من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم؛ پیج اینستام: parnian.travel
ارزش لحظه حال
هرچی میگذره از سنم بیشتر می فهمم که باید قدر همین لحظه ای که توش هستیم و چیزهایی که همین الان داریم روبدونیم چون ما نمی تونیم جلوی جداییها ، مرگها ، عوض شدن آدمها، بحرانهای سیاسی، اقتصادی، مهاجرتها و نقل مکانها رو بگیریم.
ما فقط می تونیمهمین الان از همین چیزهایی که داریم و نمی دونیم تا کی می مونن تا حد عالی لذت ببریم. اگر بخوایم فقط منتظر آینده بشیم نمیتونیم تمرکزمون رو بزاریم روی لذتهای همین لحظه… نمیگم نباید به آینده فکر کرد اما میگم سهم آینده نباید بیشتر از لحظه حال باشه!
این روزها بخاطر مشکلاتی که دارم و دغدغه های کاری فرصت زیادی ندارم که سفر برم یا دوستام رو ببینم یا با عزیزانم بیشتر وقت بگذرونم، گاهی یاد گذشته ها میفتم که چقدر برای همه این کارها پول و فرصت و حال داشتم و میگم خدا رو شکر که اون زمان صد در صد لذتمو بردم از لحظه ها و داشته هام.
امروز هم مطمئنا چیزهایی دارم که در آینده با یادآوریشون لبخند بزنم . باید بگردم پیداشون کنم و ازشون لذت ببرم .
مثلا شاید خونه حیاط دار قدیمی مون ازون چیزاس که حتمن مرورش در آینده حالموخوب می کنه ! کبوترا و درختامون ، ایوونش که شبها توش ماه و ستاره ها رو تماشا کنم ! درختچه لیمو که برف روش میشینه و کلی ازش عکس میگیرم!
نمیخوام همه این چیزهای ساده که ممکنه امروز اصلا به چشمم نیاد حسرت آینده م بشه!
بنظرم اگر اتفاقِ تلخِ از دست دادن نبود، هیچ موقع آدمیزاد از چیزی لذت نمی برد !
شما چه داشته هایی دارید که اصلا به چشمتون نمیاد ولی بابد بیشتر ازش لذت ببرین؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
اگر خودم بودم
مطلبی دیگر از این انتشارات
سایهای سنگین
مطلبی دیگر از این انتشارات
در ستایش اتلاف وقت!