3 پیشنهاد برای انجام آسان‌تر کارهای ضروری

آیا معتقدید که هر کار مهمی نیازمند تلاش بسیار زیاد است؟ اگر کار مهمی را به‌آسانی به انجام برسانید از ارزش آن نزد شما کاسته می‌شود و به خودتان می‌گویید خیلی هم کار مهمی نبود یا عذاب وجدان می‌گیرید. اگر پاسختان بله است. کتاب "سهل گرایی" نوشته گرگ مک کیون دیدگاه شما را به چالش می‌کشد.

مشخصات کتاب در نشر ملیکان

مک کیون (Greg McKeown) همان نویسنده‌ای است که کتاب «اصل گرایی» او در ایران شناخته‌شده‌تر است. او در کتاب «اصل گرایی» به اهمیت تفکیک کارهای ضروری از غیرضروری پرداخت. حالا او در کتاب «سهل گرایی» می‌خواهد راهکارهایی را برای انجام ساده‌تر کارهای ضروری ارائه دهد.

«چه‌کار باید کرد وقتی فرد از همه کارهای غیرضروری زده ولی باز هم برای کارهای ضروری وقت ندارد؟»

نویسنده در این کتاب تلاش می‌کند راه‌های دیگری را که برای انجام کارهای ضروری با زحمت کمتر ولی با هوشمندی بیشتری وجود دارد مطرح کند. من اینجا چند نکته از این کتاب که برای خودم جالب‌تر بود انتخاب کرده‌ام شاید بعضی از آنها به کار شما هم بیاید اما اگر به ایده اصلی کتاب علاقه مندید پیشنهاد می کنم همه کتاب را بخوانید چون متن من گزینش شده است.

1. تعریف کار انجام شده: این پیشنهاد کتاب را بیش از همه پیشنهادها دوست داشتم و به کارم آمد و فکر می‌کنم اساسا به کار افراد کمال‌گرا می‌آید. در این بخش نویسنده پیشنهاد می‌دهد که تصویری از کار نهایی در ذهن داشته باشیم و مدام استانداردهای کار را بالاتر نبریم یا آن را تغییر ندهیم. چون موجب به تعویق‌افتادن کار اصلی می‌شود و اضطراب انجام آن را هم به همراه دارد ضمن آنکه ممکن است فردی ترجیح دهد اصلا آن کار را انجام ندهد.

مثالی که از تجربه خودم می‌توانم بزنم درمورد کارهای علمی است؛ مثلاً شما وقتی پایان‌نامه‌ای می‌نویسید حتماً هر بخش آن می‌توان بهتر از چیزی باشد که الان هست؛ اما اگر نتوانید یک جایی کار را متوقف کنید کار بسیار طولانی و توان‌فرسا می‌شود. ولی اگر تصویری متعادل از کار به پایان رسیده در ذهن تان داشته باشید به‌محض رسیدن به آن نقطه دیگر به وسوسه‌های ذهن کمال‌گرایتان کاری ندارید و کار را تمام می‌کنید و انرژی کار تمام شده را دریافت می‌کنید.

نقطه مقابلش دیده ام کسانی را که دقیقا به خاطر اینکه مدام می خواستند همه ابعاد کار بهترین باشد نتوانسته‌اند نسخه آخر را تحویل دهند و فارغ التحصیل شوند.

«اگر می‌خواهید اتمام تکلیفی سخت را واقعاً غیرممکن کنید تنها کاری که باید بکنید این است که هدف نهایی‌تان را تا حد ممکن مبهم کنید ...»

2. لذت‌بخش‌تر کردن کارهای مهم: پیشنهاد دیگر نویسنده اینی است که کارهای ضروری را که ممکن است برخی از آنها خسته‌کننده باشد، می‌توان به نحو لذت بخشی انجام داد یا آنها را همراه با فعالیتی لذت‌بخش به انجام رساند. اکثر افراد لذت‌ها و خوشی‌های زندگی را از کارهای مهم جدا می‌کنند. یا تصور می‌کنند که کارهای مهم خسته‌کننده‌اند و آنها را به تعویق می‌اندازند یا از انجام آنها حذر می‌کنند. پیشنهاد نویسنده این است که از خود کار لذت ببریم و با هدف دریافت پاداشت پس از اتمام کار آن را انجام ندهیم.

«البته که نمی‌توانید هر چیزی را در زندگی سهل و بی‌زحمت کنید. ولی می‌توانید بیشتر کارهای درست را محتمل‌تر، آسان و آسان‌تر و دست آخر بی‌زحمت کنید»

همچنین به نظر نویسنده لزومی ندارد کارهای مهم و لذت‌بخش را از هم جدا کنیم. مثلاً می‌توانیم هنگام دویدن، پیاده‌روی و ظرف شستن که معمولاً کمی بی‌میلی نسبت به آنها داریم، پادکستی را که دوست داریم گوش کنیم.

«وقتی لذت را وارد کارهای روزانه‌مان کنیم، دیگر به امید روزی نامعلوم در آینده نیستیم که در آن به شادی برسیم. آن روز همیشه همین امروز است، اگر ذرات کوچک شگفتی را به وظایف کسل‌کننده روزمره بیفزاییم، دیگر منتظر زمانی نیستیم که بتوانیم بالاخره به خودمان اجازه دهیم که استراحت کنیم»
مثلا موقع ورزش میشه به فایل صوتی آموزش زبان گوش کرد ؛)
مثلا موقع ورزش میشه به فایل صوتی آموزش زبان گوش کرد ؛)


3. فاصله و آهنگ قدم‌ها برای انجام کار: تأکید نویسنده این است که نباید تحت هر شرایطی به کار ادامه داد. باید استراحت و کار به‌جای خودشان باشند. اگر بخواهیم با سرعت خیلی زیاد در کاری پیشرفت کنیم ممکن است باعث خستگی خیلی زیاد شود و جبران آن خستگی عملاً باعث طولانی‌تر شدن کارها شود. بر اساس نظر نویسنده، می‌توان آهنگ قدم‌ها را سهل و بی‌زحمت کرد. شاید بتوان این پیشنهاد نویسنده را در مفهوم «آهسته و پیوسته» در زبان فارسی یافت. هرگز متوقف نشوید و هر روز کار کنید؛ ولی نه بیش از حد سریع و نه بیش از حد کند.


نکته دیگر اینکه کتاب «سهل گرایی» در زمره کتاب‌های خودیاری است. کتاب‌های خودیاری موافقان و مخالفانی دارند.

این مطلب خوب ترجمان را درمورد کتابهای خودیاری پیشنهاد می کنم: آیا کتاب‌های خودیاری فایده‌ای هم دارند؟

شما جزو کدام دسته هستید؟ دلیل تان چیست؟


در پایان نظر شخصی من درباره کتاب:

من ایده کتاب را دوست داشتم. بعضی راهکارهایش هم برایم سودمند بود؛ اما مثال‌های زیاد داخل کتاب را نمی‌پسندم و فکر می‌کنم این مثال‌های متعدد نکته جدیدی به بحث اضافه نمی‌کند و خواننده را کمی خسته می‌کند.
نکته دیگر اینکه این کتاب بیشتر برای افرادی است که دست‌کم در برخی کارها زحمت زیاد و فرسوده‌کننده ای می‌کشند ولی اگر کسی در زمره این دسته نباشد خواندن این کتاب را پیشنهاد نمی کنم.