بی‌نقص‌گرایی ترمزی برای موفقیت

بخش اول از سلسله مقالاتم در خصوص مبارزه با بی‌نقص‌گرایی و بهبود مهارت‌های ارتباطی و عزت‌نفس

برای موفقیت باید بی‌نقص‌گراییو کنار گذاشت، خودتو مورد نقد قرار بدی، همینجوری این متن نوشتم، بدون هیچ ویرایشی، شاید پر از اشتباه باشه یا هرچی، مهم نیست، مهم اینه بتونی خودتو در معرض قرار بدی، حتی اگر نقد تندی بهت بشه... ?

گاهی برای رسیدن به خواسته‌های خودمون زمان کافی صرف نمی‌کنیم، دلمون می‌خواد خیلی زود به نتایج بزرگی دست پیدا کنیم. غافل از اینکه اگر کمی صبورتر باشیم، علاوه بر دستاوردهای ملموس بیرونی، دستاوردهای درونی که منجر به افزایش عزت نفسمونم میشه. رسیدن به دستاورد بزرگ نیازمند صرف زمان و فکر بزرگترم هست، لذت فتح قله اورست، زمانیه که سختیه مسیرو به جون میخری، می‌تونی با هلیکوپتر به خیلی از قله‌ها سفر کنی، ولی هر چی سریع به دست بیاد، لذت کوتاهی هم داره.

گاهی داشتن یک چیز نیازمند ایجاد زیرساختی برای نگهداری از اون هم هست، شما می‌تونید ازدواج کنید اما موفقیت در ازدواج یعنی تدوام رابطه و رشد در کنار شریک عاطفی

برای موفقیت باید کاری را انجام دهید که رضایت قلبی کاملی نسبت به آن دارید و توانایی نگهداری از اون رو هم داشته باشید.

شما می‌تونید با دختری ستاره و بسیار زیبا تنها به دلیل جلب توجه در جامعه و اطرافیانتون ازدواج کنید تا در کنارش دیده بشید اما در بلند مدت نتونید اون زندگی و هیجان و شادی را نگهدارید

از خودت بپرس برای رضایت قلبیت کاری انجام میدی؟! یا برای جلب رضایت دیگران؟!

گاهی به عنوان رئیس یک شرکت رفتار اشتباهی از کارمندانمون می‌بینیم، گاهی به عنوان شریک عاطفی رفتاری تلخ از شریکمون می‌بینیم، بیاییم به این فکر کنیم به جای سرزنش فردی دیگه، اول مسئولیت بخشی از اون اتفاقو به عهده بگیریم که بر عهده ما است.

اگر یک کارمند دروغ میگه یا کم کاری می‌کنه یا از منابع شرکت سو استفاده می‌کنه، اول ببینیم ما چه عواملی ایجاد کردیم یا بهشون بی توجهی کردیم که باعث اون رفتار شده

دوم الزاما ابراز خشم و ناراحتی در اون لحظه که متوجه اون مشکل میشیم باعث بهبود نمیشه، حتی ممکنه که واکنش اون فرد منفی‌تر بشه، لج بازی کنه و دیگه فرصتی برای بهبود به وجود نیاد، اگر ما باعث بشیم یک رفتار اشتباه در فرد دیگه‌ای عمیق‌تر بشه، مسئولیتش با ما است، ما روی اطرافیانمون تاثیر میذاریم.

بجای تمرکز بر عوامل خارجی که نمی‌تونیم روی اون‌ها تاثیر بذاریم، سعی کنیم مسئولیت بخشی که توان ایجاد تغییرش رو داریم بپذیریم و براش اقدام کنیم.

با اقدام درست و رفتار بالغانه دیگرانو تحت تاثیر قرار بدیم نه با زورگویی و اعمال فشار و اخراج و تهدید تا دیگران درک درستی از رفتار ما نداشته باشن، اقدامی هم برای ما انجام نمیدن، پس بهتره اول اطلاعات کافی در اختیارشون بذاریم و انتخاب را بر عهده خودشون

چطور میشه دیگرانو ترغیب کرد؟ اول براشون کاری کن و بعد درخواست کن

اما نه هر کاری، اقدامی که در راستای ارزش‌ها و یا رفع نیاز اون‌ها باشه.

برای موفقیت باید اقدامی کنی که سایرین انجام نمیدن، هر چقدر قله‌های موفقیت بلندتر میشن، افراد کمتری حاضر به پرداخت بهای فتح اون‌ها میشن چون فتح قله، سختیه زیادی داره، از خودت بپرس قله‌ای که باید فتح کنی کجاست؟

میدونی چرا برخی موفق میشن و برخی نه؟

میدونی حتی خیلی‌ها با داشتن مدرک تحصیلی بیکارن و وقتی ازشون دلیلشو میپرسی شروع می‌کنن به غر زدن و دنیارو زیر سوال بردن؟! اما دریغ از اینکه یک لحظه مسئولیت خودشونو بپذیرن

برای تغییر مسیر زندگیت باید آماده باشی، باید براش برنامه‌ریزی کنی و برنامه خودتو از ابعاد مختلف بررسی کنی و نقاط قوت و ضعف مسیرتو کشف کنی...

شاید ده‌ها و صدها استعداد گوناگون داشته باشی، آفرین، این خیلی خوبه و شاید هیچ مهارتی نداشته باشی و هیچ اشکالی نداره... چون در هر صورت باید یک مسیرو انتخاب کنی و فقط در یک مسیر بهترینه بهترینه خودت باشی، بعد که سال‌ها بهترین بودی شاید بتونی سایر مهارت‌ها و علایقتم بهشون رسیدگی کنی...

به غیر از برخی افراد که خیلی خیلی خاصن و در این گفتگو نمیگنجه، تو نمی‌تونی همزمان در پیانو، ویالون، گیتار، شنا و فوتبال بهترین باشی، تو می‌تونی یک ورزش انتخاب کنی و در اون ورزش یک جایگاهو انتخاب کنی، نمیشه تو فوتبال هم‌زمان بهترین دروازه‌بان، گولر و دفاع بود

شاید بهتره بگم هر کسی را بهر کاری ساختن، استعداد تو چیه؟ چه چیزی هست که در اون می‌تونی بهترین باشی؟

حالا از اون مهم‌تر اینه که کجا بهترین باشی؟

پیشرفت و موفقیت بهای سنگینی داره و باید بهاشو بدی، پشتکار و گذشتن از غرور

می‌تونی بهترین باشی تو یه تیم معمولی؟ یا یه آدم معمولی تو یه تیم قوی؟ که بعد از مدتی توام پیشرفت کنی و قوی‌تر بشی؟ اینو یادت باشه که هر بهترینی یه روزی معمولی‌ترین بوده و هیچ بهترینی همیشه بهترین نمی‌مونه چون این دنیا چیزی برای ماندن نداره و گذر می‌کنه

پس وقتی چیزی ماندگار نیست، بهتره یه تیم معمولی بسنده نکنی و بری تو تیم آدم قوی‌ها بازی کنی و تلاش کنی و مغرور نباشی

غرور خوبه، ولی غرور کاذب نه، وقتی از جایگاهی که داری می‌ترسی، احتمالا غرور کاذب داری، شاید می‌ترسی از دستش بدی، چون احتمالا بخشی از هویت خودتو با اون جایگاه پیوند زدی، از این نترس که امروز بهت بگن مدیر و فردا مدیر نباشی. وقتی همه چیزو در دنیای درونی خودت ساخته باشی، هیچ چیز تورو از پا در نمیاره

از اون مهمتر، میدونی پیشرفت کردن و نشستن تو جایگاه بزرگا جسارت می‌خواد؟

باید بتونی ظرفیت خودتو بالاتر ببری، از موفقیت نترس، باید جرات کنی و بپری...

هربار میخوای وارد کار جدیدی بشی، فکر کن اولین روز کاریته و بهترینه خودتو بازی کن، کمال‌گرا باش اما بی‌نقص‌گرا نباش که بی‌نقص‌گرایی یک اختلاله که نمیذاره حرکت کنی و هر روز منتظری و هی میگی یکم دیگه روش کار کنم بهتر میشه...

اما کمال‌گرا اقدام می‌کنه، خروجی و نتیجه کارشو می‌بینه و در مسیر اجرا اونو بهبود میده...

اگرم تا الان موفقیتی کسب نکردی مهم نیست، از اینجا به بعد مهمه، تصمیم بگیر موفق بشی و براش تلاش کن

از گذشته درس بگیر، در حال زندگی کن و برای آینده برنامه‌ریزی کن

اگر در گذشته گیر کنی افسردگی می‌گیری چون گذشته ممکنه سراسر حسرت باشه و اگر مدام در آینده زندگی کنی اضطراب می‌گیری چون آینده‌ای که مشخص نیست چی میشه هم ترسناکه و هم اضطراب ایجاد می‌کنه. ولی می‌تونی در لحظه و حال زندگی کنی، شاد باشی و برای آینده برنامه‌ریزی کنی، یعنی یه هدف برای خودت بذار، هر هدفی...

برای درآمد و سرمایت برنامه‌ریزی کن، هرچقدرم شرایط مالیت سخت باشه بازم موفقیت در مسیر توعه به شرطی که بخوای

یادته گفتم در لحظه زندگی کن؟! حالا بهت میگم حاضری برای رسیدن به خواسته خودت بخشی از سرمایه خودتو پس‌انداز کنی؟

چند بار در ماه پیتزا می‌خوری؟ حاضری پیتزا نخوری و بجاش کتاب بخونی؟!

میدونی ممکنه بگی بعضی‌ها حتی پیتزا هم نمی‌تونن بخورن... باشه

حاضری بری کتاب‌فروشی و بگی برای اینکه من فلان کتابو بخرم چیکار کنم که پول ندم؟ طی بکشم مغازه رو؟ شیشه‌هارو پاک کنم؟ یا اصلا اینم نه حاضری پول قرض بگیری کتاب بخری؟

میدونی اگر ماهی یک پیتزا بخوری و هر پیتزا 40 هزار تومان باشه سالیانه 480هزار تومان فقط پول پیتزا دادی؟

برای موفقیت باید حاضر باشی مسیر زندگیتو تغییر بدی...

گذشته، حال، آینده

برخی کشورها مثل ایران پر از منابع طبیعی هستن از طلا تا نفت و هر چیز دیگه‌ای اما چرا مردم درآمد خوبی ندارن؟ یا سطح رضایت‌مندی از زندگی پایینه؟ آیا چون در برخی از ابعاد حکومتی فساد مالی وجود داره؟ اما بزرگترین دلیل مسئله فرهنگی ما است، وقتی اغلب مردم خیلی بیشتر از درآمدشان خرج کنند؛ وقتی مصرف‌گرایی بر تولید غالب باشه شرایط بهبود مالی سخت میشه

اگر فساد در بخشی از حکومت وجود داشته باشه، مردمی موفق میشن که فساد را در بین خودشون رواج ندن، من مدتی در مالزی زندگی کردم به نظرم پیشرفت کشورهایی مثل مالزی، سنگاپور، کره‌ جنوبی و... وابستگی شدیدی به آینده‌«گیری مردم اون کشورها داره...

مشکل بزرگ برخی مردم اینه که فکر می‌کنن دولت‌ها و حکومت‌ها و افرادی که در اون‌ها کار می‌کنن از فضا اومدن، نه اون‌ها هم بخشی از ما هستن، نمایندگانی از ما، اگر نمی‌دونن کاریو چطور انجام بدن، سعی کنیم بهشون یاد بدیم. فقط طی کردن این مسیر سخته، اینکه چطور بگیم و به کی بگیم؟

در مالزی مردم پس‌انداز مالی دارن، خریدهایی که لازم و ضروری هست انجام میدن و برای پیشرفت کشورشون تمام تلاششونو میکنن بدون اینکه به حمایت حکومتی توجه کنن، این نکته رو فراموش نکن که همه جای دنیا قوانین سخت هست، مشکلات هست، شاید به اندازه اینجا نه، ولی هر جایی مشکلات خودشو داره، مهم نحوه تفسیر ما از شرایط و میزان تلاشیه که می‌کنیم، از خودت بپرس، سهم خودتو در مسیر پیشرفت کشورت بازی کردی؟

اگر در مالزی اتوبان جدیدی بخواد ساخته بشه، مراحل عملیاتیش به سرعت به پایان میرسه، چون بخش خصوصی که پیمانکار اجرایی پروژه میشه، تمرکزش روی پیشرفت کشورشه، نه پر کردن جیب خودش با یک یا دو پروژه عمرانی

درسته که به خاطر تورم نمیشه پول پس اندازه کرد ولی میشه پولمونو حتی به مبلغ کم سرمایه‌گذاری کنیم، اگر سرمایه‌گذاری بلد نیستیم، بریم یادبگیریم، مشاوره بگیریم...

میشه هم کار کرد، هم درس خوند و هم پول پس‌آنداز کرد، اگر پول خرید کتاب نداریم، میشه در کتابخانه عمومی عضو شد. وقتی هدف بزگری داشته باشی باید قدم‌های کوچک ولی متداومی برای رسیدن بهش برداری...

با مطالعه می‌تونی دانش خودتو ارتقا بدی، میتونی از محل کار فعلیت یک روز در هفته مرخصی بگیری و اون یک روزو بری کارآموزی و در طول 6 ماه 24 روز کارآموزی کردی و دانش خودتو تبدیل به مهارت کردی، حتی در حد یک کارآموز تو مهارت جدیدی داری

حالا می‌تونی با این مهارت جدیدت، یه شغل جدید پیدا کنی که با ادامه همین مسیر می‌تونی ارتقا شغلی بگیری و درآمد بیشتری به دست بیاری، درآمد بیشتر یعنی توانایی پس‌انداز و یا سرمایه‌گذاری بیشتر

ساده است، ولی همین مسیر ساده رو چند نفر حاضرن انجام بدن؟! حتی می‌تونی با آموزش دادن مهارت جدیدی که یادگرفتی، هم درآمد کسب کنی و هم خودت در اون مهارت قویتر بشی چون بخشی از یادگیری زمانیه که آموزش بدی و هم ارتباطات بیشتری با آدم‌های بیشتری ایجاد کنی...

به نظرم مهمترین مهارت یک انسان، مهارت برقراری ارتباط با سایر انسان‌ها است. اینکه بتونی برای دیگران خلق ارزش کنی، باعث میشه دوستت داشته باشن و این یعنی یک ارتباط دو طرفه که می‌تونه علاوه بر دوستی به همکاری و یا یادگیری ختم بشه.

به نظرم، دنیا جای خوبیه و همه حاضرن بهت کمک کنن که رشد کنی اما یه نکته مهم وجود داره... چرا باید بهت کمک کنن؟ تو چه کمکی به اون‌ها می‌کنی؟ یا اصلا تو برای کمک به خودت چه قدمی برداشتی؟! مطمئن باش وقتی برای رشد خودت قدم برداری، خیلی‌ها برای تسریع رشد تو بهت کمک می‌کنن...

ارتباط برقرار کن، این ارتباط می‌تونه از محل زندگیت، کارت یا حتی فامیل و دوستان نزدیک شروع بشه، اما اینبار ارتباطی متفاوت و هدفمند

تغییر در شرایط، افکار، رفتار و انتخاب‌هایمان سخت است. سختی تغییر را به چند بخش تقسیم می‌کنم. موانع ذهنی که در درون ما است، شرایط اجتماعی و افرادی که ما را می‌شناسند.

اغلب در شروع تغییر همه سعی می‌کنند از تغییری که آغاز کردی جلوگیری کنند یا رفتار را احمقانه جلوه دهند، اما مهم نیست، مهمترین قدم غلبه بر موانع ذهنی خودت است. جملاتی مثل "نمی‌تونم"، "سخته"، "از کجا معلوم که شدنی باشه؟" و جملات مشابه این‌ها بزرگترین دشمن تو برای رشد و پیشرفتت هستن که در صورت غلبه بر اون جملات منفی، فقط یک چیز مهمه، تلاش متداوم تو در راستای رسیدن به هدفت، البته برای رسیدن به هدفت میتونی مسیرتو بارها تغییر بدی، از یه جاده دیگه حرکت کنی، ولی اگر هدف درستی انتخاب کرده باشی، نباید اونو تغییر بدی

برای تغییر و پیشرفت حتی اگر لازمه دایره دوستان خودتو تغییر بده، برخی افرادو کامل از زندگیت حذف کن و با برخی کمرنگ‌تر ارتباط داشته باش، دوستانی پیدا کن که اهدافی نزدیک به تو دارند. یک رفیق خوب، بهتر از رفیقاییه که فقط برات خرج دارن یا انرژی منفی بهت میدن

اگر کار با اینترنتو بلد نیستی، یادش بگیر، برای بهبود خودت و مهارت‌هات ازش استفاده کن.

برای به دست آوردن سودهای بزرگ قدم‌های کوچک بردار، هزینه‌های خودتو کاهش بده، به اطرافت نگاه کن، ببین به کدامیک از داشته‌هات کمتر و یا اصلا احتیاج نداری، اون‌هارو بفروش و با پولش یا سرمایه‌گذاری کوچیک کن، یا پس انداز کن...

کوچکترین سرمایه‌گذاری مالی تو، سرمایه‌گذاری برای کسب دانش و مهارت جدیده، پس حتما نباید تو بورس سرمایه‌گذاری کنی

اگر لازمه برای بهبود شرایط ادامه تحصیل بدی و به دانشگاه بری، حتما اینکارو کن، اگر نمی‌تونی به تنهایی درس بخونی به موسسات آموزش کنکور برو و اونجا هر شغلی که می‌تونی به دست بیار ولی شرط کن که تو کلاس‌هاشون شرکت کنی...

فراموش نکن برای رسیدن به اهدافت، باید بهای سنگینی بدی و مسیرت متعهد باشی.

برای رسیدن به اهدافت امیدوار باش، نترس و تلاش کن، تو خواهی توانست و حتی اگر به هدفت نرسیدی تو رشد کرده‌ای و آدم دیروز نیستی...

اهداف بزرگ داشته باش و از بزرگ خواستن نترس، خدا با تو و همراهت خواهد بود به شرطی که از بزرگ شدن نترسی.

واسه خودت هدف گذاشتی؟

میدونی همه جا میگن هدف باید SMART باشه یا خیلی مدل‌های دیگه...

قبل اینکه هدف‌گذاری کنی چندتا مسئله رو از خودت بپرس:

1- آیا این هدفی که گذاشتمو دوست دارم؟ یعنی واقعا و قلبا می‌خوام بهش برسم؟ یا اینکه چون ممکنه رسیدن به اون هدف باعث بشه بین دوستام جلب توجه کنم انتخابش کردم؟

2- چقدر حاضرم برای رسیدن به این هدف از برخی خواسته‌های کوتاه مدتم بگذرم؟

3- چه عواملی باعث میشن از هدفم دور بشم؟ یا چه موانعی سر راهم هست؟

حالا می‌تونی از روش‌های مختلف هدف‌گذاری استفاده کنی، یادت باشه هدف خودتو به قطعات خیلی کوچیک تقسیم کنی، اینکار باعث میشه هدف اصلیت انقدر ترسناک نباشه که بیخیالش بشی

یه مثال میزنم، تو وقتی به یه ساختمان خوشگل چندین طبقه نگاه کنی، نتیجه یه هدفو میبینی، هدف نهایی یک معمار، اینطور نیست؟

اون معمار روز اول یه نقشه خوب برای خودش طراحی می‌کنه و برای رسیدن بهش مراحل مختلفیو طراحی می‌کنه، کوچیک کوچیک و آجر روی آجر میذاره تا به نتیجه نهایی میرسه که هم خودش و هم دیگران ازش لذت میبرن.

برای اینکه وسط راه خسته نشی یه جایزه‌های کوچیکی برای خودت تعیین کن، تا بهت انرژی بدن، شاید ماهی یک بار تنها برسی سینما، بری کافه قهوره بخوری یا حتی قدم زدن بدون اینکه به هدفت فکر کنی!

باید اشتیاق داشته باشی و انگیزه خودتو حفظ کنی و انگیزه ت و فقط با اقدام کردن و رو به جلو حرکت کردن حفظ میشه...

حس خوب یعنی در راستای هدفی که دوست داری حرکت کنی.

لیست اهدافتو که تهیه کردی باید بهش پایبند باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی، تو روزی موفق خواهی شد، درآمد خوبی هم خواهی داشت و مسیر زندگیت تغییر می‌کنه و به این روزهای سخت لبخند می‌زنی، اما یادت باشه، قدردان تمام کسانی که بهت کمک کردن باش، به همه احترام بذار و به کسانی که نیاز به کمکت دارن کمک کن، چون تو قویتر از دیروز خودت و قویتر از امروز اون‌هایی...