همه چیز درباره هوش هیجانی + ۵ عامل، ۶ کاربرد و ۸ نکته



در مراسم اسکار امسال، ویل اسمیت به خاطر یک شوخی پیش پا افتاده بر صورت کریس راک سیلی زد و ناگهان همه‌چیز را از دست داد. همه‌چیز را! این اتفاق نمی‌افتاد اگر ویل اسمیت هوش هیجانی بالایی می‌داشت! در همین ویرگول کامنت‌هایی که افراد می‌گذارند یک معیار مقبول برای سنجش هوش هیجانی آن‌هاست. جایی که مشاهده می‌شود افرادی که خود را علامه‌ی دهر می‌دانند و از بزرگان تاریخ در عرصه‌های مختلف ایراد می‌گیرند، اما از نوشتن کامنتی که خبر از سلامت هیجانی در آن‌ها بدهد عاجزند!

هوش هیجانی یک از مهم‌ترین الزامات و رویکردها برای توسعه، بهبود و رشد فردی است. این هوش خود شامل دسته‌بندی‌های متفاوتی است. از جمله همدلی، تاب‌آوری و هوش اجتماعی. مسئله‌ی اصلی در این حوزه این است که تاکید بیش از حد ما روی آی‌کیو باعث شده است که غفلت بزرگی از هوش هیجانی و اهمیت آن در زندگی شود.

هوش هیجانی از آن دسته توانایی‌های آموختنی است که می‌توانیم به‌مرورزمان همراه با افزایش اطلاعات و تجربه آن را پرورش دهیم و از موهبت‌های آن تا آخر عمر بهره‌مند شویم. هوش هیجانی یا EQ اگر آموخته شود دیگر قرار نیست از خاطرمان برود بلکه خود به‌نوعی عادت بدل شده و می‌توانیم سبک زندگی خود را بر مبنای آن طرح‌ریزی کنیم.

در سال‌های پیش هوش هیجانی نسبت به بهره هوشی کمی مهجورتر بود. IQ از آن لغاتی بود که حتی وارد شوخی‌های روزمره ما برای خطاب قرار دادن آدم‌های کودن شد اما EI که با عنوان EQ هم به‌کاربرده می‌شود، خیلی شناخته‌شده نبود. تا اینکه روانشناسان، مشاوران و مربیان زیادی تلاش کردند تا مردم را با این واژه آشنا کنند. تلاش شد علاوه بر آشنایی، این واژه را به شکلی کاربردی در زندگی مردم جا بیندازند. هنوز هم البته راه درازی در پیش است اما نباید دست از تلاش برداشت. باید سعی کنیم که هوش هیجانی یا عاطفی و یا همان EQ جای خودش را در سبک زندگی‌مان باز کند.

تعریف هوش هیجانی

هوش هیجانی یا Emotional Intelligence به نقل از سالووی و مایر به این شکل تعریف‌شده است: توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آن‌ها، و استفاده از این اطلاعات به‌عنوان راهنمای تفکر خلاق و رفتار.


تعریفی که مایر و همکارش ارائه دادند خیلی روشن‌کننده موضوع نبود بنابراین شخصی به نام گلمن سعی کرد تعریفی ساده از هوش هیجانی به مردم ارائه کند تا حتی افرادی که از تحصیلات آکادمیک هم برخوردار نیستند بتوانند آن را درک کنند. او به زبانی بسیار ساده بیان کرد که: هوش هیجانی توانایی است که با کمک آن بتوانیم هیجانات خود و دیگران را بشناسیم و آن‌ها را تنظیم کنیم. برای اینکه مردم بتوانند مهارت های هوش هیجانی را در زندگی خود در جایی خارج از کتاب‌ها و مقالات پیاده‌سازی کنند نیاز به فهم دقیق آن داشتند که خب گلمن به‌خوبی توانست در این کار موفق باشد.

همان‌گونه که می‌بینید این تعریف ارتباطی با بهره هوشی افراد ندارد. در بهره هوشی میزان هوش انسان را با استفاده از فرمول و روش‌های مختلفی به دست می‌آورند. بهره هوشی فردی اگر بالا باشد به آن فرد باهوش می‌گویند اما لزوماً به علت داشتن بهره هوشی بالا فرد موفقی به شمار نمی‌رود و زندگی سالم‌تر و بهتری نخواهد داشت. این روزها با کمک اینترنت می‌توان از داخل خانه نیز در تست‌های استاندارد سنجش هوش شرکت کرده و درنهایت کامپیوتر به‌صورت اتوماتیک بهره هوشی شما را حساب کرده و اعلام می‌کند.

مهارت هوش هیجانی حسابش از بهره هوشی کاملاً جداست. درواقع راه و رسم زندگی کردن را با تقویت هوش هیجانی می‌توانیم آموزش ببینیم. و نکته‌ی اساسی اینجاست: احتمال زیادی وجود دارد که افرادی با آی‌کیو بالا به خاطر هوش هیجانی پایین، در زندگی موفق نشوند و بر همین مبنا احتمال زیادی وجود دارد که افراد با ‌آی‌کیو متوسط یا حتی پایین ولی با هوش هیجانی و پشتکار بالا در زندگی موفق شوند. این یک نکته‌ی انگیزشی پیش‌پاافتاده نیست، چرا که مستند به علم، شواهد و سوابق و حتی عقل سلیم است.

اهمیت هوش هیجانی در کاربرد عملی آن در زندگی اجتماعی از جمله روابط بین‌فردی و شغلی است. و موفقیت ما در زندگی هم بر حسب عملکردمان در این ۲ حوزه رقم می‌خورد. این همان جاییست که هوش هیجانی میخ خود را بر واقعیت محکم می‌کند.



هوش هیجانی بالا


برای اندازه گیری هوش هیجانی از اعداد و ارقام نمی‌توان استفاده کرد. برای مثال نمی‌توانیم بگوییم شخصی هوش هیجانی ۴۸ دارد و شخص دیگر هوش هیجانی ۷۵، برای سنجش هوش هیجانی و اینکه ببینیم آیا فردی از هوش هیجانی بالایی برخوردار است یا نه از شاخص‌های کیفی استفاده می‌کنند. اگر شخصی بیشتر این مشخصه‌ها را داشت به این معناست که آن فرد هوش هیجانی بالایی دارد. برای مثال کنجکاوی، خودآگاهی، توانایی قدردانی کردن و … از شاخص‌های اندازه گیری هوش هیجانی است.

هوش هیجانی مهارتی است که به ما کمک می‌کند هیجانات مختلف خود در شرایط بسیار متفاوت را کنترل کنیم و رفتاری را از خود بروز دهیم که بهترین نتیجه را در پی دارد. ما به‌ عنوان انسان دارای طیف وسیعی از هیجان هستیم که در سرتاسر زندگی ما حضور دارند، همچون خشم، استرس، شادی، غم و … ما در زندگی خود شرایط و لحظات پیش‌بینی‌ناپذیری را تجربه می‌کنیم که ممکن است با بروز شدید هیجانات مختلف چون خشم، استرس و یا حتی شادی توأمان باشد. برای اینکه در چنین شرایطی به‌ ویژه اگر موقعیت بحرانی وجود داشته باشد، خود را به دردسر نیندازیم و یا حداقل بتوانیم پیامدهای احتمالی آن رویداد را تحمل و تعدیل کنیم لازم است که از هوش هیجانی خود کمک بگیریم. گفتیم که هیجانات را همه ما به‌عنوان انسان داریم ولی تفاوت ما در کنترل و تنظیم آن‌هاست که معنا پیدا می‌کند و دقیقاً همین‌جاست که مبحث هوش هیجانی برای حفظ کیفیت زندگی مهم است.



عوامل مؤثر و تقویت‌کننده هوش هیجانی

جهت تقویت و ارتقا هوش هیجانی عوامل مختلفی تأثیرگذار هستند که ما باید این عوامل را بشناسیم، به کار ببندیم و در نهایت موجبات تقویت هوش هیجانی در خود را فراهم آوریم. ازجمله این عوامل که با مثال همراه شده‌اند مواردی هستند که در زیر به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱. درک متقابل:


همدلی از آن ویژگی‌های انسانی است که زندگی را برای ما آسان‌تر می‌کند. ما ذاتاً اجتماعی هستیم و نیاز به ایجاد رابطه داریم. برای داشتن روابطی سالم و بهتر به همدلی و درک متقابل نیاز داریم. باید گاهی با کفش دیگران راه برویم و دنیا را از همان زاویه‌ای ببینیم که آن‌ها می‌بینند تا بتوانیم کمکشان کنیم و یا در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشیم. به‌عنوان‌مثال شرایطی را در نظر بگیرید که بیماری کرونا به‌صورت گسترده‌ای در تمام نقاط جهان پخش‌شده و بسیاری از کسب‌ وکارها را به تعطیلی کشانده است. در این‌گونه موارد بسیاری از صاحبان مغازه‌ها و یا خانه‌ها شرایط مستأجر خود را درک کرده و با بخشش یا دریافت نیمی از اجاره‌بها با آن‌ها همدلی می‌کنند. این خود نشان از هوش هیجانی این افراد دارد.

۲. خودآگاهی:

باید نسبت به توانایی‌ها، نقاط ضعف و قوت خود کاملاً آگاه باشیم تا بتوانیم با تکیه‌ بر آن‌ها شرایط مختلف را کنترل کنیم. تا زمانی که به خودآگاهی نرسیم دنیا هرچقدر هم مرتب و منظم باشد باز ما نمی‌توانیم کنترل زندگی خودمان را به دست بگیریم. به ‌عنوان‌ مثال در شرایطی که چندین وظیفه مهم به ما محول شده که باید به‌خوبی از پس آن‌ها بربیاییم لازم است با توجه به مهارت‌هایمان و توانایی برنامه‌ریزی آن‌ها را به بهترین شکل در زمان مناسب انجام دهیم.

۳. مهارت و روابط اجتماعی:

ما در جمع و اجتماع زندگی می‌کنیم و یادگیری مهارت‌های اجتماعی می‌تواند در پیشبرد اهدافمان بسیار سودمند باشد. باید مهارت‌هایی چون نفوذ کلام، آداب اجتماعی، سخنرانی و … را تمرین کنیم تا بتوانیم در مواقع لزوم بر روی دیگران تأثیر بگذاریم. برای مثال در نظر بگیرید که جهت انجام یک پروژه نیاز به جلب نظر افراد متخصصی دارید که می‌توانند به پروژه شما کمک بسیاری کنند. بنابراین لازم است به‌خوبی موضوع را برای آن‌ها روشن کرده و آن‌ها را نسبت به آینده پروژه امیدوار و جهت همکاری با خودتان متقاعد کنید.

۴. کنترل ذاتی:

در شرایط بحرانی و غیرعادی باید یاد بگیریم که نبازیم، جا نزنیم و تسلیم نشویم. می‌توان با کنترل هیجانات و بررسی و تحلیل بهتر موضوع به ادامه راه امیدوار باشیم. در نظر بگیرید که شخصی برای راه انداختن کسب‌وکار جدیدی سرمایه لازم را مهیا کرده، انگیزه کافی هم داشته اما به دلیل شرایط اقتصادی غیرقابل‌پیش‌بینی کسب‌وکارش با مشکل مواجه شده، این شخص به‌جای ترس و گم کردن دست و پای خود، فکر کرده و راهی را پیدا می‌کند تا ببیند در آن شرایط خاص چگونه می‌تواند همچنان درآمدزایی داشته باشد. او به این فکر می‌کند کسی که بر همه‌چیز کنترل دارد اوست نه شرایط و نه هیچ‌چیز دیگری.

۵. انگیزه:

موتور حرکت هر انسانی انگیزه است. تا نسبت به چیزی انگیزه نداشته باشیم حرکت نخواهیم کرد. ممکن است این انگیزه به دلایل مختلفی به وجود بیاید اما آنچه اهمیت دارد وجود آن است نه دلایلش. برای مثال یک نوجوان در آستانه کنکور را در نظر بگیرید که برای ماه‌ها درس خواندن و ورود به رشته و دانشگاه موردنظرش نیاز به انگیزه دارد. اگر این انگیزه وجود نداشته باشد حتی باوجود اینکه فرد باهوش و درسخوانی هم باشد باز نمی‌تواند در آزمون موفق عمل کند



کاربرد هوش هیجانی

صرفاً ساعت‌ها صحبت یا مطالعه در مورد هوش هیجانی کمکی به بهبود کیفیت زندگی ما نمی‌کند. زمانی می‌توانیم بگوییم کاربرد هوش هیجانی مؤثر است که از آنچه آموخته‌ایم در زندگی روزمره خود استفاده کنیم و تمام تئوری‌ها را به‌صورت عملی در زندگی شخصی پیاده کنیم.

اگر جزو آن دسته از افرادی هستیم که هنوز نمی‌دانیم چه میزان برای یک اتفاق شادباشیم، یا چگونه برای هر حرکتی استرس زیاد را به خود تحمیل نکنیم، یادگیری استفاده از هوش هیجانی بسیار کارساز خواهد بود. هوش هیجانی در دو سطح کاربرد دارد. کاربردهای کلی و عمومی و کاربردهای اختصاصی و فرعی.

۲ کاربرد اصلی هوش هیجانی، کاربردهای این هوش در زندگی و کار هستند.

۲ کاربرد اصلی و کلی هوش هیجانی

۱. هوش هیجانی در زندگی


هوش هیجانی شاید به‌صورت ذاتی در هر یک از ما وجود داشته باشد اما کاربرد آن و اینکه بخواهیم آن را در زندگی مورداستفاده قرار دهیم کاملاً اکتسابی است. هوش هیجانی به ما کمک می‌کند تا به آدمی صبورتر تبدیل شویم که همواره ناملایمات را پشت سر می‌گذارد. ما را از ناامیدی بر حذر می‌دارد و همچنان چشمه انگیزه و امید درونمان را خروشان و جوشان نگاه می‌دارد. باهوش هیجانی می‌توانیم تعاملات خود را مدیریت کنیم، ارتباط بهتری با اعضای خانواده، دوستان و … برقرار کنیم و از زندگی خود بیش‌ازپیش لذت ببریم.

با کمک هوش هیجانی خودمان را بهتر و عمیق‌تر می‌شناسیم. داشته‌هایمان را پرورش می‌دهیم و از نداشته‌ها می‌گذریم. خودمان را برای هر اشتباهی که مرتکب شده‌ایم می‌بخشیم و برای هر کار مفیدی که انجام داده‌ایم تشویق می‌کنیم. افراد دارای  نشانه های هوش هیجانی بالا خودسرزنشی ندارند و با افکار و احساسات این‌چنینی خود را آزار نمی‌دهند. همچنین کاربرد هوش هیجانی در زندگی به ما فرصت درک و همدلی با دیگران را می‌دهد.

ما یاد می‌گیریم که از احساسات خود حرف بزنیم، چیزی را درون خود سرکوب نکنیم و در مواقع لازم احساساتمان همچون خشم، ناراحتی و حتی شادی را کنترل کنیم. هوش هیجانی می‌تواند در تمام ابعاد زندگی انسان رسوخ کند. علاوه بر زندگی شخصی، زندگی حرفه‌ای نیز زیر سایه هوش هیجانی می‌تواند بالنده شود.

۲. هوش هیجانی در دنیای کسب‌وکار

یکی از مباحث مهم و کاربردی در حوزه مدیریت، مفهوم هوش هیجانی است؛ اما چرا یک اصطلاح روان‌شناسانه سر از علم مدیریتی درآورده است؟ اول‌ازهمه اینکه علم مدیریت همچون روانشناسی از زیرمجموعه‌های علوم انسانی است و بنابراین تمام علوم این حوزه با یکدیگر مرتبط هستند اما برای بسیاری از افراد ممکن است این سؤال پیش بیاید که نقش هوش هیجانی در کار و دنیای حرفه‌ای چیست؟ باید بگوییم که هوش هیجانی از چنان اهمیتی برخوردار است که کاربرد آن در دنیای کسب‌وکار، موفقیت شما را تضمین می‌کند. برای مثال، یک مدیر موفق قطعاً یک مدیر مدبر است. او خوب می‌داند چه تصمیمی را کی و کجا بگیرد؟ تصمیم‌هایش هم به نفع اوست و هم به نفع سازمانی که تحت مدیریت او اداره می‌شود.

علاوه بر این‌همه ما در محل کارمان با افراد دیگری در ارتباط هستیم. ما بیشترین ساعات روز را با همکاران خود می‌گذرانیم و داشتن یک رابطه حرفه‌ای و به‌دور از تنش برای رسیدن به هدف ضروری است؛ بنابراین هوش هیجانی در تصمیمات مدیریتی و ایجاد ارتباط سالم نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. به‌بیان‌دیگر در تمام سطوح کسب‌وکار می‌توانیم شاهد کاربرد هوش هیجانی و تأثیرگذاری آن بر امور مختلف باشیم.

همچنین با توجه به کاربرد هوش هیجانی در محیط کسب‌وکار و تأثیراتی بسزایی که در موفقیت شغلی دارد لازم است برای استخدام یا فعالیت شغلی به ارتقای هوش هیجانی در خود و یا دیگران به‌عنوان همکار توجه کنیم زیرا موفقیت کسب‌وکار به‌سلامت و قدرت تمام افرادی که در آن کار می‌کنند بستگی دارد.





در ادامه به تعدادی از کاربردهای اختصاصی و فرعی هوش هیجانی اشاره می‌کنم:

۴ کاربرد فرعی و اختصاصی هوش هیجانی

۱. اتخاذ تصمیم درست در شرایط بحرانی:

شرایط کسب‌وکار از عوامل مختلفی تأثیر می‌پذیرد. گاهی با امضای یک قرارداد دولتی با دولت دیگر، شیوع بیماری، تهدیدات نظامی، افزایش یا کاهش قیمت ارز و … یک حرفه دچار رکود یا صعود می‌شود. ازآنجایی‌که کسب‌وکار مستقیماً با سرمایه مالی افراد در ارتباط است در این شرایط گرفتن یک تصمیم درست می‌تواند خطر بزرگی را از سر کسب و تجارت شما بگذراند. هوش هیجانی به شما در این شرایط کمک می‌کند که هیجانات خود را کنترل کرده و احساسی یا از روی ترس دست به اقدامی نزنید.

۲. نوآوری و خلاقیت:

در دنیای امروز بیش از هزاران شغل در دنیا موجود است که افراد زیادی در آن‌ها مشغول به کار هستند. برای مثال رستوران‌داری شغلی است که افراد بسیاری در آن کسب روزی می‌کنند؛ اما آنچه می‌تواند شما را در این شغل موفق کند نحوه فروش و ارائه غذای شماست. در چنین شرایطی نوآوری و خلاقیت که حاصل هوش هیجانی و ضریب هوشی شما، هر دو باهم است می‌تواند ضامن موفقیت و توسعه فردی شما باشد.

۳. افزایش وجدان کاری:

مسئولیت‌پذیری از ویژگی های افرادی است که هوش هیجانی بالایی دارند. یکی از ابعاد مهم احساس مسئولیت در محیط کاری معنا پیدا می‌کند. افرادی که تحت هر شرایطی سعی می‌کنند کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند دارای وجدان کاری هستند. افراد دارای وجدان کاری برای هر سازمانی از خرد گرفته تا سازمان‌های بزرگ یک سرمایه ارزشمند محسوب می‌شوند.

۴. کنترل استرس:

همیشه محیط کاری با استرس و فشار همراه بوده است. با توجه به شرایط اقتصادی این روزها گاهی حجم این استرس و فشار بیش‌ازحد معمول می‌شود. داشتن هوش هیجانی بالا توانایی کنترل این استرس را در اختیارمان می‌گذارد و بدین‌صورت کار و فعالیت ما تحت تأثیر این احساس ناخوشایند و مخرب قرار نمی‌گیرد. کاربرد هوش هیجانی در کنترل استرس برای مدیران از مهم‌ترین ویژگی‌هاست زیرا در صورت عدم واکنش مناسب ممکن است این احساس را در کل سازمان و بین همکاران خود سرایت دهند.



و نهایتا ۸ نکته‌ی مفید در مورد هوش هیجانی


  1. هوش هیجانی به ما امکان می‌دهد تا با دیگران همدلی کرده و روابط بهتر و سالم‌تری را به‌دوراز تنش و قضاوت‌های عجولانه پایه‌ریزی کنیم.
  2. با کمک هوش هیجانی توانایی تشخیص استرس سالم از ناسالم را داشته و در شرایط بحرانی اجازه نمی‌دهیم که استرس بر قوت تعقل غلبه کند.
  3. امکان کنترل هیجانات مختلف (چه مثبت و چه منفی) را داریم. می‌توانیم آن‌ها را به‌اندازه خرج کنیم یا حتی در مواقعی آن‌ها را به تأخیر بیندازیم.
  4. هوش هیجانی به ما در شناخت احساسات خود کمک می‌کند. زمانی که احساسات خود را بشناسیم تنظیم و کنترل آن‌ها نیز راحت‌تر خواهد بود.
  5. هوش هیجانی زندگی روانی و جسمی سالم‌تری را برای ما مهیا می‌کند. بنابراین محیطی که در آن رشد می‌کنیم سالم‌تر بوده و ریسک ابتلا به انواع بیماری‌های جسمی و روحی را کاهش می‌دهد.
  6. هوش هیجانی همچنان امید و انگیزه را در انسان زنده و جوشان نگه می‌دارد و همین دو توانایی برطرف کردن موانع و حرکت روبه‌جلو را برای فرد امکان‌پذیر می‌کند.
  7. در نظر داشته باشید که هوش هیجانی تنها در زندگی شخصی ما تأثیر ندارد بلکه موفقیت‌های علمی، ورزشی، شغلی و … هم تضمین می‌کند.
  8. هوش هیجانی در مدیریت زمان نیز تأثیرگذار است. شما دیگر زمان خود را صرف موارد بی‌دلیل و بی‌اهمیت نمی‌کنید و به‌خوبی می‌توانید از فرصت‌هایتان برای امور مهم‌تر استفاده کنید.



با تقویت و افزایش هوش هیجانی در واقع تمامی ابعاد زندگی خود را تضمین می‌کنید. چه زندگی فردی چه زندگی اجتماعی، همچنین هوش هیجانی بالا در دنیای کسب و کار نیز به نفع شما عمل خواهد کرد. آشنایی با کاربرد هوش هیجانی اهمیت بسیار بالای آن را نشان می‌دهد.

به‌طورکلی هوش هیجانی ازجمله مهارت‌های مفید و مؤثر است که با کمک آن می‌توانیم شرایط و فرصت‌های بهتری در زندگی خود پدید آورده و از طرف دیگر سطح رضایت‌مندی از زندگی را نیز بالا ببریم. فقط کافی است که در این زمینه مطالعه کنیم و معلومات خود را به کار ببندیم.