ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
یک هفته، ۱۳ نکته (تصادفات ذهن من در هفته گذشته)
۱. معذرتخواهی ابی درباره ماجرای #خلیج_فارس هم به نوبهی خودش جالبه!
ظاهرا ما کارامون برعکسه به جای اینکه ببخشیم اما فراموش نکنیم، فراموش میکنیم اما نمیبخشیم!
ابراهیم حامدی عذرخواهی کرد بابت حرفاش و احتمالا بعد از مشورت با چند نفر ولی احتمالا انتظار نداشت که عذرخواهیش مقبول نیفته و فحشهای بیشتری هم بشنوه! حقیقت اینه ایرانیها به کسی که معذرتخواهی بکنه کمتر رحم میکنن!
اتفاقا دیروز هم جملهی طنزی خواندم با این مضمون: عذرخواهی نکنید! آدم درست و حسابی که نیازی به عذرخوای شما ندارد و آدم بیخود هم از آن سواستفاده میکند.
۲. ما استاد کور کردن چشم به جای ابرو هستیم! پلنگی نمیدانم از کجا به بخشی از محیط شهر ساری آمده بود. گویا تفنگ بیهوشی در ترافیک ماند و پلنگ با تیر کشته شد! قبلا مردم به صورت «خودجوش!» با چوب و چماق به جانن این زبانبستهها میافتادند و قدری امکان نجات برای آنها فراهم بود. با ورود تیر و تفنگ حکومتی اما همان یک ذره شانس هم از بین رفت و هلاک این طفلکیان قطعی شد.
۳. امبر هرد و جانی دپ به تیپ و تاپ هم زدهاند و ما هم کمابیش در جریان هستیم. در این ماجرا ۲ نکته اما حائز اهمیت است. یکی اینکه این آمریکایی از هر چیزی نمایش و سرگرمی میسازند. حتی دعوای زناشویی و دیگری اینکه جهان مشاهیر و اسطورهها عجب نازل و بیمعنی شده. امبر هرد را که فاکتور بگیریم این جان دپ برای خودش در هالیوود و دنیای سینما وزنهایست. اما ببینید دادگاهش را و رفتارش را. انگار که دوربین برنامهی «در شهر» به دادگاه یک شخص بسیار معمولی رفته و گزارشی از مشکلات اجتماعی تهیه کرده است. شاید هم بخشی از توجه عامه جدای از قدرت رسانهای آمریکاییها در این است که این افراد به ظاهر دستنیافتنی در عین حال شباهت تام با خود این مردم عادی دارند.
۴. ماجرای رضا رویگری و همسرش هم داستان دیگری بود. نکتهی قابل توجه آن است که چرا باید دلمان به حال رضا رویگری بسوزد؟ و اصولا مگر وضعیت او عجیب است؟ رضا رویگری به هر حال فردی بوده با خورده استعدادی و رندی و فرصتطلبی فراوان (این خصوصیت در همان آشنایی اولیه و سطحی با او آشکار میشود) که بیش از سهم و شایستگیاش از زندگی برداشت و آن را مصرف کرده است. حالا پیر شده و خالی. چون جوانی گذشته و برنمیگردد حتی اگر زنی جوان بگیرد. اینک به عنوان یک پیرمرد با احترام در کهریزک با او رفتار میشود. احترامی که نصیب بقیهی ساکنین آن سرا نمیشود. یعنی در بدترین شرایط هم باز خوششانس است. پس چه جای گله است؟ فیتیلهی توقع را باید پایین آورد.
۵. رییس صدا و سیما اعتراف کرده که مخاطبها ریزش کرده و کیفیت برنامهها پایین است. در اینکه کیفیت برنامهها پایین است و عده ی زیادی از کارمندان صدا و سیما نان مفت میخورند شکی نیست. اما آیا رییس صدا و سیما متوجه نیست که اساسا مشکل صدا و سیما کیفیت و موارد مربوط به برنامهسازی نیست؟ مشکل صدا و سیما ایدئولوژیک است. و به این معنا او خود بخشی از مشکل است! تا زمانی که این ایدئولوژی و افرادِ معتقد به آن سر کار صدا و سیما باشند این ریزش مخاطب ادامه خواهد یافت.
۶. هوشنگ گلمکانی منتقد سینما مصاحبهای کرده در مورد اصغر فرهای و به نکتهی بسیار جالبی اشاره کرده است: «روانشناسی جامعه هم بارها این را نشان داده که بسیاری از مردم عادی عموماً کمک میکنند یکی اوج بگیرد، بعد خوشحال میشوند از زمینخوردن او؛ و کمک میکنند به وقوع این سقوط. آدمهای کوچک وقتی میبینند کسی این قدر موفق شده و توفیقات جهانی پیدا کرده و حالا چنین اتهامی به او زده میشود، خوشحال میشوند که این هم دزد و وابسته است که این قدر موفق شده! یعنی در درون خودشان به آرامش میرسند و به خودشان میگویند پس بیدلیل نیست که ما موفق نیستیم!»
۷. داشتم فکر میکردم چه چیزهایی در جهان مرا بیشتر از همه آزار میدهند؟ به فکرم آمد: گریهی زنان و عربدهی مردان. کاش به جایی تبعید میشدم که از این دو نفیر خبری نبود.
۸. توجه به جزئیات بسیار اهمیت دارد. موفقیت در جزئیات است. سریال «مکمافیا» را میدیدم. در جایی شخصیت اصلی فیلم که در حال فرار برای نجات جانش است نیاز به تلفن پیدا میکند در حالی که موبایلش همراهش نیست. بحث سر ثانیههاست و یک تماس تلفنی کار او را راه میاندازد. از یک مرد میخواهد موبایلش را به او بدهد ولی مرد توجهی نمیکند. چند دختر را در گوشهای میبینید. نکتهی مهم اینجاست که او در آن لحظه ظاهری نامرتب دارد. قبل از اینکه از دخترها بخواهد موبایلی در اختیار او بگذارند، صرفا پیراهنش را مرتبتر میکند. همین باعث نجات جانش میشود.
۹. امام جمعهای گفته که اسرائیلیها خنگند! حالا که اینها دشمنی خنگ دارند چنین وضعیتی برای ما درست کردهاند. اگر این دشمن باهوش بود چه بر سر ما میآمد! ضربالمثلی هست که میگوید دزدی که به دزد بزند شاهدزد است... بر همین قیاس باید گفت افرادی که حریف دستهای خنگ! نمیشوند شاه خنگند!
۱۰. مستندی تحقیقی میدیدم از بیبیسی پیرامون سفر پوتین به ایران. اصل داستان این بود که پوتین قرآن ظاهرا نفیسی هدیه آورده و جار و جنجال و ذوقمرگیهای زیادی برپا شده که هی! پوتین چقدر تحویل گرفته است ما را! بعد مشخص شد این قرآن کپی بوده است! جدا اعتقاد دارم در هر کشوری باید کمیتهای از هفتخطترین و مزورترین مردمان تشکیل شود و مامور سر و کله زدن با روسها شود. بس که این روسها مکار و مارمولکند! علی ایحال خدمت دوستان عرض کنم که برای روسها مهم هدف است که هر وسیلهای را توجیه میکند. آنها میدانند چگونه دل هر کس را نفع منافع خودشان به دست آورند وگرنه از خود هیچ اعتقادی ندارند. با همان نیتی قرآن به زید هدیه میکنند که با همان نیت برای عمرو شراب میبرند و هکذا.
۱۱. بازی در تورنمنتی دوستانه با تیمهایی نظیر برزیل و ژاپن برای تیم فوتبال ایران کنسل شد. به دلیل اسپانسر الکلی. سعی میکنم از موضع فردى به موضوع نگاه میکنم که میل دارد تو دهن امریکا انگلیس هم بکوبد و رویشان را کم کند. حالت اول: تیم به این مسابقات میرود و در نتیجهی حضور در این مسابقات آنکه قبلا لبیتر میکرده همچنان تر خواهد کرد و دیگری هم که الکل را حرام میدانسته بر این نظر همچنان اصرار خواهد کرد. عملا نه خانی میآید و نه خانی میرود فقط آمادهسازی تیم به خوبی انجام میشد. حالت دوم: تیم بدون تدارکات خوب به جام جهانی میرود. برادر متعصب ما که از قضا دست دارد هی در دهان آمریکا و انگلیس بکوبد و به آنها فخر بفروشد میبیند که ما از هر کدام ۷ ۸ گل میخوریم. سکته میکند و ریغ رحمت را سر میکشد و ما یکی از مردانِ نیک و نوادر روزگار را از دست میدهیم! کدام یک بهتر است؟!
۱۲. در اینستاگرام میبینم که متاسفنه چقدر از «تکه کلام» استفاده میشود و این چقدر بد و نشانهی تهی بودن فرد است. به خصوص در مورد مسئلهای که به بحث و گفتگوی جدی در سطح جامعه نیاز است. مثلا یکی مصاحبه کرده و پیرامون یک مسئله مهم توضیحاتی را مطرح کرده است، بعد یکی کامنت میگذارد که: «بچه بیا پایین سرمون درد گرفت!» اگر حرفی برای گفتن نداریم، سکوت بهتر است.
۱۳. و اما بریدهای جالب از کتاب تاریخ اروپا: «کسانی که مشتاقانه به بهبود وضع موجود جامعه میاندیشند غالبا آنانی هستند که چیزی دارند که در این میان از دست بدهند و نه آنانی که فقط چیزی به دست میآورند.» آدم یاد جملهی محمد جواد ظریف میافتد که گفته بود ما خودمان انتخاب کردهایم که اینطور زندگی کنیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اینترنت را چه کسانی به ایران آوردند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
۳۰ ویژگی کره جنوبی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه درد و رنج را تحمل و معنا کنیم؟