نوید گل پور هستم. استارتاپر و فعال حوزه بلاکچین. اینجا درباره اخلاقیات تکنولوژی، بلاکچین و تاثیرات اونها بر دنیای پیچیده ما مطلب مینویسم.
همسایه ات را دوست بدار ولی پول را بیشتر
«یهودا اسخریوطی»، یکی از دوازده حواری مسیح است که با دریافت سی سکه نقره رشوه ایشان را به حاکمان یهودی رم نشان داد و آنان عیسی را به شیوه دردناکی به صلیب کشیدند. در کتاب مقدس و در انجیل متی درباره یهودا گفته شده که وی با شتاب از این عمل خود، پوزش و پس از بازگرداندن سی سکه نقره، خود را حلقآویز کرد. رؤسای کهنه آن پول را به دلیل خون بها بودن در معبد نگاه نداشتند و با آن مزرعه ای را که کوزه گران از خاک آن استفاده می کردند، برای قبرستان خارجیانی که در اورشلیم فوت می کردند، خریدند و آن زمین را حَقْـلا لدم یعنی «زمین خون » نامیدند.
بالاخره در ۲۲ آبان ۱۳۹۸ وزارت نیرو ، تعرفه رسمی برق برای ماین بیتکوین رو اعلام کرد و توش یه سری حرفا زد و یه سری قیمت داد و یه سری خط قرمز و زرد و صورتی اعلام کرد که تو این مقاله باهاش کاری نداریم. همه اون حرفها رو ارجاع میدم به مقاله «فلان» خودم.
اما چیز دیگه ای اینجا هست که خیلی مهمتر از قیمت و قانون و قلدرم پلدرم های حکومتیه، اون قسمتیه که وزارت نیرو برای خبرچینی «دوست از دوست» و «همسایه از همسایه» جایزه نقدی تعیین کرده!
وزارت نیرو گفته:
برای کسانی که نسبت به شناسایی و اعلام مراکز غیرمجاز رمزارز اقدام کنند نیز پاداشهایی در نظر گرفته شده است که معادل ۲۰ درصد خسارت وارده توسط این مراکز به شبکه خواهد بود. با استفادهکنندگان غیرمجاز از برق نیز براساس قوانین موجود برخورد و به مراجع قضایی معرفی خواهند شد.
این همون چیزیه که «مایکل سندل» اسمش رو «جامعه بازاری» گذاشته و تو کتاب «آنچه با پول نمیتوان خرید» مفصل دربارش توضیح داده.

سندل چی میگه
جان کلام این کتاب اینه که با پایان جنگ سرد، بازار و اندیشههای بازاری اعتبار بی سابقه ای پیدا کردن. دنیا به این نتیجه رسید که هیچ ساز و کار دیگه ای برای ساماندهی تولید و توزیعکالا به اندازه بازار کارآمد نیست. در همین حین، هرچی قوانین بازار در رتق و فتق امور اقتصادی موفق تر میشدن، اعتبارشون بیشتر میشد و به حوزه های گستردهتر از اقتصاد هم کشیده میشدن، تا جایی که جوامعی ساختیم که توشون «منطق خرید و فروش» نه فقط برای کالاهای مادی، بلکه بر کل زندگی ما حاکم شده.
سندل مثالهای متنوعی از چیزهایی که امروزه قابل خرید و فروش هستن میزنه. چیزهایی مثل:
«سلول زندان بهتر: شبی ۸۰ دلار»، «عبور خودروی تک سرنشین از خط ویژه: ۸ دلار»، «مادر هندی برای حمل جنین: ۶۲۵۰ دلار»، «حق مهاجرت به آمریکا: ۵۰۰ دلار»، «پروانه شکار گردن سایه درحال انقراض: ۱۵۰۰۰۰ دلار»، «اجازه تخلیه کربن در محیط : ۱۳ یورو به ازای هر تُن»، «کرایه دادن پیشانی یا جای دیگری از سطح بدن برای تبلیغات بازرگانی: ۷۷۷ دلار»، «موش آزمایشگاهی شدن برای آزمایش داروهای جدید: ۷۵۰۰ دلار» و…
چرا سندل این موضوع رو خطرناک میدونه
دلیل اول : نابرابری
چون این موضوع ربطی به «همسایه فروشی» مورد علاقه وزارت نیرو نداره، ماهم اینجا بهش علاقه نشون نمیدیم و ردش میکنیم!
دلیل دوم: فساد ارزش ها!
سندل میگه:
«علت دوم این که ما نباید به راحتی همه چیزمان را برای فروش بگذاریم، ارتباطی با نابرابری و بی انصافی ندارد؛ مربوط میشود به مخرب بودن بازارها. قیمت گذاشتن روی چیزهای خوب زندگی ممکن است مایه فساد آنها شود. به این خاطر که بازار فقط کالا پخش نمیکند؛ نوع نگاه به کالا را هم نشان میدهد و تبلیغ میکند.
پول دادن به بچه برای اینکه کتاب بخواند، ممکن است او را کتابخوان تر کند، ولی در ضمن به او یاد میدهد که کتاب خواندن را، مثل تکلیف درسی، کاری زورکی ببیند، نه کاری ذاتاً لذت بخش. به مزایده گذاشتن صندلی های سال اول دانشگاه ممکن است به بودجه دانشگاه کمک کند، اما شرافت دانشگاه و ارزش مدرکش را زیر سؤال میبرد. استخدام مزدوران خارجی برای جنگیدن به جای ما ممکن است جان شهروندانمان را حفظ کند، ولی معنی شهروندی را خراب میکند.
خیلی از اقتصاد دان ها گمان میکنند بازار به خودی خود خنثا است و تأثیری در کالایی که مبادله میکند نمیگذارد، اما اینطور نیست. بازار اثرش را میگذارد، ارزش های بازار گاهی ارزشهای دیگر را -ارزشهایی که باید حفظ کنیم را - از میدان به در میکنند. »
اگه یه بردهدار به شما بگه من با برده هام خیلی خوب رفتار میکنم، بهشون کاملاً رسیدگی میکنم و از گل هم نازک تر بهشون نمیگم، این کار بردهداری رو در ذهن شما مجاز نمیکنه. چیزی که بردهداری رو نفرت انگیز میکنه اینه که «انسان» رو در حد یک «کالای» قابل خرید و فروش تقلیل میده. درحالیکه ما انسان رو دارای کرامت و حرمت میدونیم نه وسیله سودجویی.
همین استدلال رو میشه درباره خرید و فروش کودکان هم انجام داد. حتی اگه خریداران با کودکان بدرفتاری نکنن، خود به بازار بردن کودکان برداشت نادرستی از ارزشگذاری اونها ایجاد میکنه. چون از نظر ما کودکان کالای مصرفی نیستن، بلکه سزاوار محبت و مراقبت ان.
و متعاقباً میتونیم همین استدلال رو درباره خیلی از «ارزش» های دیگه به کار ببریم. ارزشهایی که دوس داریم جوامعمون بر اساس اونها کار کنن.
ارزش شهروندی

نظرتون درباره مسیح چی بود اگه به جای جمله بالا این جمله رو میگفت:
«همسایه ات را در ازای پول بفروش»
فرض کنین کسی بیاد بهتون بگه: « من عاشق یهودا هستم. به نظرم کار درست رو اون کرد. تو این دوره زمونه هرکسی باید به فکر منافع خودش باشه. چرا یهودا باید از ۳۰ سکه نقره که میتونست زندگیش رو زیر و رو کنه چشم بپوشه؟»
این فرد چه احساسی بهتون میده؟ حاضرین باهاش ازدواج کنین؟ دوستی کنین؟ رازهاتون رو بهش بگین؟ همسقف و همخونه بشین؟ همشهری چطور؟
نمیتونین به همه سؤالهای بالا پاسخ منفی بدین، اما به آخریش مثبت! به همین دلیل هم هست که قوانین اکثر کشورهای متمدن و نامتمدن، شهروندانشون رو مجبور نمیکنن جاسوسی همدیگه رو بکنن.
یعنی اگه شما بدونین که همسایتون داره جرمی مرتکب میشه – به جز در موارد خاص- از نظر قانونی موظف نیستین لوش بدین. اگه اون رو لو ندین قانون برعلیه شما اعلام جرم نمیکنه. دلیلش اینه که ما دوس نداریم تو جامعهای زندگی کنیم که همه جاسوسی همدیگه رو میکنن.
اگه شهروندان رو مجبور کنیم همدیگه رو گزارش بدن، اگه مجبورشون کنیم تو کار همدیگه سرک بکشن و هرجا مشکوک شدن با شماره ۱۱۳ تماس بگیرن، اگه مجبورشون کنیم به جای حکومت، نقش پیدا کردن مجرم رو بازی کنن، ارزشی رو خراب کردیم. ارزشی به نام «مهربانی به همسایه» که برامون حرمت داره و نمیخوایم فاسدش کنیم.
جایزه نقدی چطور؟
اگه اینقدر عاقل هستیم که با «قوانین جزا» شهروندانمون رو به جون هم نندازیم، چرا فکر کنیم با «قوانین بازار» فرق میکنه؟
این همون جاییه که سندل نگرانشه و ما هم باید نگرانش باشیم. اینکه قوانین بازار آروم آروم و بدون اینکه بفهمیم به حوزه هایی رخنه کنن که حوزه ارزشهای ماست و جامعمون رو از ارزشهایی که دوستشون داریم خالی کنن.
وظیفه کشف و محاکمه و تنبیه مجرمین بر عهده حکومته ، ملتها با سرمایه عمومیشون دولتها رو برپا میکنن تا این کارها رو براشون انجام بدن. و دولت ها نباید چه با «زور قانون» و چه با «زور بازار» این وظیفه رو بر شانه های شهروندان بزارن.
حرف آخر
اجازه میدم حرف آخر رو تصاویر بزنن. کدوم تصویر رو بیشتر دوس دارین؟ برای همون تلاش کنین!


چون چیزهایی ک به ذهنم میرسه بگم کمی طولانیه به جای اینکه اینجا توی کامنت جوابش رو بدم یک مقاله مجزا براش مینویسم
ممنون میشم تا اون موقع شما هم یک رفرنسی از آمار عجیبی که دادی بدی تا بهتر بتونیم دربارش قضاوت کنیم
اکثرا شاد باشی
مقوله سوت زنی "whistleblower" رو اگر گوگل کنی نتایج زیادی پیدا میکنی . آمریکا حدود ۱۲۰ سال پیش تقریبا اولی بینانگذار این قانون هست. تو کشورهای مختلف، متفاوت هست آماری که دادم . از ۴۰ درصد تا ۷۰ درصد جرایم داره توسط مردم کشف میشه . چون در ازای اون (بازم تو هر کشور مختلف) چیزی بین ۳۰ تا ۸۰ درصد اون فساد یا جرم یا دزدی گزارش شده ، به گزارش دهنده تعلق میگیره .
ولی همچنان تو ایران یه عده برای شیرین شدن و یا ... این کارها رو آماردادن، آدم فروشی، مردم و از نون خوردن انداختن، حکومتی بودن، مخبر بودن و ... می نامن . طرف روی پل عابر پیاده ۱ متری ، ۸۵ سانت وسیله میریزه و میفروشه و از دست اون آدما که گفتم، جرات نمیکنی حرف بزنی . تا چیزی بگی ... : خب چیکار کنه ؟ دزیدی کنه؟ از دیوار بالا بره ؟؟
مگه ما دزیدی میکنیم؟ با زحمت سعی میکنیم لقمه حلال دربیاریم مزاحم کسی هم نشیم . یه دوستی مثل شما عکس یه خانوم گذاشته بود که داشت تو پیاده رو ساز میزد. با تیتر درشت زده بود " خواهشا ساده رد نشید از کنارش . پول بدید!! "
اینا قضاوت ها و صحبت های احساسی و در لحظه هست که متاسفانه این روزا از سلبریتی ها هم خیلی میبینیم که باز متاسفانه داره مسیر کشور رو تغییر میده ( تو انتخابات سیاستمدارا، ورزش، بلایای طبیعی و .. ) باعث میشه با ۴ تا توییت ۴ تا بازیگر یهو یه موجی راه بیوفته و اصل مطلب فراموش بشه و ...
ببخشید . حرف زیاد و وقت صحبت کم