درباره‌ی گالیله؛ از محاسبه‌ی مساحتِ دوزخ تا زدنِ زیر آبِ زمین!


گاليلۀ 24ساله در سخنراني‌اش اعلام كرد با محاسبات رياضی دريافته «دوزخ به شكل يك مخروط وارونه و زير شهر اورشليم واقع است و یک دوازدهم حجم كرۀ زمين را اشغال كرده است».



گاليلئو گاليله در فوريۀ 1564 در پيزا به دنيا آمد. سه روز قبل از مرگ ميكل‌آنژ. موطن اوليۀ خانوادۀ گاليله دره‌ای دورافتادۀ "موجلو" واقع در شمال فلورانس بود.

پدر گاليله نظريه‌پردازي پيشتاز در حوزه موسيقي بود و جان كلامش اين بود كه «موسيقي بايد در عمل، شنوايی را راضی كند نه ذهن را. »

در آن دوران، مطابق نظريات رسمی، موسيقی مثل معمايی بود كه ذهن بايد از حل كردن و فهميدنش خرسند می‌شد. اما وينچنزو (پدر گاليله)، در آثار مكتوبش اين تلقی را با دلايلی خِرَدپسند زير سوال برد و در آزاد كردن موسيقی از قيد نظريات رسمی، نقش به‌سزايی ايفا كرد؛ نقشی كه منجر به پيدايش اُپرا در پايان قرن شانزدهم شد.

قانع نبودن به وضع و نگاه موجود، ظاهرا يكي از نتايج ژن خوب در وجود گاليله بود كه از پدرش به وی ارث رسيده بود. گاليله در نوجوانی در صومعه درس می‌خواند و چنان مجذوب زندگی راهبانه شده بود كه می‌خواست كشيش شود اما پدرش اجازه نداد‌.



وينچنزو اگرچه اشراف‌زاده‌ای بود كه ثروت چندانی برايش باقی نمانده بود، گاليله را به معلم‌های سرخانه سپرد و در هفده‌سالگي او را راهی دانشگاه پيزا كرد تا پزشكی بخواند و با طبابت، از فقر خانواده بكاهد.

اما گاليله پزشكي را خوش نداشت و فلسفۀ اسكولاستيكی كه در دانشگاه تدريس می‌شد نيز برايش كسالت‌بار بود. او شيفتۀ رياضيات شد ولی در دانشگاه‌های آن زمان، بهای چنداني به رياضيات نمي‌دادند. با اين حال گاليله موفق شد شاگرد استيليو ريچی، رياضی‌دان دربار، شود.

ريچي به او آموخت كه از رياضيات هم مي‌توان پول درآورد. وينچنزوی پير اگرچه از پزشك‌ نشدن گاليله چندان راضی نبود ولی ريچی را راضي كرد به صورت جدي به گاليلۀ جوان رياضی بياموزد. تدريس آثار اقليدس و ارشميدس آغاز شد و جهاني نو پيش روي گاليله قرار گرفت.

نابغۀ خوش‌گذران و مغرور

گاليله پس از چهار سال وقت‌گذرانی در دانشگاه، بدون دريافت مدرك دانشگاهی به خانۀ پدری‌اش در فلورانس بازگشت. او در اين مدت البته چيزهاي زيادی در رياضيات آموخت ولي در مجموع جوانی مغرور و خودنما و خوش‌گذران بود.

مثلا در كلاس درس، استادانش را دربارۀ سقوط اجسام سوال‌پيچ می‌كرد. مطابق دانش ارسطويی، اجسام سنگين تندتر از اجسام سبك سقوط می‌كنند. ولي گاليله می‌پرسيد پس چرا دانه‌های تگرگ با سرعت يكسان به زمين می‌خورند؟ استاد بيچاره هم توضيح می‌داد كه «دانه‌های سبك‌تر تگرگ مسلما از بخش پايين‌تری از آسمان سقوط می‌كنند.»

طبيعتا گاليله استاد را بابت اين پاسخ مضحک، مسخره می‌كرد و اين كارها برايش گران تمام می‌شد.

گاليله مثل بسیاری از نوابغ، هوش اجتماعی چندانی نداشت. او علاوه بر استادانش، حتي دانشجويان را تحقير می‌كرد. در چنان شرايطي، گاليله ترجيح می‌داد كه دانشگاه را جدی نگيرد و وقتش را به خوش‌گذرانی بگذراند. او حتي زمانی كه استاد دانشگاه شد، ردای استادان را بر دوشش نمی‌انداخت تا بتواند به هرجايی كه می‌خواهد برود.



در جست‌و‌جوی پول

گاليله براي گذران زندگی اين‌جا و آن‌جا رياضيات درس می‌داد. شاگردان چندانی نداشت و به همين دليل پدرش با اعمال نفوذ موفق شد امكان تدريس گاه و بيگاه را براي گاليله در مدرسۀ عالي فلورانس فراهم كند. اينكه مدرك دانشگاهی نداشت، دليل خوبی بود براي اينكه دستمزد چندانی هم برايش تعيين نشود.

گاليله برای رسيدن به رفاه، چيزهايی مثل وزن‌سنج هيدرواستاتيكی اختراع كرد كه البته پول چندانی برايش نداشتند ولی نيمچه‌شهرتی در سراسر ايتاليا نصيبش كردند. او فهميد تنها راهش برای کسب امنيت مالی، رسيدن به منصب استادي رياضيات در يك دانشگاه است.

اما در آن دوران، رياضيات بخش فرعی طالع‌بينی بود و از سوي آكادمی ارسطويی تحقير می‌شد. يعني در دانشگاه‌ها  كرسی‌های چندانی براي تدريس اين درس بي‌اهميت وجود نداشت. وانگهی، همان كرسی‌هاي معدود هم نصيب كسانی  می‌شد كه مدرك دانشگاهی داشتند نه گاليله‌ای كه به جاي مدرك گرفتن، وقتش را در ميكده‌ها تلف كرده بود.

اما گاليله راهی براي خوش‌درخشيدن پيدا كرد. پرسش بزرگ روز در آن زمان اين بود كه دوزخ در كجاست و وسعتش چقدر است. همه تحت تاثير «كمدي الهی» دانته، در پی كشف چند و چون دوزخ بودند چراكه دانته در اثر سترگش، موقعيت و ابعاد دوزخ را مختصرا توصيف كرده بود و عوام و خواص اشارات او را جدی گرفته بودند. يعني آن اشارات را نه اديبانه كه علمی قلمداد كرده بودند.

گاليله از فرصت استفاده كرد و وارد اين رقابت دوزخ‌شناسانه شد. او اعلام كرد در يك سخنرانی ابعاد دقيق و موقعيت جغرافيايی دوزخ را برملا خواهد كرد. چرا گاليله چنين كاری كرد؟ آيا او حقه‌بازی فرصت‌طلب بود يا چيزی بيش از اين در كار بود؟

پل استراترن، مورخ علم، در پاسخ به سوال فوق می‌گوید: «از بسياری جهات، گاليله يك مرد قرون وسطايی بود. اعتقاد او به انديشه‌های قرون وسطايی، مرجعيت كليسا و حتی قصه‌های پريان با وجود آگاهي علمی فزاينده او پابرجا ماند.»

در واقع گاليله دانشمندي در دوران گذار بود كه در ذهنش «قرون وسطي و قرون جديد هم‌زيستی می‌كردند.» شكسپير هم ‌چنين ذهن تقسيم‌شده‌اي داشت و نيوتون نيز همزمان به «عالَم رياضي اخترشناسی و عالم جادويی كيمياگری» باور داشت.

خلاصه، گاليلۀ 24ساله در سخنراني‌اش اعلام كرد با محاسبات رياضی دريافته «دوزخ به شكل يك مخروط وارونه و زير شهر اورشليم واقع است و یک دوازدهم حجم كرۀ زمين را اشغال كرده است».

او حتي خلاصه‌ای از محاسبۀ رياضی باريك‌بينانۀ خود را دربارۀ اندازۀ قد ابليس به دست داد؛ محاسبه‌ای كه بر اساس گواهی دانته در كتابش انجام شده بود. گاليله تاييد كرد «ابليس قدی برابر با طول 1935 بازو دارد.»

درافتادن با ارسطو

در آغاز دوران تدريس در دانشگاه پيزا، گاليله آزمايش معروفش را از بالای برج كج پيزا انجام داد. اين آزمايش نظر دوران دانشجويی او را دربارۀ دانه‌های تگرگ تأييد كرد. اشيايي با يك جنس ولي وزن متفاوت از بالاي برج رها شدند ولی با سرعت يكسان سقوط كردند.

نظر ارسطو، كه فكر مي‌كرد سنگين‌ترها سريع‌تر سقوط می‌كنند، درست نبود. گاليله فقط نادرستی يكي از تعليمات ارسطو را اثبات كرده بود اما در ذهن علمای آن دوران، بناي دانش ارسطو چنان بود كه اگر يك آجرش برداشته می‌شد كل بنا فرومي‌ريخت. ولي گاليله چنين منظوری نداشت. او فقط با «نگرش ارسطويی» مخالف بود نه لزوما با همه آموزه‌های ارسطو.

همچنين گاليله هنوز به لحاظ روحي آمادگی نداشت از كل دانش ارسطويی عبور كند. بنابراين پس از آزمايش مشهورش، همچنان به تدريس فيزيك ارسطويی ادامه داد. استراترن می‌نويسد گاليله در آن دوران قطعا از راي كپرنيك آگاه بود. كپرنيك در 1543، يعنی 21 سال پيش از تولد گاليله، بحث گردش سيارات به گِرد خورشيد را مطرح كرده بود ولي گاليله در اواخر دهه 1580 هنوز به نجوم بطلميوسی باور داشت.

در اين دوران، گاليله عميقا تحت‌تاثير ارشميدس بود و با اينكه آشكارا می‌ديد كه آراي علمی ارشميدس و ارسطو با هم مغايرت دارند، ولي مطمئن بود اين آرا روزی با هم آشتی داده می‌شوند. البته گاليله خودش هم نمی‌دانست چرا دو جسم داراي جنس يكسان، با آهنگ يكسان سقوط می‌كنند. در قرن هفدهم كه نيوتون قانون گرانش را مطرح كرد، علت اين سقوط هماهنگ معلوم شد.

در واقع ارسطو معتقد بود سقوط وزنه‌اي به اندازۀ 10 واحد، يك‌دهم سقوط وزنه‌اي به اندازه 1 واحد طول می‌كشد اما آزمايش‌هاي گاليله روي سطح شيب‌دار، نادرستی نظر ارسطو را بيش از پيش ثابت كرد.

طرفداران ارسطو، آزمايش‌هاي گاليله را مصداق حقه‌بازي يا - در بهترين شرايط- بی‌هنجاری دانستند. گاليله در آن زمان هنوز مفهوم «شتاب» را به‌طور كامل درك نكرده بود. يعنی هرچند او اجمالا متوجه چيزي به عنوان «شتاب» شده بود ولي فكر می‌كرد  اين پديده در سقوط آزاد مصداق ندارد.

اينكه چرا اجسام با آهنگ دقيقا يكسانی سقوط نمی‌كنند، علت ديگری هم داشت و آن «مقاومت هوا» بود. گاليله نقش مقاومت هوا را كاملا درك كرده بود و به همين دليل گفت برابری محض فقط در خلأ اتفاق می‌افتد.



در 1969 كه نيل آرمسترانگ بر كرۀ ماه قدم گذاشت، نظر گاليله تأييد شد. آرمسترانگ همزمان يك چكش و يك پَر را رها كرد و هر دو جسم با هم روی سطح ماه افتادند. فضانورد آمريكايی، سپس به طرز شورانگيزي گفت: «مي‌بينيد كه حق با گاليله بود.»

آغاز نزاع با كليسا

گاليله در 1609 با اقتباس از يك عينك‌ساز هلندی، موفق به اختراع تلسكوپ شد. اگرچه تلسكوپ با استقبال كليسا مواجه شد ولی كار با تلسكوپ، سرانجام گاليله و كليسا را در برابر هم قرار داد.

پس از مرگ كپرنيك، دستيارش كپلر تحقيقات او را ادامه داد و اصلاح كرد. در آغاز قرن هفدهم گاليله در نامه‌هايش به كپلر نوشت به درستی ايدۀ خورشيدمركزی كپرنيك باور دارد اما نمی‌تواند نظرش را علني كند.

كار با تلسلكوپ، منتهي به كشف ستاره‌هايی تازه در آسمان شد و اين يافته‌ها كم‌كم گاليله را به مخالفت صريح با ارسطو كشاند. مطابق آرای ارسطو، افلاك كامل و تغييرناپذير بودند اما گاليله در سخنرانی‌هايش براي عموم مردم، توضيح داد  ابرنواختری كه خودش در 1606 كشف كرده است، عقايد ارسطويی دربارۀ افلاك را رد می‌كند.

كپلر رياضيات را مبناي مطالعه و بررسی كيهان قرار داده بود و گاليله هم فيزيك را در مورد حركت سيارات به كار برد. جان كلام گاليله در اين زمينه اين بود كه قوانين فيزيك نه فقط در كرۀ زمين بلكه در كل عالم صادق هستند. اين جملۀ گاليله بر كليسا گران آمد: «قوانين زمينی در افلاك هم صادق هستند. »

همچنين گاليله در حوالي 1611 اثري دربارۀ لكه‌هاي خورشيدی منتشر كرد و نشان داد چگونه اين لكه‌ها نادرستی نظام بطلميوسی را اثبات مي‌كنند. كتاب گاليله با استقبال چشم‌گير دانشجويان در سراسر اروپا مواجه شد. استادان پيرو ارسطو و بطلميوس كه از فيزيك و نجوم جديد چيز زيادي نمی‌دانستند، متوجه شدند اگر اوضاع به همين منوال پيش برود بی‌كار  می‌شوند.

دانشگاهيان و روحانيان با تمام قوا عليه گاليله قيام كردند و به واتيكان متذكر شدند نظام خورشيدمرکزی كپرنيكی كه گاليله در پي تبيين و اثبات آن بود، با عقايد مطرح شده در كتاب مقدس دربارۀ عالم، مغايرت دارد.

كليسا دريافت بايد مداخله كند. روحانيان ارسطويی در سرتاسر اروپا سخنرانی‌های مذهبی جنجالی عليه گاليله ايراد كردند. جنگ قدرت آغاز شده بود. درآمد كليسا از بودجۀ اكثر كشورهاي اروپايی بيشتر بود. اين پول كلان ناشی از مرجعيت علمی كليسا بود و اكنون گاليله مشغول خواندن فاتحه‌ای بر اين اتوريتۀ علمی بود.

گاليله معتقد بود همه‌ چيز از اتم ساخته شده ولي روحانيان می‌گفتند اين باور تهديدی براي آيين عشای ربانی است چراكه اگر شراب و نان مقدس متشكل از اتم‌ها باشند، نمی‌توانند به خون و جسم مسيح تبديل شوند.

گاليله يادآور شد كليسا پيش‌تر تلويحا پذيرفته بود در مواردي كه كتاب مقدس با واقعيات علمي مغاير باشد، باید به‌طور تمثيلي تفسير شود. او از كليسا خواهش كرد «افرادی را در نظر آورند كه با يك برهان علمي يا رياضي كاملا مجاب می‌شوند و به سردرگمی عذاب‌آوری توجه كنند كه در روح ايشان ايجاد می‌شود هنگامي كه مي‌فهمند كارشان گناه است.»

در 1616 مهم‌ترين كتاب كرپنيك ("دربارۀ گردش اجرام سماوی") در فهرست كتاب‌های ممنوعه قرار گرفت و كليسا به گاليله هشدار داد نبايد از انديشه‌های كپرنيك دفاع كند.

كپرنيك كشيشی بود در لهستان، كه نمی‌خواست با كليسا شاخ به شاخ شود و فقط به اصرار دوستانش در آخرين روزهای عمرش رضايت داده بود كتابش منتشر شود.

گاليله محترمانه مي‌گفت: «كتاب مقدس راهِ رفتن به افلاك را نشان می‌دهد نه راهی را كه افلاك می‌روند.» اما با اين حال كوتاه آمد و هفت سال بعد، دعواي كليسا با او فروكش كرد.

از حبس خانگي گاليله تا اعتراف واتيكان

گاليله در اين هفت سال رساله‌هايی منتشر كرد كه فقط تلويحا مناقشه‌آميز بودند. تا اينكه يك كشيش يسوعی، كتابی به سود نظام بطلميوسی منتشر كرد. گاليله در پاسخ به او، رسالۀ «عيارسنج» را منتشر كرد؛ رساله‌ای كه حاوی ديدگاه فلسفی گاليله دربارۀ ماده بود.

گاليله در اين رساله، قبل از جان لاك، گفت که ويژگی‌هاي اصلی ماده قابل اندازه‌گيری‌اند و ويژگی‌های فرعی ماده (مثل مزه و بو) فقط حس می‌شوند. همچنين در «عيارسنج» نظري ابراز كرد كه اينشتين را در قرن بيستم عميقا تحت تاثير قرار داد. گاليله در رساله‌اش نوشت: «كتاب طبيعت... با علائم رياضی نوشته مي‌شود.» اين راي او به اعتقادی بنيادی در توصيف اينشتين از عالم بدل شد.

اثر بعدي گاليله، «گفت‌وگو دربارۀ دو نظام اصلي عالم: بطلميوسی و كپرنيكی»، در سراسر اروپا تحسين شد. با دفاع مجدد و استدلالی‌تر گاليله از نظام كپرنيكی، طاقت كليسا طاق شد.

دستور پي‌گرد گاليله به دليل «سوءظن شديد به ارتداد» صادر شد. گاليله محكوم به حبس شد ولي كليسا تصميم گرفت او را به انكار اعتقادش به انديشه‌هاي كپرنيكی وادار كند. گاليله ديگر پير شده بود و زير فشار بازجويي تاب نياورد و از علم كفرآميزش اظهار ندامت كرد. در این هنگام گالیله 68 ساله بود.

اصحاب کلیسا او را مجبور كردند سوگند بخورد «از رای خورشيدمحورانۀ خود برگشته، بيزار است و آن را لعنت می‌كند.» گاليله اعتراف كرد تا به سرنوشت جوردانو برونو دچار نشود كه 32 سال پيشتر (در سال 1600 میلادی)، زنده‌زنده در آتش سوزانده شده بود و دهانش را هم با دهان‌چپان پر كرده بودند تا نتواند در واپسين دم كفر و ارتدادش را فرياد بزند!

پس از اعتراف گاليله، پاپ، حكم زندان او را لغو كرد و او را به ويلايش در خارج فلورانس فرستادند و خروج از آن را بر وی ممنوع كردند. گاليله هشت سال پاياني عمرش را در حبس در ويلايش سپری كرد و در اين مدت، پيش از آنكه نابينا شود، ضمن كار با تلسكوپش كتاب ديگری نوشت که نسخه دست‌نويس‌اش مخفيانه توسط سفير فرانسه از ايتاليا خارج شد.

كتاب در هلند منتشر شد و شاگردان گاليله، كه حالا ديگر استادان تراز اول دانشگاه‌های گوناگون اروپا شده بودند، آخرين كتاب استادشان را تحسين و تدريس كردند. گاليله در 1642، پير و ناتوان و نابينا، اما مشهور و محبوب درگذشت.

در همان سال نيوتون به دنيا آمد. انقلاب علمی آغاز شده بود و كليسا چاره‌ای نداشت جز عقب‌نشينی قدم‌ به قدم. 350 سال پس از مرگ گاليله، يعنی در 1992، واتيكان سرانجام پذيرفت «در مورد گاليله اشتباهاتی پيش آمده بود



حتما بخوانید:

https://virgool.io/bekoosh/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%87%D8%A7%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%86%DA%AF-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%A8%D9%87-%DB%B1%DB%B0-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C-gxk1buqlrbxu


https://virgool.io/bekoosh/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%B3%D8%AA%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D9%86%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%B9%D8%B8%D9%85%D8%AA%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-ligg4hyjoynl


https://virgool.io/bekoosh/%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%DB%B1%DB%B0-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%BA%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF-gkpfe10bjnle
https://virgool.io/bekoosh/%D8%AD%D8%B1%D9%81-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%AF-%DB%B1%DB%B1-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D9%88%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1-dz9ed6on6vta

همچنین بخوانید:

گاهی وقت‌ها هیچ کاری نکنید: هنر "بی عملی"

خلاصه کتاب وقتی کارهای زیادی داریم راه‌حل چیست؟

با ذهن بیش‌تحلیلگر خود چه کار کنیم؟ + ۵ مشکل و ۵ راه‌حل

زورگیری برای لایک!