادان - آمریکا - اوایل قرن بیستم
یتیم‌خانه نوزادان - آمریکا - اوایل قرن بیستم


مطابق باورها پزشکی آن زمان، گهواره کودک چیز فانتزی بود. همین طور از پرستارها خواسته بودند تا بچه‌ها را با بغل و نوازش کردن لوس نکنند. نوازش و دلسوزی ایده‌هایی غیرعلمی و مورد غضب پزشکی بودند. آن پرستار پیر بغل را به این لیست اضافه کرد: شیر، واکسن، بهداشت، بغل!

نوزادها بدون عشق زنده نمی‌مانند

بتدریج این واقعیت جاافتاد که نوزادهایی که بغل می‌شوند، در آغوش کسی تکان می‌خورند، جابجا می‌شوند، برایشان آهنگ می‌خوانند و نوازش می‌شوند (حتی اگر از آن سینه‌ شیر نخورند)، توانایی بیشتری برای بقا و رشد دارند (منبع، منبع۲، منبع ۳). نوازش و حس کردن گرما اتفاق لوکس نیست؛ یک الزام حیاتی هست.

مطالعات بعدی نشان داد نوزادهایی که کنار مامان‌شان بزرگ می‌شوند توانایی بیشتری در غلبه بر بیماری‌ها دارند نسبت به بچه‌هایی که در شرایط بهداشتی، ضدعفونی، تمیز اما بدون عشق مادری بزرگ می‌شوند. تحقیق‌های قشنگ‌تری روی حیوانات انجام شد. نتیجه این که حیوان‌هایی که نوزادشان را لیس می‌زنند یا تماس بیشتری دارند، رشد و مقاومت بهتری دارند (منبع). حسِ لمس شدن فیزیولوژی ما را بهتر می‌کند!

چطور می‌شود این بچه کوچولوها را بغل نکرد و قربان صدقه‌شان نرفت؟ تکامل به ما یاد داده آن‌ها به این ناز، بوس، بغل احتیاج دارند.

حافظه دستانِ تو

تکامل به ما یاد داده چطور با لمس کردن در جامعه رشد کنیم و جایگاه اجتماعی بسازیم. سایمون سینک، تحلیلگر سازمان، در مورد دست دادن می‌گوید: «دست دادن و ساختن رابطه، معامله را کامل می‌کند. افراد پس از معامله با هم دست می‌دهند تا نشان دهند چیزی ورای خرید و فروش اتفاق افتاده. آن‌ها رابطه‌ای انسانی را شکل می‌دهند. ازین پس می‌توانند با هم کار کنند.» شریک، به حافظه دستان می‌رود و اثر عمیق‌تری می‌گذارد.

Simon Sinek - Restoring the Human in Humanity

دست دادن قدم اول ساختن رابطه و اعتماد هست.
دست دادن قدم اول ساختن رابطه و اعتماد هست.

تا این جای کار، اهمیت و جایگاه لمس کردن معلوم شد. مشکل اینجاست که ما از هم فاصله گرفته‌ایم!

وگر دست محبت سوی کس یازی .. به اکراه آورد دست از بغل بیرون .. که سرما سخت سوزان است

دست دادن کلید صمیمی شدن

دست دادن یعنی قبول ارتباط با آدم‌ها. به خاطر اندازه بدن‌مان حد مطلوبی از رابطه را مشخص می‌کند. برهمین اساس مطالعات علمی برای نوع رابطه‌ها، فاصله‌هایی را پیشنهاد داده‌اند. صمیمی‌ترین اتفاقات در زیر ۴۵ سانتی‌متری اتفاق می‌افتد. بوس و معاشقه که فاصله ۰ دارند :)) در این فاصله راحت‌تر جک می‌گوییم، غیبت می‌کنیم. خلاصه خصوصی‌ترین کارها در همین حباب ۴۵ سانت است!

اطراف ما حبابی نامرئی‌ست.  هر حباب متعلق به یک جور رابطه
اطراف ما حبابی نامرئی‌ست. هر حباب متعلق به یک جور رابطه

فاصله‌های بعدی عمومی‌ترند. یک متر و ۲۰ سانت قلمروِ ماست. ازین فاصله کسی به ما نزدیک‌تر شود ما احساس خطر می‌کنیم. شاید عقب‌تر رفتیم. از اتوبوس مترو بگذریم که مثل کنسرو هلو همه به هم چلیده‌اند. شرایط خاص و اضطراری‌ست و عقل درک می‌کند.

تا ۲ متری احساس راحتی می‌کنیم که در اختیار دوستان و آشنایان‌ست. اگر کسی بدون اجازه وارد محیط راحت‌مان شود محتاط می‌شویم. فاصله‌های بیشتر به محیط اجتماعی و عمومی می‌رسند. هر چه نزدیکتر صمیمی‌تر، هر چه دورتر غریبه‌تر. کرونا ما را یک سطح از هم دورتر کرد.

می‌گویند افرادی که از هم دورند فریاد می‌زنند. هرقدر به هم نزدیکتر می‌شوند آرام‌تر سخن می‌گویند. در عاشقانه‌ها پچ پچ می‌کنند. آن‌ها که در دل همدیگر سکنی کرده‌اند، نیازی به سخن ندارند.

در رابطه با بقیه خودتان را کجا می‌بینید؟ حاضرید با پیرمرد واکسی دست دهید و او را بغل کنید؟ حاضرید کودک دوره‌گرد را ببوسید؟ حاضرید کنار سیاه‌پوست بنشینید و چایی بخورید؟ فاصله‌ها را دست کم نگیرید؛ نژادپرستی و خودپرستی ازهمین جاها شروع می‌شود.

جایگاه ما در جهان هستی

هر چقدر خودمان را شبیه دیگران بدانیم، ما به انسان بودن نزدیکتریم. فاصله، اولین قدم برای خودبزرگ‌بینی و دیکتاتوری‌ست. نقل است محمدِ پیامبر (ص) با مردم فاصله نمی‌گذاشت. خودش را با آمیخته در جامعه و مردم می‌دانست. لباس پیامبر مثل مردم عادی بود. جوری که تشخیص آن برای تازه‌واردها سخت بود. (مقایسه کنید با لباس روحانیون امروزی که منشا فاصله و تفرقه است)

انا بشر مثلکم (کهف، ۱۱۰)
هیتلر و استالین ارتباط فاصله و قدرت را می‌فهمیدند.
هیتلر و استالین ارتباط فاصله و قدرت را می‌فهمیدند.


وقتی از انسان‌ها دور می‌شویم آن‌ها را یک نقطه می‌بینیم. یک عدد. برای اقتصادددان، خانوار یک عدد، بنگاهی اقتصادی‌ست. برای پلیس زندانی یک عدد، یک مجرم است، برای شهرسازان، معماران، پلیس، آدم‌ها عددند. به آدم‌ها برچسب می‌زنیم و در مثل عطارها توی قوطی می‌گذاریم‌شان. ما از هم دوریم، خیلی دور.

پلیس می‌گوید: «۱۲ نفر کشته‌ شدند.» من می‌شنوم ۱۲ مادر و پدر به خاک سیاه نشستند. خواهرها و برادرها سیاه‌پوش شدند. محله عزادار شد. خانواده‌ها و بستگان به غم نشستند.

آهای آقای متخصص، آن بقالی قبل از این که یک بنگاه اقتصادی باشد انسان است. او را لمس می‌کنی؟ با او در تماسی؟ او را حس می‌کنی؟ می‌فهمی؟ نیازهایش را در نظر می‌گیری؟ وقتی آدم‌ها را لمس می‌کنیم داستان‌شان را می‌فهمیم. آدم‌ها اسم و رسم پیدا می‌کنند. کودک واکسی هر کسی نیست که بمیرد کک‌مان نگزد.

علی می‌گوید: مردم یا در دین با تو مشترک هستند یا در انسانیت.

دور شدن مقدمه قطع رابطه و انسان‌زدایی‌ست. ما آگاهانه تماس‌مان را با آدم‌ها قطع می‌کنیم. به معترض برچسب اغتشاشگر، فریب‌خورده می‌زنند؛ همین مجوزی می‌شود برای باتوم زدن، تیر انداختن، کشتن. اینقدر از هم دور می‌شویم که صدای هم را نمی‌شنویم. توجه کرده‌اید چقدر راحت و خونسرد از مرگ انسان‌ها حرف می‌زنند؟ آدم‌ها جز پیچ و مهره معنای دیگری برایشان ندارند. قابل جایگزینی‌اند.

جایی علیرضا مرندی، وزیر پیشین بهداشت گفت: «اکثریت افرادی که به میدان اغتشاش آمدند اصلا امینی را نمی‌شناختند.» بزرگوار، یک نفر در قطب جنوب هم بمیرد، بقیه انسان‌ها ناراحت می‌شوند. داستان‌های چنل بی (علی بندری) را بشنوید یا پادکست‌های راوی را تا بیشتر انسانیت را حس کنید.

جلو نیا محبوب من، این جوری راحت‌ترم

تکنولوژی و سبک زندگی جدید ما را از هم دور کرده. در کرونا آن ۴۵ سانت را از بین برد. با موبایل فاصله‌های بیشتری از بین رفتند. لپ‌تاپ، شبکه‌های خبری ما را منزوی‌تر کرده‌اند و به تبع غیرانسانی‌تر. ما باید دوباره نوازش را زنده کنیم.

دیگر زیبا نیست
فقط به درد شکار می خورد
گوزن
به درد تکه تکه شدن
وقتی از دوربین تفنگ
او را تماشا می کنی.
رسول یونان در کتاب شعر «پایین آوردن پیانو از پله‌های یک هتل یخی»


برگشتن به تنظیمات کارخانه (Reset Factory)

سعدی چه ساده، زیبا و روان حرفم را خلاصه گفته:

بنی آدم اعضای یک پیکرند ... که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار ... دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی ... نشاید که نامت نهند آدمی

نزدیک شدن، نوازش، کنار هم بودن مقدمه زندگی انسانی هستند. وقتی چیزی را حس می‌کنیم، لمس می‌کنیم، می‌فهمیم، پیوندها را بهتر درک می‌کنیم.