مصاحبه با خانم محمودی و تجربه آموزش زبان انگلیسی تلفنی

– خانم محمودی از چه زمانی به فکر تدریس افتادید و تصمیم گرفتید مدرس زبان انگلیسی شوید؟

حدود سال 1389 بود که به‌طور رسمی کارم را به عنوان مدرس زبان انگلیسی با تدریس به کودکان شروع کردم. دانشجو بودم، اما چون به زبان انگلیسی و تدریس علاقه داشتم، سوپروایزر مؤسسه‌ای که در آن زبان می‌خواندم، من را به همکاری دعوت کرد.

– زمانی که به فکر تدریس زبان انگلیسی بودید در ذهنتان چه تصوری از خصوصیات یک مدرس داشتید؟

باتوجه‌به اینکه شرایط مدارس ما با شرایط و جو کلاس‌های زبان بسیار متفاوت است، و خب همه چیز در کلاس زبان صمیمی‌تر است، همیشه دلم می‌خواست کمی آدم‌ها را با جو متفاوت آموزشی آشنا کنم. چون خودم این تجربه را داشتم و با اساتید خوبی ارتباط داشتم، به این نتیجه رسیدم که وقتی استاد خودش را دوستِ خودش بداند و بتواند با او ارتباط بگیرد، جو کلاس جذاب‌تر شده و زبان‌آموزان نسبت به برگزاری تعداد جلسات بیشتر و طولانی‌تر علاقه‌مندتر شده که تأثیر به‌سزایی بر یادگیری می‌گذارد.

به همین علت من خودم هم دوست داشتم اگر روزی مدرس شدم، بتوانم این ارتباط را با زبان‌آموزان خودم برقرار کنم. فقط این نباشد که آدم‌ها با هدف اینکه چیزی یاد بگیرند در کلاس حضور داشته باشند. اگر زبان‌آموز با من و با کلاس ارتباط برقرار نکرده و اشتیاقی نداشته باشد عملاً یادگیری اتفاق نمی‌افتد. به همین علت از دید من، معلم زبان همیشه یک آدم پرانرژی، شاد و حمایت‌کننده است.

– از چه سالی شروع به تدریس غیرحضوری و تلفنی کردید و از حس‌وحال تجربه‌ای بگویید که بقیه مدرسان زبان در آن زمان انجام نمی‌دادند.

من از سال 1392 کارم را با موسسه باران و دوره‌ی TCP «آموزش زبان انگلیسی تلفنی» شروع کردم. مصاحبه‌ی من برای دوره‌ی حضوری بود که بعد از مصاحبه و بررسی تجربه‌ها و ویژگی‌های فردی، به من پیشنهاد کار با دوره‌ی TCP دادند که برایم خیلی عجیب و ناآشنا بود! چون تا آن زمان نه انجامش داده بودم و نه چیزی درموردش شنیده بودم. حتی روزی هم که برای مصاحبه رفتم، واقعاً نمی‌دانستم که قرار است چه کاری انجام بدهم. از همان ابتدا، کار متفاوت و جالبی برایم بود. در خانه کار می‌کردم و با زبان‌آموزانی ارتباط برقرار می‌کردم که خیلی از خودم بزرگ‌تر و باتجربه‌تر بودند. شغل‌های متفاوت و سمت‌های متفاوت داشتند. درکنار جالب‌بودن کمی هم سخت بود، ولی ارزشش را داشت.

چون شما وقتی کار متفاوتی انجام می‌دهید و هیچ تجربه‌ای از قبل ندارید، در حال آزمون و خطا هستید. به‌طور کلی تجربه‌ی خوبی بود. ابتدای کار کمی نسبت به این روش تدریس شک داشتم؛ چون معتقد بودم امکان ندارد در بازه‌ی زمانی خیلی کوتاه (آن موقع کلاس ها 10 تا 15 دقیقه بود) اتفاق خاصی بیفتد و کار من آن‌قدر نتیجه‌بخش نباشد، اما بعد از مدت کوتاهی تدریس متوجه شدم که این روش هم برای من نتیجه داشته و چیزهای مختلفی از آدم‌های مختلف یاد گرفته‌ام، هم اینکه زبان‌آموزان توانستند در مدت کوتاهی نتیجه‌ی خیلی خوبی بگیرند.

– از دوستانتان چه بازخوردی می‌گرفتید در دوره‌ای که هیچ‌کس سابقه‌ی تدریس غیرحضوری نداشت اما شما وارد این حیطه شده بودید؟

احساسشان نسبت به این موضوع عجیب و منفی بود؛ اینکه شما چطور در خانه کار می‌کنید؟ مگر امکان دارد که تلفنی تدریس کرد؟ و یا اینکه می‌توانی در جایی دیگر، با تجربه‌های بهتر و پیشرفت بیشتر کار کنی. همچنین نگاه خیلی‌ها این بود که وقتی می‌شود یک ساعت و نیم سرکلاس باشی و بتوانی استاد را ببینی، چرا آموزش غیرحضوری و تلفنی را انتخاب کنی! ازطرفی ازآنجایی‌که حدود 5-6 سال پیش شبکه‌های اجتماعی آن‌قدر فراگیر نشده بود، برای خیلی‌های دیگر هم جالب و ایده‌ای جدید بود. به‌طور مثال فقط نرم‌افزار وایبر بود که بیشتر برای ارتباطات خانوادگی و دوستانه استفاده می‌شد. ضمن اینکه عموم هم خیلی از اینترنت استفاده نمی‌کردند و اینترنت مثل الان عضوی از خانواده‌ی ما نشده بود. در آن زمان با ایمیل محتوای آموزشی را برای زبان‌آموزان ارسال می‌کردیم.

– هم‌زمان با تجربه متفاوتان در تدریس که همان تدریس غیرحضوری و دورکاری یا تدریس مجازی بود، از شهرهای دیگر کشور هم زبان‌آموزانی داشتید که این موقعیت شاید هنوز برای خیلی‌ها پیش نیامده باشد. می‌خواهم از حس‌وحالتان در خصوص این تجربه هم بگویید.

دقیقاً، به‌واسطه‌ی کارکردن به عنوان مدرس زبان در آموزشگاه، با قشر خاصی از افراد در ارتباط هستید. مخصوصاً در شهر تهران در هر محدوده‌ای که کار کنید به‌خاطر بزرگ‌بودن شهر و فاصله‌ی مکانی محله‌ها، با آدم‌های همان محدوده در تعامل آموزشی هستید. زمانی که شما تدریس غیرحضوری دارید، مخاطبین شما از همه جای ایران هستند. مثلاً پیش آمده بود زبان‌آموزانی داشتیم که در عسلویه مشغول به کار بودند اما اصالتاً تبریزی بودند و آنجا زندگی می‌کردند. همین باعث می‌شود که شما تجربه‌ی بیشتری کسب کنید و با فرهنگ‌ها و آدم‌های مختلف آشنا شوید. تأثیری که این موضوع در طولانی‌مدت بر کار یک مدرس می‌گذارد این است که شناختش از اشخاص مختلف به او کمک می‌کند تا بتواند با افراد دیگرِ آن فرهنگ به راحتی ارتباط برقرار کرده و راحت‌تر درکشان کند. مثلاً در ابتدای کارم وقتی افراد درمورد اتفاقات شهرشان یا از فرهنگ و مسائل مختلف صحبت می‌کردند برایم بسیار عجیب بود، اما رفته‌رفته باعث شد درک من از فرهنگ‌ها و افراد مختلف بیشتر شود و حتی گاهی اوقات درخصوص مسائل و مشکلاتشان نظر و راهکار بدهم. این به ارتباط‌گرفتن با زبان‌آموز کمک می‌کند و حتی تجربه‌ی معلم را هم بالا می‌برد. مثلاً شهرهای مختلفی هستند که هنوز به آنجاها سفر نکرده‌ام، اما به‌واسطه‌ی زبان‌آموزان آن شهرها آن‌قدر اطلاعات درموردشان به دست آورده‌ام که آن شهرها را خوب شناخته‌ام.

– گفتید که تجربه‌ی تدریس زبان از طریق تلفن سختی‌های خودش را هم داشته، لطفاً از سختی‌های کار هم برای ما بگویید.

دورکاری‌کردن خیلی سخت است؛ از این جهت که وقتی شما در شرکت کار می‌کنید سر ساعت مقرر شروع به کار کرده و کارتان را تمام می‌کنید. اما زمانی که دورکاری می‌کنید شما مدام در حال کارکردن هستید و زمان استراحت معینی ندارید و همیشه درگیر هستید و اگر به عنوان مدرس زبان انگلیسی دارید دورکاری می‌کنید در واقع بیست‌وچهار ساعته کار می‌کنید. چون زبان‌آموز شما ممکن است سؤال داشته باشد و شما موظف هستید پاسخگو باشید و این یعنی همه‌ی اعضای خانواده‌ی شما باید برنامه‌های خانوادگی را با کار شما هماهنگ کنند و این منعطف‌بودن ممکن است کمی آزاردهنده باشد. چون برنامه‌های شما دست خودتان نیست و مخاطبین شما آن‌ها را می‌چینند، یا اینکه کم پیش می‌آید شما از خانه بیرون بروید چون دورکار هستید و در خانه کار می‌کنید، یا مشکل سرعت اینترنت باعث می‌شود شما نتوانید کارتان را درست انجام دهید.

– شما به نکته ی خوب دیگری اشاره کردید، گفتید این کار جدید بود و باید برایش آماده می‌شدید. چه آمادگی‌هایی لازم بود کسب کنید که در این شغل موفق باشید؟

در اینجا باید به چند مسئله اشاره کنم. یکی اینکه شما باید آمادگی ذهنی داشته باشید چون این کار صبر می‌طلبد و شما به عنوان مدرس با آدم‌های مختلفی در ارتباط هستید و کلاس‌ها خصوصی برگزار می‌شود و غالباً زبان‌آموز این توقع را دارد که شما کلاسش را آن‌طور که خودش می‌خواهد جلو ببرید. زمانی که زبان‌آموز دوره‌ی گروهی را در آموزشگاهی می‌گذراند، به‌صورت پیش‌فرض می‌داند که مدرس قرار نیست با سرعت او و طبق مطالبات و نیازهای او پیش برود و همه در کلاس به یک اندازه سهم دارند، اما وقتی دوره‌ی خصوصیِ غیرحضوری ثبت نام می‌کند زبان‌آموز این انتظار را دارد که با سرعت او پیش بروید. اگر شما به عنوان مدرس انعطاف نداشته باشید در درجه‌ی اول خودتان اذیت می‌شوید و در ادامه زبان‌آموز شما. چون ذهنیتی که برای زبان‌آموز پیش می‌آید این است که من اینجا اهمیت ندارم و فقط برگزارشدن و پرکردن ساعت‌های کلاس مهم است، به همین دلیل مدرس باید با انرژی مثبت و صبر پیش برود. موضوع بعدی این است که شما هوم‌آفیس داشته باشید، یعنی یک جای راحت و حرفه‌ای که بتوانید از آنجا کارتان را انجام بدهید. اگر نتوانید بستر مناسبی مثل لپ‌تاپ خوب، نور مناسب، فضای مناسب و … فراهم کنید که در منزل کار کنید خودتان اذیت می‌شوید همچنین اگر در کار ما هدست مناسب نداشته باشید خیلی خسته‌کننده و آزاردهنده می‌شود.

– شما خودتان جزو کسانی بودید که نسبت به بازدهی دوره‌های غیرحضوری انتقادهایی داشتید. بعد از اینکه نظرتان عوض شد چه نتایجی از این موضوع گرفتید، و اینکه اصلاً چطور ذهنیتتان عوض شد؟

یکی از پارامترهایی که باعث شد نگاه من نسبت به دوره‌ی غیرحضوری عوض شود اتفاقاتی بود که برای زبان‌آموزان می‌افتاد؛ منِ مدرس تمام تلاشم را می‌کردم مطالبی را که زبان‌آموز احتیاج به یادگیری آن‌ها دارد، کامل منتقل کنم و مطمئن شوم در همان زمان کوتاهی که با هم صحبت می‌کنیم از نکاتی که گفته شده استفاده کند و مطمئن می‌شدم تمرین‌هایی را که برایش ارسال می‌کنم انجام دهد. بعد از گذشت حدود سه الی چهار ترم شاهد این بودم که دوره‌ها روی اعتمادبه‌نفس زبان‌آموز، نحوه‌ی ارتباط برقرارکردن و راحت‌بودن در مکالمه تأثیر قابل‌توجهی گذاشته. همچنین متوجه این موضوع شدم که چقدر زبان‌آموز از اینکه بعد از گذشت چند ترم می‌تواند جملات را درست ادا کند و منظور خود را تا 60-70 درصد به معلم خود برساند لذت می‌برد. تمام این موارد باعث می‌شد که من به این نتیجه برسم که دوره‌ی غیرحضوری واقعاً اثربخش بوده و واقعاً اتفاقات خوبی برای زبان‌آموزان می‌افتد و این موضوع کاملاً مشهود بود. ضمن اینکه ازآنجایی‌که تعداد زبان‌آموزان در کلاس‌های حضوری بالاست و امکان دارد زبان‌آموزی یک ترم با یک مدرس باشد و در ترم بعد با مدرس دیگری، تغییرات در زبان‌آموزان برای مدرسین خیلی مشهود نیست اما در دوره‌های غیرحضوری گاهی پیش می‌آمد که زبان‌آموزی سه سال با من کلاس داشته باشد و من می‌توانستم کاملاً متوجه بشوم که واقعاً اتفاق عجیب‌وغریبی در دانش این شخص و زبان انگلیسی‌اش افتاده.

– دوستان مُدرستان که به دلیل شرایط کرونا مجبور شدند روش غیرحضوری را پیش بگیرند چه بازخوردی در این زمینه دارند؟

موضوع جالبی که پیش می‌آمد این بود زمانی‌که من اظهار خستگی می‌کردم و می‌گفتم کار سنگین است، اطرافیان به من می‌گفتند: شما که در خانه نشسته‌اید و کار خاصی انجام نمی‌دهید، کاش ما هم می‌توانستیم در خانه کار کنیم و من هرچقدر توضیح می‌دادم که دورکاری و تدریس غیرحضوری خیلی از تدریس حضوری سخت‌تر است، آن‌ها به‌سختی حرف من را باور می‌کردند، اما از زمانی‌که خودشان مجبور به تدریس غیرحضوری شده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که چقدر انجام‌دادن این کار سخت است و چقدر نیازمند تخصص، آمادگی، صبر و حوصله است و نظرشان نسبت به این شیوه‌ی کارکردن عوض شد. ازطرفی برایشان تا حدی راحت‌تر است چون به‌جای اینکه زمان و هزینه‌ای را صرف مسیر کنند، می‌توانند از همان زمان برای آمادگی خودشان و مرورکردن مطالبی که می‌خواهند برای زبان‌آموز ارائه بدهند، استفاده کنند.

– از زمانی‌که شروع به آموزش دوره‌های غیرحضوری در باران کردید تا به امروز چه تعداد زبان‌آموز از سراسر کشور داشتید؟

کمی سخت است تعداد دقیقشان را بگویم. شش سال این کار را انجام دادم و حدود سه سال از این شش سال را روزی نزدیک به بیست تا بیست وچهار زبان‌آموز داشتم و در ماه حدود سیصد کلاس من داشتم.

– گفتید یکی از خصوصیات مدرس حامی‌بودن اوست. کمی از تجربه‌ی حامی‌بودن زمان تدریس غیرحضوری و تلفنی‌تان بگویید.

باید چند نکته را در نظر داشته باشید و چند کار ساده را انجام دهید تا به این هدف برسید. اولین نکته این است که مدرس زبان غیرحضوری و کسی که زبان‌آموزان او را نمی‌بینند و فقط با صدایش در ارتباط هستند، باید اعتماد زبان‌آموز را جلب کند در اینکه چه کار می‌کند و می‌داند چه اتفاقی باید بیفتد تا زبان‌آموزش به هدفش برسد. زمانی که این اتفاق بیفتد حس اعتماد برای زبان‌آموز ب‍ه‌ وجود می‌آید و او مطمئن می‌شود هر اتفاقی که بیفتد کسی هست که او را در مسیر اصلی خودش قرار دهد. این حس را در شرایط مختلف مثل چک‌کردن تکالیف، صبر و حوصله‌ای که به خرج می‌دهیم، زمان برگزاری کلاس، هدایت‌کردن زبان‌آموز، نظرهایی که می‌دهیم و … می‌توانیم به وجود بیاوریم. زمانی‌که زبان‌آموزم می‌خواهد جمله‌ای بسازد و زمان می‌برد تا این اتفاق بیفتد من با صبر و حوصله به‌خرج‌دادن و نپریدن وسط حرف او و … می‌توانم این اعتماد را بسازم. زمانی‌که زبان‌آموزم سؤالی را مطرح می‌کند اگر من با صبوری پاسخ او را بدهم حتی اگر زمان کلاس او تمام شده باشد و 10-20 دقیقه‌ای اضافه‌تر زمان ببرد، اعتمادسازی اتفاق می‌افتد و این برای زبان‌آموز تأثیرگذار است و حتی کار ما را هم ساده‌تر می‌کند، یعنی منِ معلم زبان به‌جای اینکه یک سال برای کسی وقت بگذارم می‌توانم در عرض شش ماه با این کاری که انجام می‌دهم کمک کنم زبان‌آموزم به هدفش خیلی نزدیک‌تر شود و آن‌قدر مستقل شود که حتی به حضور من احتیاج نداشته و به‌تنهایی کار خودش را پیش ببرد.


– زمانی‌که تصمیم گرفتید این کار را شروع کنید سن کمی داشتید، باتوجه ‌به اینکه در حال حاضر تجربه‌ی کار با مدیران سازمان‌های مختلف کشور را دارید، چه حسی نسبت به جایگاه اجتماعی‌تان دارید؟

اولش خیلی برایم هیجان‌انگیز بود، چون با آدم هایی کار می‌کردم که از نظر سنی خیلی با من اختلاف داشتند و این هیجان من را بیشتر می‌کرد چون من همیشه باید خودم را طوری معرفی می‌کردم که این ذهنیت به وجود نیاید که معلم من دختر کوچولویی است که احتمالاً خیلی تجربه ندارد و به‌تبع آن کلاس را خیلی جدی نگیرند. هیجان بعدی من این بود که من خیلی درمورد سازمانی که قرار بود با مدیرانش تماس بگیرم مطالعه می‌کردم تا از اخبار روز آن سازمان مطلع شوم و بتوانم پل ارتباطی ایجاد کنم. این موضوع خیلی تأثیرگذار بود، چون من با مدیرانی صحبت می‌کردم که خیلی باتجربه بودند و زمانی‌که از تجربیات و مراحل رسیدن به جایگاهشان صحبت می‌کردند، از این تجربه‌ها در کارم خیلی استفاده می‌کردم، همین‌طور نحوه‌ی برخوردم با اطرافیان تغییر می‌داد و دید من را نسبت به دنیای دیگران، آینده و برنامه‌ریزی برای کارهایی که باید انجام بدهم، بازتر می‌کرد.

– بفرمایید یک مدرس زبان انگلیسی در زمان دورکاری چه نکاتی را باید رعایت کند تا سلامت جسمانی خود را حفظ کند؟

خیلی سؤال خوبی است چون این سبک کارکردن این امکان را به ما می‌دهد که بیشتر کار کنیم. اگر حواسمان به این بخش نباشد ممکن است سلامتی ما بعد از مدت کوتاهی به خطر بیفتد. علتش هم این است که چون شما در منزل کار می‌کنید در زمان‌بندی برای تدریس انعطاف‌پذیرتر هستید و همین باعث می‌شود وقت کمتری را به خودتان و کارهای شخصی خودتان اختصاص دهید. مثلاً ممکن است شما بین یک سری کلاس‌ها فقط نیم ساعت زمان داشته باشید و اگر نتوانید این زمان و نحوه‌ی کارکردنتان را مدیریت کنید رفته‌رفته دیگر نمی‌توانید فعالیت فیزیکی داشته باشید. مثلاً اگر هر روز به پیاده‌روی و باشگاه می‌رفتید و ورزش می‌کردید ممکن است دیگر نتوانید به این کارها برسید، به همین علت باید نکاتی را رعایت کنید. حتماً زمانی را برای خودتان در نظر بگیرید و اصلاً شاگردی نپذیرید. این زمان مخصوص استراحت و ورزش شماست. مورد بعدی اینکه برای بهتر کارکردن باید حواستان به زاویه‌ی مانیتورتان باشد، چون اگر این موضوع را رعایت نکنید بعد از مدتی دچار گردن درد شده و عواقب دردناکی برایتان دارد. داشتن صندلی مناسب برای جلوگیری از کمردرد و نور مناسب برای جلوگیری از آسیب‌دیدن چشم لازم است. هر یک ساعت یک بار، یک سری حرکات ورزشی هست که حتماً باید انجام دهید تا از آسیب‌دیدن بدنتان جلوگیری کنید. در طول روز تحرک فیزیکی خیلی کوتاهی داشته باشید. خواب کافی و تغذیه اهمیت خیلی زیادی دارد. تمام این کارها کمک می‌کنند که هم شما سلامتتان را حفظ کنید و هم بتوانید کلاس بهتری را برگزار کنید.

– فرمودید مدرس زبان انگلیسی باید شاداب باشد و جو شادی را در کلاس‌ها ایجاد کند، شما چه کاری انجام می‌دادید تا این شادابی همیشه حفظ شود؟

اتفاقی که برای من می‌افتاد چه در کلاس‌های حضوری چه غیرحضوری، این بود که به محض شروع کلاس اتفاقات خارج از کلاس را فراموش می‌کردم. مثلاً اگر سطح انرژی‌ام پایین بود یا اتفاقی افتاده بود که به‌شدت ناراحت یا عصبانی بودم یا بی‌حوصله بودم، به‌محض شروع کارم تمام این مسائل را فراموش می‌کردم. اگر این نمی‌توانیم خیلی راحت این کار را انجام دهیم باید تمرین کنیم. مثلاً اگر اعصابمان از موضوعی به هم ریخته است یا موضوعی باعث ناراحتی‌مان شده باید این را با خودمان تکرار کنیم که مسبب این موضوع زبان‌آموز من نیست و این درست نیست که من این بی‌حوصلگی و عصبانیت را سر کسی خالی کنم که از همه جا بی‌خبر است و زمانش را هزینه می‌کند و مهم‌تر اینکه بابت کلاس هزینه کرده و اگر من بخواهم از زمانی که او برای آموزش گذاشته به‌درستی استفاده نکنم به زبان‌آموزم خیانت کرده‌ام. پس بهتر این است که اگر نمی‌توانیم شادی و انرژی کلاس را حفظ کنیم، قبل از آن کمی تمرین کنیم. مثلاً چندبار نفس عمیق بکشیم، نوشیدنی که دوست داریم بخوریم، قدمی در اتاقمان بزنیم و بعد کلاس را شروع کنیم تا هم خودمان از کلاس لذت ببریم و هم زبان‌آموز

– شما درمورد هوم آفیس گفتید، لطف می‌کنید درمورد اینکه در هوم آفیس مدرس زبان غیرحضوری چه مواردی وجود دارد هم بفرمایید؟

شما برای‌اینکه بتوانید این کار را راحت‌تر انجام بدهید حتماً باید میز کار داشته باشید حتی اگر کوچک باشد، چون واقعاً نمی‌توانید روی تخت، میز ناهارخوری، زمین و یا هرجای دیگری پنج شش ساعت کار کنید. یک صندلی به‌نسبت راحت داشته باشید، ترجیحاً پشتی استاندارد داشته باشد. یک لپ‌تاپ یا کامپیوتری که در زاویه‌ی درستی تنظیم شده باشد تا سرتان خیلی پایین یا بالا نباشد. نور مناسب داشته باشید. برای کار ما در باران در دوره‌های TCP شما باید از یک هدست مناسب استفاده کنید چون هندزفری‌هایی که برای موبایل استفاده می‌شوند خیلی راحت نیستند. اگر بخواهم وارد جزئیات بشوم بهتر است یک سری تنقلات در کشوی میزتان باشد چون ممکن است بین کلاس‌هایتان فرصت نکنید از جای خودتان بلند شوید. در واقع مکانی را که در آنجا کار می‌کنید طوری طراحی کنید که از آنجا انرژی لازم را بگیرید.

– برای حال خوب در این محیط از چه چیزهایی استفاده کردید؟

من میز کارم را کنار کتابخانه‌ام گذاشته‌ام چون کتاب‌هایم را خیلی دوست دارم و خیلی مطالعه می‌کنم، حتی گاهی بین تماس‌هایم یک صفحه کتاب می‌خوانم. مقابلم عکس تمام اعضای خانواده‌ام هست. و تنقلاتی که داشتم به من خیلی انرژی می‌داد. نور اتاقم هم خیلی برای من مهم بود.


– شما تحصیلاتتان را در دانشگاه‌های بسیار معتبر کشور ادامه دادید و حالا هم برای مقطع بالاتر در یکی از بهترین دانشگاه‌های بین المللی پذیرش شده‌اید، بفرمایید چطور علاوه بر اینکه از نظر شغلی در آن سال‌هایی که خیلی‌ها نمی‌توانستند این ریسک را انجام دهند و وارد آموزش دوره‌های غیرحضوری بشوند ریسک کردید، همچنین از نظر درسی هم تعادل بسیار خوبی داشتید و جزو دانشجویان برجسته در یادگیری تخصصی زبان انگلیسی بودید. چطور بین کارتان و شغلتان تعادل برقرار کردید؟

نکته‌ای که خیلی می‌تواند به شما کمک کند داشتن یک هدف مشخص است. مثلاً وارد این رشته می‌شوید که انجامش داده باشید یا هدف مشخصی دارید یا مثلاً زبان انگلیسی تدریس می‌کنید که یک درآمدی داشته باشید یا از انجام‌دادن این کار هدف مشخصی در طولانی مدت دارید. من خودم می‌دانستم که به فرض وقتی می‌خواهم رشته‌ای را بخوانم خیلی به تدریس ارتباط پیدا می‌کند، برای‌اینکه بتوانم تئوری‌ها را درک کنم و نتیجه‌ی بهتری بگیرم و آن چیزی را که برایش وقت می‌گذارم یاد بگیرم و استرسش را تحمل می‌کنم، احتیاج دارم که تجربه‌اش را داشته باشم، یعنی اگر تئوری تدریس را می‌خوانم احتیاج دارم که در عمل هم تجربه‌اش کنم. این می‌تواند خیلی به شما کمک کند تا شما بتوانید در کنار درس‌خواندتان کار کنید. در واقع این دو مکمل هم هستند. و درنهایت هدف بزرگ‌تر این است که اگر می‌خواهید ادامه‌ی تحصیل بدهید تجربه‌ی کاری‌تان در حیطه‌ی رشته‌ی تحصیلی‌تان می‌تواند خیلی به شما کند.

– گمان می‌کنید ریسک بعدی که در تغییر مسیر شغلی‌تان اتفاق می‌افتد و شما در معرض انتخابش قرار می‌گیرید چه باشد؟

به نظرم بهتر است اسمش را ریسک نگذاریم. انتخاب گزینه‌ی بهتریست. تقریباً ده سال است که در عمل این کار را انجام می‌دهم و هیچ‌وقت در این حوزه تحقیقی نکرده‌ام. به نظرم قدم بعدی من پژوهش در این حوزه باشد و سعی می‌کنم از تجربیاتی که در این مدت به دست آورده‌ام استفاده کنم و نتیجه‌اش را با دیگران در میان بگذارم تا بقیه هم بتوانند از آن استفاده کنند.