نوشتن؛ آزمونی برای مدرک‌داران کم‌دانش


این مطلبی برگرفته از یادداشت مهرداد خدیر است:

جماعت مدعی که اقتصاد و فرهنگ و جامعه را به این روز انداخته‌اند و برای خود عنوان دانشگاهی ساختند و مدعی سواد و دانش شدند، تنها وقتی قرار است بنویسند مشخص می‌شود چه در چنته دارند.

غرض این نیست که چون نویسنده نیستند سواد ندارند. توان نوشتن جدای نویسندگی است. نویسندگی حرفه‌ای یک مهارت است هر چند دکتر نعمت‌الله فاضلی می‌گوید یک قابلیت و ظرفیت و نویسا بودن را مهارت می‌داند. اما یک مدیر باید بتواند گزارش کار بنویسد. امری معمول در کشورهای توسعه یافته.

طرف مقام بالای اجرایی دارد ولی در طول چهار سال یک یادداشت به روزنامه دولت هم نداده و اگر هم این کار را انجام داده باشد دیگری برای او نوشته است.

بگذارید صریح‌تر بگویم. عنوان و مدرک دانشگاهی را مصادره کردند اما قلم را نتوانستند. شاید دلیل شکستن برخی قلم‌ها همین باشد که به این فقره که رسیدند نتوانستند ببلعند یا در خدمت خود درآورند. با این همه قلم یک شیء است و نمی‌توان تنها از یک شیء تجلیل کرد.

قلم کم‌مایگی یا میان‌مایگی‌ها را لو می‌دهد.

قبلا می‌گفتند تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد اکنون می‌توان گفت تا کار‌به دستی ننوشته باشد راستی ادعاها روشن نباشد. به خاطر همین ترجیح می دهند حرف بزنند و ننویسند.

حافظ می‌گوید:

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
  زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

به جای اهل راز می توان اهل قلم گذاشت و با آن آزمود. مثل کاغذ تورنسل که در محیط «باز»ی به رنگ آبی در می آید و در محیط اسیدی سرخ می شود. قلم هم مثل کاغذ تورنسل است و نشان می دهد هر مدعی چند مَرده (‌یا چند زنه) حلاج است.