طراح و توسعه دهندهی دیوونهبازی
ما یک قبیله هستیم
من همیشه عاشق سرخپوستها بودم. شاید در زندگی قبلیم یک سرخپوست بودم. سبک زندگیشون رو خیلی دوست دارم، شبها دور هم جمع میشن، آتیش روشن میکنن و هر کسی داستان زندگی خودش رو برای بقیه تعریف میکنه. انگار هر شب یک کتاب صوتی گوش میدی، فوقالعاده نیست؟
فستیوال کتاب ویرگول چیه؟
برای من فستیوال کتاب ویرگول یک قبیله است که تشکیل شده از خوانندهها، نویسندهها، مترجمها، ناشران و هر کسی که به نوعی با کتاب درگیر است. چنین قبیلهای زیبا نیست؟
مزایای این قبیله چیه؟
- من هر وقت تصمیم میگیرم کتاب جدیدی بخرم، سریع راهی کتابفروشی میشم، رفتن به کتابفروشی میتونه یکی از بهترین جایزههایی باشه که برای خودم تعیین میکنم. بین کتابها قدم میزنم، اگر کتابی را دوست داشته باشم برش میدارم، ورق میزنم و چند صفحهای ازش رو میخونم و اگر دوستش داشتم میخرمش. حالا اگر بخوام کتاب رو به صورت آنلاین بخرم و دسترسی به کتابفروشی برام ساده نباشه اوضاع چطوری پیش میره؟ وارد سایت کتابفروشی آنلاین میشم، روی یک کتاب کلیک میکنم، جلدش رو میبینم، اینکه چند صفحه است، چند در چنده کتاب و ...، نهایتا چند خطی هم از پشت جلد یا داخل کتاب نقل قول کرده باشند. این برای من یک مشکل بود. حالا در این قبیله قرار است ناشرین صفحهی اختصاص خودشون را داشته باشند و خیلی خوب و مفصل کتابهای خودشون رو معرفی کنند، یک جورایی من داستان یک کتاب را از زبان ناشر میخونم.
- خیلی از کتابها تاثیر عمیقی در زندگی آدمها میگذارند، مثل کتاب «تئوری انتخاب» نوشتهی ویلیام گلسر در زندگی من، به نظر خودم بعد از خوندن این کتاب خیلی آدم بهتری شدم، روابطم با دیگران به شدت بهتر شد، روابط آسیبدیدهی گذشتهام رو بهبود دادم و حال روحیم خیلی بهتر از گذشته شد. حالا فکر کنید من دربارهی تاثیرات این کتاب در ویرگول بنویسم و شما بخونید، آیا اگر موقعیت مشابهی در زندگیتون تجربه کرده باشید علاقهمند نمیشید برای حل مشکلاتتون این کتاب رو بخونید؟ حالا در این قبیله قرار است هر کدوم از ما بعد از خوندن کتابها دربارهی تجربیات خودمون و تاثیرات اون در زندگیمون بنویسیم، یک جورایی من داستان یک کتاب را از زبان خواننده میخونم.
- چند سال پیش ما کتاب «هر چی تو میخوای» را به صورت گروهی ترجمه کردیم. برای این کار هم از نویسنده اجازهی رسمی گرفتیم هم از ناشر خارجی و در طول مسیر با درک سیورز نویسندهی کتاب در ارتباط بودیم. حتی آخر کار برامون یک ویدیو هم ضبط کرد. به عنوان آدمهایی که داشتیم روی ترجمهی این کتاب کار میکردیم وبلاگش رو دنبال میکردیم و میخوندیم، میشه گفت بیشتر از دیگران باهاش در ارتباط بودیم و میشناختیمش. حالا اگر مترجمها تجربههاشون رو در طول ترجمهی یک کتاب بنویسند چقدر جذاب میشه؟ یک جورایی من داستان یک کتاب را از زبان مترجم میخونم.
- من خودم عاشق سفر هستم و اگر سفرنامهای به دستم برسه از خوندنش نمیگذرم. یادم میاد اولین سفرنامهای که خوندم، «سفرنامهی برادران امیدوار» بود، اونقدر جذاب بود که بعدش رفتم موزهشون هم از نزدیک دیدم. حتی دوست داشتم از نزدیک ببینمشون. بعد از اون سفرنامههای زیادی خوندم، مثل مارکوپلو و مارکدوپلو و ... نوشتهی منصور ضابطیان. داشتم فکر میکردم همیشه نویسنده خلاصهای از تجربیات و اتفاقاتی که براش افتاده را در کتاب میتونه بنویسه، حالا اگر جایی بود که مثل قبیله شبها دور هم جمع میشدیم و داستانهای نویسنده را به صورت کامل گوش میدادیم چقدر میتونست جذاب باشه؟ یک جورایی من داستان یک کتاب را از زبان نویسنده هم به طور کاملتر میخوندم.
- یکی از چالشهای جدی دیگهای که من در خوندن کتابها دارم نداشتن مسیر است. فرض کنید تصمیم میگیرم دربارهی تولید محتوا کتاب بخونم، نمیدونم چی باید بخونم! از کجا شروع کنم! چه کتابهایی رو باید بخونم و با چه ترتیبی! خیلی جذاب میشه آدمهای باتجربه که قبلا مسیری را طی کردن و من امروز تصمیم دارم در اون مسیر قدم بگذارم دربارهی اون مسیر و کتابهایی که باید در طول اون مسیر بخونم بنویسند و به من سیر مطالعاتی پیشنهاد بدهند. یکی از ویژگیهای قبیله به نظرم همینه که میشه روی تجربیات ریشسفیدها حساب باز کرد و ازشون راهنمایی خواست.
- حالا که دربارهی کتابها از دیدگاههای مختلف خوندیم و دیگه سیر مطالعاتی برای خودمون آماده کردیم، این سوال پیش میاد که از کجا بخریم؟ من همین چند وقت پیش که برای نگارش و ویرایش دنبال سیرمطالعاتی میگشتم و با هزار بدبختی این مسیر را برای خودم طراحی کردم، موقع خرید کتابها دچار مشکل شدم، حداقل پنج تا کتابفروشی را حضوری رفتم و از هر کدوم یکی دو تا کتاب خریدم و از سه تا کتابفروشی آنلاین تونستم اون کتابها رو تهیه کنم، این واقعا زمان زیادی از من گرفت، حالا این فوقالعاده نیست که ما بتونیم با استفاده از تجربیات آدمهای متخصص سیرمطالعاتی آماده کنیم و دسترسی به کتابهای اون سیر را ساده کنیم، حتی بشه با تخفیف خیلی خوبی هم تهیهشون کرد.
در آخر، ...
ما در تیم ویرگول این قبیله را تشکیل دادیم و اسمش رو گذاشتیم «فستیوال کتاب ویرگول»، هیچ محدودیتی در این قبیله نداریم، منتظر شما و دوستان شما در این قبیله هستیم تا هر روز بتونیم داستانهای بیشتری را بخونیم و زندگی بهتری را تجربه کنیم.
عقاب خسته (اسم سرخپوستی من ??)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فستیوال کتاب ویرگول راهی کوتاه برای خرید کتابهای مطرح و توصیه شده
مطلبی دیگر در همین موضوع
کتاب،کتابخوانی و هر چیزی که مربوط به کتاب است
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
مروری بر آذر ماه ویرگول، قصههایی که ساختیم و خاطراتی که ماندگار شدن