ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
درباره انیمهیِ «سوزومه» از ماکوتو شینکای
شاید این تمرین معروف روانشناسی به گوشتان خورده باشد؛ خودتان را در دوران کودکی تصور کنید. جلویش بنشینید و چیزهایی را بهش بگویید که احتمالا در همان سن و سال انتظار داشتید تا از دیگران بشنوید. اگر درست پیش برود، باید سیل احساسات جاری و خیلی از گرههای روانی باز شود.
در واقعیت آن نسخه کوچولو و وحشتزده، هیچوقت ما را ترک نمیکند و در ناخودآگاه پنهان است. معنای بلوغ هم چیزی نیست جز یاد گرفتن نحوه کنار آمدن با کودک درون. ماکوتو شینکای در انیمه جدیدش، «سوزومه»، دست میگذارد روی همین حس و راه دور و درازی را طی میکند تا ما را همراه شخصیت اصلی برساند به یک واپاشی عاطفی.
داستان درباره دختر نوجوانی است که با خالهاش زندگی میکند و پدر و مادرش را از دست داده. روزی با مردی غریبه و جذاب با نام ساتو آشنا میشود که به خودش میگوید دربند؛ یعنی کسانی که دور دنیا را میگردند تا بسته نگه دارند درهایی را که ناخواسته به جهان باقی باز شدهاند.
چون اگر دری بیش از اندازه باز بماند، مرگ در قالب سایهای هیولاوار به جهان زندهها هجوم میآورد و فجایع طبیعی مانند زلزله را رقم میزند. تلاش برای بستن دری که ناخواسته توسط سوزومه باز شده، ساتو را طلسم میکند. حالا ساتو، که تبدیل شده به چهارپایه کوچک و یادگاری مادر مرحوم سوزومه، به همراه این دختر نوجوان باید برای نجات دنیا راهی سفری ماجراجویانه بشوند.
فقط خلاصه داستان عجیب نیست. هنوز نیم ساعت از فیلم نگذشته که از خودتان میپرسید چطور گرفتار چنین تجربه غریبی شدهام؟ وسط کار، بعد از کلی اتفاق و ماجراجویی در حالی که خود را برای یک سرانجام معقول آماده کردهاید، ناگهان مسیر قصه عوض میشود. و در پایان قصه طوری به حس آرامش و رهایی میرسد که باور نمیکنید. از همان اول میشود روی گیر و گورهای روایی «سوزومه» مکث کرد ولی فیلم همچون قطاری سریعالسیر روی ریل احساسات حرکت میکند و شما را با خودش میکشد.
بعد از تجربیات اخیر، دیگر میشود ادعا کرد که ماکوتو شینکای به یک الگوی ثابت و منحصر بهفرد برای روایت داستانهای خودش رسیده. فراتر از نحوه پیوند عناصر فانتزی با روزمرگی، دستاورد اصلیاش این است که میتواند شما را با تمام احساسات و نگرانی قهرمان نوجوان قصه همراه کند و هر چیز غیرممکنی در جهان خیالی پیرامونش را به شما بقبولاند.
شینکای بیشتر از آنکه در کارهایش دنبال عاشقانههای تینایجری از جنس رمانهای یانگ ادالت آمریکایی یا مانگاهای عشقی ژاپنی برود، بهطرز هوشمندانهای فهمیده که نمیشود یک قصه شورانگیز و عقلگریز را بدون معصومیت روایت کرد و این معصومیت هم دیگر یافتشدنی نیست مگر در شخصیتهایی که هنوز به اندازه کافی آلوده واقعیتِ دنیا نشده باشند. شخصیتهایی که حاضرند برای رسیدن به دنیای شخصی خودشان کل هستی را بههم بریزند و در اداره کائنات دست ببرند!
همیشه قصههایی مینویسد با پیرنگهای ساده و جهان خیالی بزرگی که انتظارش را ندارید؛ آدمهایی با دغدغههای روزمره که ناگهان پی میبرند دنیای پیرامون آنها خیلی هم معمولی نیست و تمام آن قصههای قدیمی درباره رمز و رازهای هستی حقیقت دارد. جنبه مرموز را خیلی راحت میپذیرند. دردشان چیز دیگری است، انگار در دنیایی به این بزرگی تک و تنها گیر افتادهاند و به کسی نیاز دارند که حضور در کنارش روزها و شبها را قابل تحمل کند.
درست زمانی که حس لعنتی میرود زیر پوستشان، همه چیز دوبار به شکلی دیگر کنار هم قرار میگیرد و دنیا با وجود تمام زشتیهایش دوباره زیبا میشود. خیلی زود جادوی لحظه از دست میرود، پس به معنای واقعی کلمه باید زمین و زمان را به هم بدوزند تا دنیا را یک بار دیگر از آن خودشان کنند. کارهای شینکای نه خیلی پیچیده و روشنفکرانهاند و نه زیادی سطحی و رقیق، اما به اندازهای خاص و منحصر بهفرد هستند که بتواند دنبالهروی رمانتیکهای عالم ادبیات و نمایش از قرنهای گذشته باشد.
ورای رویکرد احساساتگرایانه و قدیمی تلاشی وجود دارد برای تحمیل فردیت به جهان واقع و پیرامون؛ چطور میشود دنیایی را پذیرفت که انگار برایش ساخته نشدهایم و فراتر از آن دوست داشته باشیم چیزی را که گذشتگان برایمان به جا گذاشتهاند؟ این جواب شینکای است: با تغییر دادنش.
دنیا همانقدر به ما تعلق دارد که به بقیه و صاحب واقعیاش کسی است که بتواند بیشتر دوستش داشته باشد. در «سوزومه»، همین رویکرد بیش از هر زمانی با الگوی بلوغ ترکیب شده و انگار تازه میفهمیم که هدف ما از دوست داشتن و دوست داشته شدن، پیدا کردن بخشهای گمشدهای از وجود خودمان است؛
دنیا را برای رسیدن به دیگری تغییر میدهیم ولی در اصل به سفری میرویم که طی آن خود را پیدا خواهیم کرد. حالا حساب کنید که چطور میشود چنین تجربه و روایتی را دوست نداشت؟ هرچند ایراد گرفتن از «سوزومه» غیرممکن نیست، اگر با این انیمه ارتباط برقرار نکردید، بیشتر باید گذاشتش به حساب ناآشنایی با لحن و قراردادهای نمایشی مدیوم تا ناکارآمدی خود اثر.
مطلبی دیگر از این انتشارات
زورگیری برای لایک!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ببینید: ۳۵ پست محبوب و پُر لایکِ من در ویرگول
مطلبی دیگر از این انتشارات
درسهای یک سریال نسبتا عامهپسند