ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
درباره فیلم روانشناسانه حریم/ کالبدشکافی سلطه
واقعا کسی از برده بودن، آسیب دیدن و تحقیر خوشش میآید؟! اگر دنبال جواب منطقی باشید، حتما میگویید نه! هیچکس. ولی تجربه زیستی نشان میدهد که روان انسان پیچیدهتر از این حرفهاست و خیلی اوقات نمیشود چرخدندههای ذهن را به حرکت درآورد، بدون آنچه در نظر عموم بهعنوان پلیدی و تاریکی شناخته شده. کافی است تا مروری داشته باشید بر فانتزیهای «اسمش رو نبر» تا حساب کار دستتان بیاید. فیلم جدید و جمعوجور «حریم» (با عنوان اصلی Sanctuary) دقیقا روی همین قضیه دست گذاشته است.
بازیگر اصلی فیلم مارگارت کوالی یک زن فمفتال است. فم فتال عنوانی است که به کاراکتر زن فیلمهای نوآر اطلاق میشود. زنی اغواگر و اثیری که قهرمان مرد را در دام فریبندگی و دلربایی خود میاندازد. اما همان قدر که جذاب و عاشقپیشه است، مرموز و خطرناک و بیرحم هم هست. دوگانگی درونی، فم فتال او را بدل به یکی از جذابترین کاراکترها در میان همهی ژانرها میکند. زنی که هر افسونش، مردان اطراف او را به ورطه نابودی میکشاند و به تباهی و جنایت منتج میشود.
ماجرا از این قرار است که مردی جوان باید با مسئول کارگزینی در سوئیت هتلی مجلل دیدار کند. تجارتی چندصد میلیون دلاری، از جمله همین هتل، به مرد جوان ارث رسیده و طرف مقابل در حال ارزیابی مدیر جدید مجموعه از نظر روانی است. زیاد طول نمیکشد که میفهمیم همهاش بازی بوده و دو نفر مشغول اجرای یک سناریوی رُلپلی (نقشبازی) هستند که در آن مرد دوست دارد تا از نظر روانی تحت سلطه باشد و تحقیر شود.
وسط کار، زن متوجه میشود که مرد به جای تفریح مگو در اصل چنین جلساتی را برگزار کرده تا به کمبود اعتماد به نفسش غلبه کند و با یاد گرفتن اصول سلطهگری، از زیر سایه پدرش بیرون بیاید و به سمت مقام تازهاش برود. زن تصمیم میگیرد که بازی را به هم بزند و سهم خودش را بیشتر کند. پس یک بازی جنونآمیز و غافلگیرکننده به راه میاندازد… .
کل فیلم طی ۱۸ روز، در یک لوکیشن ثابت و فقط با دو بازیگر ساخته شده. محدودیتهایی که میتواند دست هر فیلمسازی را ببندد و تماشاگر را فراری دهد، ولی زاکری ویگن کارگردان و مایکل بلومبرگ فیلمنامهنویس که جفتشان هم تازهوارد حساب میشوند، همین محدودیت را تبدیل کردهاند به نقطه قوت و جذابیت فیلم. ویگن بهعنوان کارگردان کاملا متاثر از هیچکاک و پولانسکی است و ظرافتهای متن و اجرا در فیلم هم نشان میدهد که درسش را کامل از بر بوده است! در نتیجه حریم فیلمیست که روی امیال تاریک و پنهان انسانی سوار شده و سرمایه اصلیاش نماهای بسته از صورت بازیگرانش است.
شاید شنیده باشید که میگویند تمام مناسبات انسانی بر اساس مفهوم قدرت بنا شده، از شخصیترین امور بگیرید تا برسید به عرصه سیاست. من قویترم یا بقیه؟ سوالی است که عمده عمرمان را برای جواب دادن بهش صرف میکنیم، ولی الزاما دنبال جواب حقیقیاش نیستیم و در عوض تمام روابط را طوری دستکاری میکنیم تا دنیا را شبیه جواب دلخواه خودمان ببینیم.
با اینکه کل قضیه انتزاعی است و راحت نمیشود توصیفش کرد، در مادیترین نمود ممکن لمسش میکنیم؛ تنانگی. وقتی که تن و غریزه به میان میآيد، انگار شاهد باز شدن دریچهای به ذهن انسان هستیم، جایی که خالصترین احساسات فارغ از هرگونه شرم و ترس پنهان شده. حالا تصور کنید که کلید دریچه بیفتد دست دیگری و در بیدفاعترین حالت ممکن خلع سلاح شوید. همین در «حریم» موقعیت دراماتیک جذابی را به وجود آورده و به یک بازی روانی چندلایه بین دو شخصیت اصلی منجر شده است.
هرچند «حریم» حول همین بازی ذهنی و تنانه بر سر مفهوم قدرت و تسلط میچرخد، بیشتر از ایده نقشآفرینی تغدیه میکند و به جای عمیق شدن روی درونیات شخصیتها، به ذات نمایشی موقعیت بها میدهد. اگر در دهه نود و پیش از دوران «میتو» ساخته شده بود، به راحتی تبدیل میشد به تریلری اروتیک، ولی الان سازندگان فیلم لحظه به لحظه تاکید میکنند که در حال تماشای یک تریلر روانشناسانه هستید، تا مبادا انگ نظربازی یا منحرف بودن بچسبد بهشان. پس حتی در جسورانهترین لحظات هم فیلم تا حدودی محافظهکارانه به نظر میرسد.
بدون شک نمیشود به اجرای دو بازیگر اصلی اشاره نکرد. نمایش کریستوفر ابوت از حقارت واقعا تاثیرگذار است و در مقابل مارگارت کوالی بیشتر از آنکه روی قدرت و اغواگری تاکید داشته باشد، حضوری مرموز و غیرمنتظره دارد. نکتهای که به سادگی نمیشود گفت ضعف ماجرا به حساب میآید یا قوت، چون احتمالا از سوی مخاطبان واکنشهای متفاوتی را به همراه خواهد داشت. مخصوصا که به جای پیدا کردن جوابهای روشن، وسط چنبرهای از دروغها باید روایت درست را به صورت حسی و شمّی از نگاه و رفتار بازیگرها بیرون بکشید.
در مجموع باید گفت «حریم» تریلری پیچیده و بزرگسالانه است، نه لزوما به دلیل بیپروایی بلکه به دلیل دست گذاشتن روی موضوعی که برای عموم مخاطبان ملموس نیست و تازه از طریق یک بازی ذهنی روایت میشود. به همان نسبت که میتواند گروهی از مخاطبان بدون دقت و حوصله نسبت به جزئیات و ظرافتهایش را دلسرد کند، این قابلیت را هم دارد تا بیش از اندازه تحویل گرفته شود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور سرِ زبانها بیفتیم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره این قلندران چهارپا؛ ردپای گربهها
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی و خلاصه کتاب کار عمیق