بررسی کتاب «منحنی خلاقیت» اثر الن گنت

منحنی خلاقیت
منحنی خلاقیت

در یک جمله: هوش و خلاقیت از هم جدا هستند. اگر بخواهیم خلاق باشیم نیازی نیست حتما هوش بالایی داشته باشیم.

خلاقیت اکتسابی است. با تلاش و به‌کارگیری اصولی مانند داشتن هم‌نشینانی خلاق(چهار نوع اشخاصی که کتاب به آنها اشاره کرده)، به‌کارگیری قانون 20 درصد(اختصاص 20 درصد وقت در طول روز به تخصص‌تون و جمع‌آوری اطلاعات کاربردی)، پشتکار و سخت‌کوشی می‌توانیم کارهای خلاقانه انجام دهیم.

برای دوام کارهای خلاقانه باید بدانیم:

1. منحنی خلاقیت چیست: وقتی افراد و گروه‌ها درمعرض چیزی قرار می‌گیرند، با هر بار رویارویی با آن بیشتروبیشتر آن ‌را دوست خواهند داشت، تا وقتی به اوجِ محبوبیت برسد. در نقطه‌ی اوج محبوبیت، هر رویاروییِ اضافه به کم‌ شدن محبوبیت آن منجر می‌شود.

2. طرح‌ها و ایده‌های ما در کدام قسمت از منحنی خلاقیت قرار می‌گیرند.

3. چه می‌شود که مردم بعد از مدتی از یک ایده جدید خسته می‌شوند و چطور ایده‌های قدیمی با به‌کارگیری یکسری اصول پیشرفت می‌کنند.


چیزی به اسم الهام وجود ندارد. نیم‌کره راست مغز ما در اعماق وجودمان بر اساس اطلاعاتی که در اختیار دارد تحلیل‌هایی در ناخودآگاه انجام می‌دهد و زمانی که به پیشنهادی برسد، آن را در اختیار خودآگاه قرار می‌دهد. پس اگر ایده‌هایی در زیر دوش، دستشویی یا خواب به ذهن‌مان می‌رسد، الهام، عرفان و جادو جنبل نیست؛ نیم‌کره راست‌مان با اطلاعات گسترده - که شامل مطالعه و مشاهدات ما است - و تحلیل و بررسی، آن ایده را در اختیارمان قرار می‌دهد.


عملکرد مغزمان در مواجهه با چیزهای جدید و قدیمی واکنش‌های متفاوتی دارد. برای مثال مغز در اولین رویارویی با هرچیز جدیدی یک حس غریبی و ترس را در وجودمان شکل می‌دهد. یا چیزهای قدیمی بعد از مدتی دیگر جذابیت گذشته را ندارند. در کتاب مثال‌ها و آزمایش‌های زیادی در مورد نحوه شناخت و عملکرد مغز وجود دارد که می‌توانند به ما در پرورش ایده خلاقانه و گسترش آن در طی زمان کمک زیادی کنند.


بخش‌هایی از کتاب:

جی. کی. رولینگ(خالق هری پاتر) منتظر این نماند که ایده‌ها به ذهنش خطور کنند؛ درعوض سال‌ها زحمت کشید تا اثری بزرگ را خلق کند. او برنامه‌ریزی‌کرد، خلاصه‌نویسی کرد، منابع مرجعش را گسترش داد و با بازنویسی‌ و چرک‌نویسی بی‌اندازه‌، داستان و شخصیت‌های درست را به دست آورد. درطول مسیر با چالش‌های شخصی و اقتصادی مواجه شد، اما هم‌نشینانی خلاق ازجمله مدیربرنامه‌هایش و تیم بلومزبری به او قوت قلب دادند و او به نوشتن ادامه داد.

آنچه بیش‌از همه درمورد داستان رولینگ دوست دارم فاصله‌ی بسیار زیاد میان درک عموم مردم از روند خلاقانه‌ی او و واقعیت امر است. او مورد اصابت رعدوبرق قرار نگرفت. در قرعه‌کشی خلاقیت برنده نشد.

او سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف خواندن، طرح‌ریزی و نوشتن کرد و نتیجه‌ی آن هری پاتر بود.

موفقیت خلاقانه درحقیقت یادگرفتنی ا‌ست، چه هنرمندی بی‌چیز باشید، چه رئیس شرکتی تبلیغاتی. این حقیقت که الگویی برای خلاقیت وجود دارد به این معنا نیست که آسان است.

درحقیقت تسلط‌یافتن بر منحنی خلاقیت ممکن است سال‌ها طول بکشد.


برای مشاهده خلاصه کتاب می‌تونید به کانال تلگرامی مراجعه کنید.

اگه اهل کتاب‌خوندن هستید خوشحال می‌شیم ما رو دنبال و همراهی کنید ؛)