چطور همانی شویم که خودمان می‌خواهیم، نه آن که دیگران می‌خواهند؟ + 5 توصیه


در زندگی هر فرد زمانی فرا می رسد که باید تصمیم بگیرد که آیا می خواهد کسی باشد که خودش می خواهد، یا کسی است که دیگران خواسته‌اند یا می خواهند؟ تصمیم گیری در این مرحله نیاز به چیزی بیش از شجاعت یا اعتماد به نفس دارد. شما به یک استراتژی برای زندگی‌ نیاز دارید. بیایید نگاهی دقیق تر بیندازیم!

اهداف ما در زندگی، مانند آرزوها، با یک بشکن زدن یا خواندن اوراد جادویی به دست نمی آیند و محقق نمی شوند. همه ما می‌دانیم که رشد و پیشرفت شخصی روندی است که همه الزاماً برای آن آماده نیستند. چرا؟ زیرا، برای دستیابی به برخی اهداف زندگی، ایدۀ بخواهید تا به شما داده شود یا به خودت که اعتماد کنی راه را پیدا می‌کنی یا دیگر جملات انگیزشی کافی نیست.

تبدیل شدن به خودِ ایده آل و توانایی نشان دادن ویژگی های شخصیتی که در خودتان می‌شناسید، نیاز به یک تحول درونی دارد. این روندی است که در آن، شما به تدریج تغییر می‌کنید تا اجازه دهید بهترین نسخۀ خودتان شکل بگیرد و بیرون بیاید. این شامل توانایی دستیابی تدریجی به آنچه که می‌خواهید باشید نیز هست. جایی و زمانی می‌رسد است که شما دیگر تسلیم نمی‌شوید، بلکه هر روز به کار تحقق رویای خود ادامه می‌دهید.

همه ما به عنوان یک فرد متولد می شویم؛ و لازم است که تغییر و سازگاری داشته باشیم تا وقتی که به فردی که می‌خواهیم باشیم، تبدیل شویم. اینک برای شما نیز زمان آن فرا رسیده که به کسی که می خواهید تبدیل شوید.




کارل راجرز یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم بود. رویکرد اومانیستی (انسان گرایانه) او به ایجاد چشم اندازها و ابزارهای جدید در زمینه رشد و توسعه توانمندی‌های شخصی کمک کرد. این دیدگاه ها امروزه نیز مفید هستند. یک مسئله قابل تأمل که وی به آن اشاره کرد این بود که تمام افراد تقریباً بدون اینکه متوجه شود در طول زندگی خود از ماسک یا قیافۀ مبدل استفاده می کنند.

این ماسک‌ها محافظی هستند که به ما کمک می‌کنند از نظر اجتماعی پذیرفته شویم. با استفاده از این ماسک‌ها، افراد امیدوارند از سوی دیگران پذیرفته شوند و حتی مورد قدردانی قرار بگیرند. با توجه به این، ممکن است زمانی شما به سختی بتوانید خود واقعیتان را از میان قیافه های بسیاری که برای دیگران گرفته اید تشخیص دهید.




چگونه این اتفاق می افتد؟ این اتفاق زمانی می افتد که شما به جای اینکه بر ارزش ها، آرمان ها، آرزوها و خواسته های خود درونی خود متمرکز باشید، زندگی تان را معطوف به نوع زندگی دیگران کرده اید.

به همین دلیل خوب است که این سوال را از خود بپرسید: چگونه می توانم شخصی شوم که می خواهم باشم؟ ممکن است شما زمان زیادی را صرف منزوی کردن صدای درونی خود کرده باشید، بنابراین، شما قبل از هر چیز باید دوباره به ندای درونتان گوش دهید. فقط در این صورت است که می توانید فرآیند تحول را شروع کنید. مسیری که در آن سعی نمی کنید خود جدیدی بسازید، بلکه اجازه می دهید تا خودِ واقعیتان ظهور و بروز پیدا کند. خودی که مدتی طولانی آن را خاموش کرده‌اید.

در اینجا برای کمک به شما در سفر تحول خود چند توصیه ارائه می‌کنم:

۱. روشن کنید چه کسی می‌خواهید باشید، نه اینکه باید باشید

بسیاری از مردم زندگی خود را صرف کار با نسخه‌ای از خود می کنند که حتی دقیقاً مطابق با ارزش‌های خودشان نیست. به بیان دیگر، گاهی اوقات ممکن است تمرکز خود را بیشتر بر روی فردی که باید باشید بگذارید و نه کسی که واقعا می‌خواهید.



اگر متوجه شدید در مورد شما اینگونه است و شما کسی که باید هستید نه کسی که واقعا می خواهید باشید؛ باید چه کار کنید؟ چگونه می توانید به شخصی که می خواهید باشید  تبدیل شوید؟

ابتدا، مشخص کنید که می‌خواهید خود را در عرض پنج سال آینده چگونه ببینید. جزئیات اینکه می خواهید چه جور آدمی باشید، زندگی خود را به چه چیزی اختصاص می دهید و چه کسان و چه چیزهای در اطراف شما باشند؟  سپس، به این فکر کنید که چرا می‌خواهید این جور آدمی باشید. آیا این خواسته شما است یا چیزی از بیرون است که شما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد؟ آیا تصویرآینده تان با ارزش های شما متناسب است؟

۲. پتانسیل خود را بشناسید و محدودیت های خود را شناسایی کنید


وقتی از خود می پرسید چگونه می توانم به شخصی تبدیل شوم که می خواهم باشم؟ ابتدا باید نقاط قوت و ضعف خود را در نظر بگیرید و ارزیابی کنید. آیا مهارت ها و توانایی هایی دارید که بتوانید با آن نسخه آینده خود را شکل دهید؟ اگر اینطور است، این توانایی‌ها را تایید کنید و آنها را توسعه بدهید. روی افزایش نقاط قوت تان کار کنید.

از طرف دیگر، شناسایی محدودیت‌های شما نیز مهم است. برای انجام این کار، شما باید از شَّر همه ماسک‌ها و قیافه هایی که سال ها پشت آنها پنهان شده بودید، خلاص شوید. این کار البته با ترس و اضطراب زیادی همراه است. کسی که بیش از حد بر تشخیص و اعتبار سنجی از سوی دیگران متکی بوده، برای بازیابی و تقویت ارزش های خود به زمان نیاز دارد.

۳. نقاط قوت روانشناختی خود را بیدار کنید

برای اینکه به اهداف تان برسید، احساسات، افکار و اقدامات شما باید با هم هماهنگ باشند. تمام وجود شما باید متمایل به اهدافی از زندگی باشد که مایۀ خوشبختی‌تان است. این که چگونه با احساس لیاقت به حالت مطلوب ذهنی دست یابید.

یک راه برای رسیدن به این هدف، فعال کردن چیزی است که روانشناسان کریستوفر پترسون و مارتین سلیگمن در سال ۲۰۰۴ به عنوان نقاط قوت روانشناختی تعریف کردند.

موارد زیر در این زمینه مناسب ترین است:

شور و شوق

این همان چیزی است که امید را برمی انگیزد. انرژی‌ای که افکار شما را برای حرکت به سمت یک هدف مشترک، تلفیق خلاقیت، اعتماد به نفس و خوش بینی تحریک می کند.

تعهد

ایجاد تعهد محکم نسبت به خود و اهداف خود گام مهمی برای موفقیت است.

معنا

هر کاری که به آن فکر می‌کنید و انجام می‌دهید باید برای هدف‌تان معنا داشته باشد. شما نباید هیچ کاری را اتفاقی انجام دهید یا به اتفاق واگذار کنید.

تعالی

این به معنای داشتن هدف و تمایل به عالی بودن است. این مفهوم مربوط به قله ای است که آبراهام مازلو در سلسله مراتب نیازهای بشری خود بیان می کند، جایی که فرد به خودشکوفایی می رسد.




۴. ترس‌های خود را بپذیرید، آنها بخشی از روند تحول هستند


یکی دیگر از جنبه های مهم سفر شما برای تبدیل شدن به آنچه می خواهید باشید، تأیید و پذیرفتن ترس است. تلاش برای پنهان کردن یا انکار وجود ترس بی فایده است. هیچ کس نمی تواند هیجان‌انگیزترین بخش زندگی خود را بدون ترس شروع کند. به هر حال ترس بخشی غیرقابل انکار از ذات ما و از آنچه به عنوان یک انسان هستیم، است.

راه حل این است که با آگاهی از ترس خود و این که مانع ریسک شما می شود و محدودیت هایی را برایتان ایجاد می کند، به حرکت به جلو ادامه دهید. وقتی این کار را انجام دهید می بینید که می توانید هر روزِ خود را بهبود بخشید.

۵. برای تبدیل شدن به شخصی که می‌خواهید باشید، هر روز بهترین راه را انتخاب کنید

برای تبدیل شدن به شخصی که واقعا می‌خواهید باشید، این جنبه را به یاد داشته باشید. پیشرفت شخصی، بهبود خود و تبدیل به نسخه بهتری از خود شدن، مستلزم درک این است که چگونه هر روز بهترین مسیر را انتخاب کنید بنابراین ، اگر دلسردی و ناامیدی روزانه شما را تهدید می کند، انتخاب کنید که کدام حالت روانی بهتر است: پذیرش شکست یا غلبه بر چالش.

در اینجا یک سناریو دیگر هم وجود دارد. اگر روزی دو گزینه پیش روی شما باشدف چه می کنید؟ آیا باید راه آسان را انتخاب کنید و با آنچه دیگران از شما انتظار دارند سازگار شوید؟ یا باید به تنهایی ادامه دهید، و کاری را انجام دهید که می‌خواهید؟ شما باید جرات داشته باشید که خودتان تصمیم بگیرید، و به این فکر کنید که در طولانی مدت بهترین تصمیم برای شما چیست.

این واقعیت را نادیده نگیرید که شادی و خوشبختی شما در هر مرحله به تصمیم گیری شما بستگی دارد. تصمیم گیری با شجاعت، ضمن تمرکز روی اهداف، ارزش ها و انتظارات، همیشه بهترین گزینه است. همیشه این را به یاد داشته باشید.



همچنین بخوانید:

همه‌چیز درباره مهارت‌های اجتماعی + ۱۲ مهارت اجتماعی پایه و پیچیده!