"اسبی همیشه خسته که همیشه درحال درجا زدنه"۱۰۱
"چیشد که اینطوری شد"
امروز در یک بازارچهی کتاب،درحال تماشای کتابهای ورزشی بودم،ناگهان چشمم به جلد کتابی به نامِ
Pele: The Autobiography
خورد.
با زبان دست و پا شکسته ای که بلد بودم آن را میخواندم و محو عکس های پِلِهی بزرگ شده بودم...
+خانم/آقا کتابو باید بخری و بخونی الان چرا میخونیش
_من خریدارم،فقط عزیزم من اصلا انگلیسی بلد نیستم فقط دارم تعداد صفحههاشو میشمرم
+ بشمار ولی اینو بدون که اسب خودتی عزیزِ من
_لطف داری
پیام بازرگانی کَل کَل بین من و فروشنده بود بیخیالش، بریم ادامهی داستان:
چگونه میشود که این اسطورهی بزرگ برزیلی دیگر نباشد.. پس کجاست این عدالتی که میگویند چرا جهان هیچ تعادلی ندارد.
در عجبم چرا حال که فقط دو ماه و نُه روز از بیست و نُهُم دسامبر ((زمان فوت پله)) میگذرد فقط در ذهن کمتر کسانی حتی زمان مرگش هست که من باید داخل پرانتز مفهوم را بنویسم! "از جمله خودم"
اما چرا باید اینطور باشد؟ چرا باید تمام زندگیات را در فوتبال بگذاری و اینگونه عدهای تورا فراموش کنند؟
بله حرف بعضی از شماها درست است شاید شما هیچ علاقهای به فوتبال نداشته باشید ولی علاقه ندارید چون پِلِه را نمیشناسید شایدم اینطور نباشد،نمیدانم قضاوت با خودتان فقط آروم باشید،متقاعد میشم.....
اشک از چشمانم سرازیر شد، واقعا چیشد که اینطوری شد؟
احساس کردم که سَرَم هم خیس میشود صورتم را بالا آوردم و به آسمان نگاه کردم ، بله.... حتی آسمان هم گریهاش گرفته بود.
غرفه دار ها با سرعت بساط خودشان را جمع کرده و می رفتند،به طوری که شخصی که کتاب را از میزِ فروش آن برای نگاه کردن برداشته بودم بیخیال من شد و آن کتاب را به طور غیر مستقیم به من هدیه داد درواقع خیلی غیر مستقیم بود
"یعنی یک جورایی یادش رفت کتاب را از من بگیرد"
هیچ توهینی به کسی نشده گارد نگیرید:))
دوستدار شماا تایرد هورس
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش عیدانه جزیره کتاب!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر؛ نقطه شروعی برای کنترل آینده ی مالی خود
مطلبی دیگر از این انتشارات
ای حلزون! آهسته!