ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
۴ نکته: بهجامانده از هفتهی گذشته
وقتی نکات مربوط به هر هفته را مینویسم معمولا چند نکته مغفول میماند که حکم «تهدیگ» را دارند. به نحوی که غالبا از اصل غذا (از نکات اصلی) خوشمزهترند. این شما و این نکات به جاماندهی هفته:
- امروز خبر آمد که یک ساختمان آلمینیومی هست در جوار پلاسکوی فقید که در آن موبایل و این چیزها میفروشند یا تعمیر میکنند. گویا وضع آن هم خراب است به شکلی که عنقریب بریزد و داغهایی بر دلها بگذارد. گویا با کاسبهای آنجا صحبت کردهاند که چند وقتی تخلیه کنید تا ما ساختمان را بازسازی کنیم، اما آنها موافقت نمیکنند و این ساختمان خطرناک همچنان در حال فعالیت است. مسئله اینجاست که تا وقتی ما سهم خود را در معضلات اجتماعی و کشوری در نظر نگیریم کار پیش نمیرود. همین آقای عبدالباقی که خود را هلاک کرد و دیگرانی را به کام مرگ کشید خود از اهالی بومی آبادان بود. از آنهایی که آبادانیها پُز زرنگیاش را میدادند و قرض و قوله میکردند تا ساکن یکی از واحدهای برجهایش شوند. خلاصه اینکه مسئولیت خود را هم بپذیریم و همهچیز را تماما سیاسی نبینیم.
- در مورد سریال توکیو وایس (فساد توکیو) حرفهای زیادی وجود دارد ولی یک مسئله جالب است. این سریال تمام تصورات ما از ژاپن و ژاپنیها به عنوان مردمی که مو لای درز اخلاق و رفتار و فرهنگشان نمیرود را از بین میبرد. مطابق با معیارهای ما یک سیاهنمایی محض است. در این فیلم ژاپنیها مردمی نژادپرست، مصلحتاندیش و محافظهکار و دارای خوی خلافکارانه معرفی میشوند. با این حال هیچکس از ژاپنیها نمیگوید که سیاهنمایی صورت گرفته، یکی از بهترین بازیگران سینمای ژاپن در آن بازی کرده و کسی به او نمیگوید «مزدور» یا عامل غرب. سریال بدون هیچ ترس و واهمهای از سوی دستاندرکاران در خود توکیو فیلمبرداری شده... اینها را میگویم در مقام مقایسه با جنجالهایی که پیرامون فیلم عنکبوت مقدس شکل گرفته است. جالب اینکه ژاپن توریستیترین کشور جهان است و مطمئن باشید چنانچه سختگیریهای مربوط به کرونا نباشد، همین سریالِ ظاهرا سیاهنما باعث خواهد شد رکورد سالانهی بازدیدکنندگان از این کشور شکسته شود.
- من عادت دارم تمامی مسائل انسانی را از زاویهی علوم انسانی بررسی کنم. (البته غیر از متافیزیک و الهیات) شاید این سخن جوک به نظر برسد ولی اعتقاد دارم که مشکل اصلی کشور ما این است که به مسائلِ آدمها از این زاویه نگاه نمیشود. حداقل در نگاه حاکمیت و سنتگرایان. ببینید آدمها به حکم آدم بودنشان از یک سری چیزها خوششان میآید و از یک سری چیزها بدشان میآید. دارای یک سری خصوصیات هستند و فاقد خصوصیاتی دیگر. هیچکس به استناد هیچ چیزی نمیتواند بر این غرایز فائق شود. مگر خالقی باشد که بخواهد مخلوقی را تغییر دهد. (که تازه در خود این هم بین الهیدانها این بحث وجود دارد که اگر خدایی هم باشد دیگر نمیتواند کیفیات انسانها را تغییر دهد.)
حالا چرا این حرفهای قلمبه سلمبه را میگویم؟ چون روی سخنم با حاکمیت است. همین داستان پرماجرا و دامنهدار «سلام فرمانده» را در نظر بگیرید. چه چیزی از این اصطلاحا کمپین از همه بیشتر وایرال شد، به چشم آمد و در نتیجه در خاطر شما ماند؟ بله. عشوههای خانم چرخنده! و جالب اینکه این حالت غریزی و ملاحت زنانه آنقدر او را متفاوت کرده بود که منی که این تصاویر را میدیدم تا وقتی داستان گفته نشد او را نشناختم! آن الهام چرخندهی غضبناک و برافروخته و گارد گرفته در نتیجهی این ویژگی غریزی زنانه، چقدر زیباتر شده بود؟!
و حاکمیت این همه برنامه ریخت و سر و صدا کرد که عشوههای خانم چرخنده که بخشی از ماهیت انسانی اوست به چشم بیاید؟! محتوایی که اتفاقا خلاف دستورالعملهای آنهاست. غرض اینکه انسانها را بشناسیم. ویژگیهای عام و خاصشان را به رسمیت بشناسیم. کسی با هیچ منطقی نمیتواند مثلا بگوید دستهای از زنان چرا بلند میخندند یا در رفتار و اطفار آنان جلوههایی از عشوه و غمزه است. به این دلیل ساده که اینها ویژگیهای ذاتی آنها هستند. اگر به خالق اعتقاد داریم با مخلوقاتش و طبایعی که او به انسانها بخشیده است، نجنگیم.
۴. تصور نکنید که من فردی هستم که مینشینم سرِ شبکههای اجتماعی و کانالهای ماهوارهای و هر چه از آن ورِ آب ترند شد را برای شما غرغره میکنم. در ۳۵ سال عمرِ من حداقل ۲۰ سالِ آن به وضعی گذشته است که سوپرانقلابیها و حزباللهیهای فعلی در مقابلِ آن نوع از مذهبی بودن، شُلمذهب تلقی میشوند. مسئله دشمنی یا دوستی با مذهب یا جمهوری اسلامی نیست، مسئله آن است که به قول ارسطو: «افلاطون عزیز است اما حقیقت عزیزتر است.»
منبع: سایت شخصی علی حیدری
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین فیلمهایی که از سینمای ایران دیدهام+ فهرستی از ۱۱ فیلم برتر ایرانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
١٠ پند، شيرين تر از قند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
این هم یک راهش است: بگویید نوشتن، بنویسید گفتن